بنر بالای صفحه
باران تابستان
باران تابستان

فروش ویژه

کتاب باران تابستان

معرفی کتاب باران تابستان

(4)
کتاب باران تابستان، اثر مارگریت دوراس ، با ترجمه قاسم روبین ، در بازار نشر ایران، توزیع شده است. این محصول در سال 1398 توسط انتشارات اختران ، به چاپ رسیده است. این محصول در قطع و اندازه‌ی رقعی، در سایت ایده بوک قرار دارد. دانلود pdf و ارسال رایگان
موجود
قیمت ایده بوک: 65,000 22%

50,700

65,000 22% 50,700
دسته بندی های مرتبط با این محصول را هم ببینید

آثار ادبی داستان اروپایی و آمریکایی

محصولات مرتبط

(4)
26%
فروش ویژه
(5)
1%
(2)
قیمت قبل
(2)
قیمت قبل
(4)
26%
فروش ویژه
(4)
26%
فروش ویژه
(2)
قیمت قبل
(4)
26%
فروش ویژه
(2)
22%
فروش ویژه
(2)
26%
فروش ویژه

مشخصات محصول

نویسنده: مارگریت دوراس ویرایش: -
مترجم: قاسم روبین تعداد صفحات: 136
انتشارات: اختران وزن: 145
شابک: 9789642072521 تیراژ:
اندازه (قطع) : رقعی سال انتشار 1398

معرفی محصول

تهیه شده توسط تیم تولید محتوای ایده‌بوک

باران تابستان اثری است از مارگریت دوراس، نویسنده بزرگ فرانسوی. کتابی در فرمی نو و جذاب که نه می‌توان آن را به شکل کامل اثر داستانی محسوب کرد و نه به شکل کامل نمایشنامه. هویت خانواده‌ای که دوراس در باران تابستان برای بیان قصه‌ی خود انتخاب می‌کند چندان واضح نیست. پدر و مادر که سرزمین مادری‌شان معلوم نیست کجای اروپاست و حتی زبان مادری‌شان را از یاد برده‌اند و بچه‌هایی که سنشان هم مشخص نیست.

مادر این خانواده غریب، به بی‌علاقگی به زندگی مبتلا شده و هر آن ممکن است همه‌چیز را رها کند و ناپدید شود. پدر هم گویی تمایلی ندارد که دست به کاری بزند. خواهر ... نیز روحیه‌ای شورشی دارد یا بهتر بگوییم روحیه‌اش شبیه آتش زیر خاکستر است. و اما شخصیت اصلی داستان که به گمانی ارنستو است فردی است جوان و با جثه‌ای درشت.

مارگریت دوراس در کنار نویسندگی، فیلمنامه‌نویس هم است و بانوی داستان‌نویسی مدرن لقب گرفته است. ساخت بیش از ۱۹ فیلم و نوشتن آثار گوناگونی در فرم داستان کوتاه، رمان، نمایشنامه، فیلمنامه و… پرونده پربار کاری او را تشکیل می‌دهد. آثاری که ویژگی بارزشان استفاده از فرمی نو و مدرن در بیان روایت خود است.

گوشه ای از کتاب

تهیه شده توسط تیم تولید محتوای ایده‌بوک

گوشه ای از کتاب

وقتی که ژَن کوچک بود، بس که به آتش نگاه می‌کرد، بس که شیفته‌ی آتش بود، مادر مجبور شده بود ببردش نزد پزشک شهرداری. خونش را که آزمایش کردند گفتند ژَن طبعی آتش‌افروز دارد. جدا از دلبستگی‌اش به آتش، این بی‌مبالاتیِ جزئی، به گفته‌ی مادرش، ژَن دختری بوده بسیار قشنگ، سرزنده و شاداب. تنها توصیه‌ی مادرش به بچه‌ها این بوده که نگذارند ژَن با آتش تنها بماند، چون در این خصوص بی‌مبالاتی می‌کند و خودش به آن واقف نیست، همان‌طور که به زیبایی و خنده‌اش واقف نیست. بنابراین ممکن بوده فراموش کند و جانش را به خاطرِ خیره شدن به آتش از دست بدهد، حتی ممکن بوده خانه‌شان ... را هم به آتش بکشد. این چیزها را تماماً مادر تعریف کرده بود.

برادرز و سیسترز هم متعجب بودند و هم مرعوب از اینکه فکر می‌کردند خواهر مهربانشان برای چیز بی‌ارزشی مثل آتش چنین اشتیاق شدیدی داشته است. خودِ ژَن هم از اینکه می‌دیده این‌قدر مورد علاقه‌ی برادرز و سیسترز بوده، از شادی سرخ می‌شده است.

علاقه‌ی دخترک به آتش و وجود ارنستو را مادر یکسره به حساب ترس می‌گذاشته. بنابراین، از چشم او، ژَن زندگی را در کنج آن قلمرو خطرناکی باز یافته بود که برای همه و حتی برای مادر ناشناخته بوده. مادر بر این حدس و گمان بوده که هیچ‌وقت نمی‌تواند به آن قلمرو نزدیک شود. ژَن آیا برای مادر هم ناشناخته بوده؟ مادر آیا به این موضوع اطمینان داشته؟

حتماً، مادر مطمئن بوده که هیچ‌وقت به آنجا، به آن قلمرو خموش، به چنان الفتی راه نخواهد یافت.

ژَن از ارنستو خواسته که ماجرای مدرسه نرفتنش را تعریف کند و بگوید که چه گذشته است. ژن هم سه روز بوده که به مدرسه می‌رفته، ولی به‌درستی نمی‌دانسته که برای چه به مدرسه می‌رود، فقط می‌دانسته که روزی مدرسه را ترک می‌کند.

ژَن به ارنستو گفته که بایست تمام ماجرای مدرسه نرفتن موبه‌مو برای خانواده و حتی برای برادرز و سیسترز گفته می‌شد، همان‌طور که برای مادرِ بلند قامتشان گفته شده بود.

ژَن چند بار تکرار کرده، ارنستو نمی‌پذیرفته. ژن حتی التماس کرده، یک‌بار هم شانه‌های او را گرفته و ضمن گریه گفته است که او، یعنی ارنستو، هیچ علاقه‌ای به آن‌ها ندارد. ارنستو برای اولین‌بار چهره‌ی ژن را، با رایحه‌ی دریاییِ شکوفه و نمک، مقابل خود یافته است.

در سکوت، با چشمانی رو به پایین، همچون دلباختگانِ شبی به سر آمده، نگاه از هم برگرفته‌اند. طی آن لحظاتی که به کُندی گذشته است، معرفتی مکتوم تسخیرشان کرده، معرفتی از آن پس به یاد ماندنی.

بی‌آنکه به هم نگاه کنند از هم دور می‌شوند. ژن دیگر از ارنستو نخواسته است که ماجرای مدرسه نرفتنش را برای خانواده بازگو کند.

شبِ همان روز، بعد از شام، ارنستو ماجرای مدرسه نرفتنش را برای خانواده تعریف کرده است.

نویسنده

مختصری درباره نویسنده

مارگریت دوراس

مارگریت دوراس

بانوی داستان نویسی مدرن در روز ۴ آوریل ۱۹۱۴ در خانواده‌ای فرانسوی در ویتنام جنوبی از مستعمرات آن زمان‌های فرانسه به دنیا آمد.

دوراس دو برادر بزرگتر از خود داشت و از آنجا که به دلیل شرایط خاص خانوادگی‌اش در دوران کودکی به اجبار در روستاها و مناطق فقیر نشین ساکن بودند، ارتباط و دوستی با بومیان این مناطق و خرده فرهنگ‌ها و منش آنها بعدها بدل به دستمایه او برای نوشتن آثارش شد.

سال ۱۹۴۱ بود که دوراس نخستین رمانش را برای چاپ به انتشارات گالیمار سپرد، رمانی که در آن سال از سوی این انتشارات رد شد! اما با راهنمایی‌ها و تشویق‌های ریموند کنو که در آن زمان در دفتر گالیمار کار می‌کرد و دلسرد نشدن دوراس، دو سال بعد، یعنی در سال ۱۹۴۳ و در کشاکش جنگ جهانی دوم، بالاخره “بی‌شرمان” توسط انتشارات گالیمار به چاپ رسید.

دوراس نام منطقه‌ای بود که پدر مارگریت در آنجا از دنیا رفته بود، او که نام خانوادگی‌اش دونادیو است، این نام را مقابل نام نویسنده در آثارش گذاشت و در نهایت در میان همگان به همین نام شناخته شد.

دوراس با فعالیت در جنبش‌هایی نظیر جنبش مبارزه با جنگ الجزایر و هم‌چنین انقادها و مخالف‌های دائمی‌اش با سیاست‌های ژنرال دوگل، از خود چهره‎ای سیاسی-اجتماعی نیز به یادگار گذاشته است.

نایب کنسول، درد، لاموزیکا، شیدایی لل.و.اشتاین، گفتا که خراب اولی و عاشق عناوین تعدادی از آثار اوست.


مترجم

مختصری درباره مترجم

قاسم روبین

در حال حاضر مطلبی درباره قاسم روبین مترجم کتاب باران تابستان در دسترس نمی‌باشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، مترجمان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد مترجمان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از مترجم، از طریق صفحه «ارتباط با ما» درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن مترجم در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایده‌بوک، این مترجم را می شناسید یا حتی اگر خود، مترجم هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعه‌ی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه «ارتباط با ما» ارسال نمایید.

قاسم روبین

دیدگاه کاربران

دیدگاه شما

کد امنیتی ثبت نظر

با ثبت دیدگاه، موافقت خود را با قوانین انتشار دیدگاه در ایده بوک اعلام می‌کنم.

پرسش خود را درباره این محصول ثبت کنید