عشق صدراعظم
عشق صدراعظم

کتاب عشق صدراعظم

معرفی کتاب عشق صدراعظم

(4)
کتاب عشق صدراعظم، اثر الکساندر دوما ، با ترجمه ذبیح الله منصوری ، در بازار نشر ایران، توزیع شده است. این محصول توسط انتشارات تاو ، به چاپ رسیده است. این محصول در قطع و اندازه‌ی وزیری، در سایت ایده بوک قرار دارد. دانلود pdf و ارسال رایگان
ناموجود

این محصول ممکن است با عنوان یا انتشارات دیگری موجود باشد، مجموعه آنها را اینجا ببینید.

محصولات مرتبط

(4)
1%
(2)
26%
فروش ویژه
(4)
8%
(2)
26%
فروش ویژه
(2)
25%
فروش ویژه
(5)
26%
فروش ویژه
(5)
26%
فروش ویژه
(4)
26%
فروش ویژه
(5)
26%
فروش ویژه
(4)
14%
قیمت قبل
فروش ویژه

فهرست

تهیه شده توسط تیم تولید محتوای ایده‌بوک

  • سخنی با همراهان
  • یک شب طوفانی
  • آکادمی ترن کاول
  • در قلعه باستيل
  • بازگشت به خانه
  • در رستوران «آشپز زیبا»
  • در میان توطئه گران
  • ترن کاول سوگند خورد
  • وقتی که حسادت فرمان می راند
  • در خانه ییلاقی تالیران
  • گزارش جاسوسان به صدراعظم فرانسه
  • در خانه ای دورافتاده
  • دوشیزه رز مدير مدبر «آشپز زیبا»
  • یک دختر جوان و بی پناه مقابل صدراعظم فرانسه
  • جوان شمشیرزن و دوشیزه آنائیس
  • کاردینال دوریشلیو در حضور لویی سیزدهم پادشاه فرانسه
  • از سرداب خانه آنائیس تا سالن کاخ کاردینال

مشخصات محصول

نویسنده: الکساندر دوما ویرایش: -
مترجم: ذبیح الله منصوری تعداد صفحات: 720
انتشارات: تاو وزن: 970
شابک: 9786229734759 تیراژ:
اندازه (قطع) : وزیری سال انتشار -
نوع جلد : زرکوب

معرفی محصول

تهیه شده توسط تیم تولید محتوای ایده‌بوک

(داستان های فرانسه،قرن 19م)

گوشه ای از کتاب

تهیه شده توسط تیم تولید محتوای ایده‌بوک

گوشه ای از کتاب


یک شب طوفانی
در تالار باشکوه کاخ، مردی متوسطه القامه در حالی که لباسی فاخر بر تن داشت ایستاده و به دسته یک صندلی مرصع تکیه داده بود.
آن مرد در حالی که با یک دست به دسته مسند تکیه میداد، دست دیگر را مقابل چشم های خود گرفته بود تا اشک های وی دیده نشود، زیرا مردی که دنیایی را به گریه درآورده بود، نمی خواست کسی گریه او را ببیند. کمتر کسی بود که نام آن . مرد را بشنود و تکان نخورد.
او کاردینال دو «ريشليو» صدراعظم معروف فرانسه بود.
ريشليو از این جهت در تالار مزبور ایستاده بود تا کاخ باعظمت و جدید خویش را افتتاح کند. مراسم افتتاح کاخ باید با انجام فرایض مذهبی صورت بگیرد و خود کاردینال دوریشلیو قصد داشت در نمازخانه آن کاخ مراسم مذهبی را انجام دهد.
تمام درباری ها برای شرکت در آن مراسم خود را آماده کرده بودند و ریشلیو میدانست همه آنها در آنجا حضور به هم خواهند رسانید و کاخی را که تا آن روز چشم روزگار کمتر نظیر آن را مشاهده کرده بود از نزدیک خواهند دید.
ولی از این جهت اشک در چشمهای او حلقه زده بود که می اندیشید در بین درباری ها یک نفر هست که نخواهد آمد و با خود می گفت: او نخواهد آمد. او مرا
که به چشم یک نوکر نگاه می کند مطلع خواهد کرد که عظمت کاخ من و شکوه تالارهای آن برای او بدون اهمیت است و حاضر نیست در مراسمی حضور به هم برساند که من تصور می کنم قدرت مرا تثبیت و تسجيل خواهد کرد. او نخواهد آمد و با جواب منفی خود مرا، که توانستم اروپا را از پا درآورد و یک کشور مانند فرانسه را قبضه کنم، تحقیر خواهد کرد.
صدراعظم فرانسه پس از لحظه ای که به نظر می رسید آرام گرفته، در حالیکه دست ها را به هم می فشرد، بار دیگر با بیچارگی نالید: خدایا چه کنم؟ اگر میدانستم او با یک نگاه، آری، فقط با یک نگاه، نظری از روی لطف به من خواهد انداخت همه چیز خود، از شغل و مقام گرفته تا ثروت وآتيه خویش، را فدا و جان خود را هم نثار می کردم؛ ولی چه فایده ؟ چون می دانم او به من توجه نخواهد کرد و نخواهد آمد.
در این وقت آهسته در تالار را کوبیدند و ریشلیو با سرعت اشک چشم را پاک کرد و خود را در آیینه ای که در آن تالار بود نگریست تا اثر گریه در چشم های او دیده نشود و بعد گفت: داخل شوید.
کشیشی لاغر اندام، با چهره ای استخوانی، در حالی که تبسم بر لب و جامهای بلند بر تن داشت، وارد تالار شد و با احترام زیاد سر فرود آورد و بعد آهسته به ريشليو نزدیک شد و گفت: عالیجناب، هم اکنون، علیاحضرت ملکه فرانسه وارد نمازخانه شدند.
ریشلیو از این حرف طوری به هیجان درآمد که بازوی او را گرفت و پرسید: چه میگویی؟ آیا آنچه می گویی واقعیت دارد؟
کشیش گفت: بلی عالیجناب. عرض میکنم که علیاحضرت ملکه فرانسه وارد نمازخانه شدند و اگر جسارت نباشد به عرض می رسانم اگر شما خواهان هستید، او از آن شما خواهد شد.
ريشليو حیرت زده پرسید: آیا حواس تو پریشان شده و هذیان می گویی؟

کشیش پاسخ داد: خیر عالیجناب، حواس من پرت نشده و هذیان نمی گویم و آنچه عرض میکنم عین حقیقت است و گویا در گذشته به شما ثابت کرده ام که در حرفه خود تخصص دارم و می دانم چه باید بکنم و نیز می دانم چگونه باید گوش فرا داد و اظهارات محرمانه دیگران را شنید و در صورت لزوم چند کلمه حرف زد.
کاردینال ریشلیو که می دانست هیچ جمله از کلام آن کشیش بدون معنی نیست پرسید: مگر تو چیزی گفتی؟ و در این صورت، گفته تو چه بوده است؟
کشیش گفت: عالیجناب، من، هم اکنون از کاخ سلطنتی «لوور» مراجعت . میکنم و در آنجا با خانمی که از طرف شما ماموریت دارد ناظر اعمال ملکه فرانسه باشد مذاکره کردم و از این صحبت ها چنین فهمیدم که هر یک از شاهزاده خانم های بزرگ فرانسه، که جزو اقوام شوهری ملکه هستند، کاخی دارند و فقط ملکه فرانسه است که کاخ ندارد.
از این حرف دل ریشلیو در سینه تپید و پرسید: آیا تو اظهارنظری هم کردی؟
کشیش پاسخ داد: عالیجناب، این کاخ که شما ساخته اید نه تنها از تمام کاخ های سلطنتی فرانسه باشکوه تر و بزرگتر است، بلکه...
در حالی که زبان ریشلیو به لکنت افتاده بود پرسید: آیا تو تصور می کنی ملكه فرانسه، آنقدر مرا مباهی کند که این کاخ را از من بپذیرد؟
کشیش لاغراندام تبسمی کرد و گفت: عالیجناب، شما سیاستمداری بزرگ و صدراعظمی سترگ هستید، ولی به اندازه این ناتوان که موسوم به «کورینیان» هستم، در شناسایی روحیه خانمها بصیرت ندارید و چون من که در خدمت شما هستم، به سهم خویش از سرچشمه فياض عقل و سیاست شما بهره مند شده ام، فرصت را غنیمت شمردم و چند کلمه درباره این کاخ با خانم مزبور صحبت کردم، زیرا می دانستم این مطالب حتما به گوش ملکه خواهد رسید.
ریشلیو پرسید: به او چه گفتی؟

نویسنده

مختصری درباره نویسنده

الکساندر دوما

الکساندر دوما

در حال حاضر مطلبی درباره الکساندر دوما نویسنده عشق صدراعظم در دسترس نمی‌باشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه «ارتباط با ما» درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایده‌بوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعه‌ی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه «ارتباط با ما» ارسال نمایید.


مترجم

مختصری درباره مترجم

ذبیح الله منصوری


ذبیح‌الله حکیم الهی دشتی معروف به ذبیح الله منصوری، نویسنده بسیار متواضع بود که در سال ۱۳۶۵ در سن ۸۹ سالگی در تهران درگذشت. از ذبیح الله حکیم اللهی دشتی که جامعه کتاب خوان ما او را با نام «ذبیح الله منصوری» می‌شناسد، نزدیک به هزار و ۴۰۰ نوشته، ترجمه و کتاب باقی مانده که بعضی از آن‌ها با وجود حجم زیاد صفحات و مجلدات متعدد به فروش بالایی دست پیدا کرده‌اند.

فهرست مندرجات
۱ - معرفی اجمالی
۲ - ویژگی آثار
۳ - آثار
۴ - عناوین مرتبط
۵ - منبع

۱ - معرفی اجمالی
[ویرایش]

ذبیح الله حکیم الهی دشتی، فرزند اسماعیل، در سال ۱۲۷۶ ش در شهر سنندج متولد شد. تحصیلات مقدماتی خود را در آن شهر و کرمانشاه انجام داد و زبان فرانسه و انگلیسی را فرا گرفت. پدرش علاقه‌ای به تحصیل او نداشت؛ ولی مادرش از خانواده علماء و روحانیون بود.
ذبیح الله حکیم الهی دشتی در سال ۱۲۹۹ وقتی به تهران آمد، می‌خواست در رشته دریا نوردی تحصیل کند؛ ولی در روزنامه کوشش به ترجمه چند کتاب پرداخت و از آن به بعد به نوشتن اشتغال یافت. گفته می‌شود، حدود ۱۴۰۰ کتاب و نشریه منتشر کرده که از پر فروش‌ترین کتاب‌ها به زبان فارسی می‌باشند.
ذبیح الله منصوری بسیار ساده می‌زیست و به همسر و دو فرزند خود علاقه فراوانی داشت. همواره از خودکشی برادرش که جزو ۵۳ نفر همراهان ارانی به زندان افتاده بود و سه سال محکومیت یافت و بعدا خود را از بین برد ناراحت بود.
ذبیح الله منصوری که نوشته‌ها و ترجمه‌هایش خوانندگان فراوان یافت، نویسنده‌ای بود، بسیار متواضع و دیرجوش و گوشه گیر؛ وقتی بعد از شهریور ۲۰ او را شناختم و کرارا برای ترجمه و نوشتن مقاله در چاپ خانه او را می‌دیدم، گفتگو با او فقط در چند جمله خلاصه می‌شد.

۲ - ویژگی آثار
[ویرایش]

درباره این مترجم نام آشنا حرف و حدیث‌هایی مثل این مورد که الحاقات او به متن چندین برابر متن اصلی نویسنده است و... بسیار است؛ اما نمی‌توان نادیده گرفت که چاپ‌های چهل و چندم بعضی از ترجمه‌های او حکایت از اقبال عمومی به آثار وی دارند.
منصوری شهرت خود را بین اهل مطالعه به ترجمه کتاب‌هایی؛ همچون «خواجه تاجدار»، «سینوحه» و «محمد پیغمبری که از نو باید شناخت»، مدیون است.
ناشرانی که کارهای وی را چاپ کرده‌اند، می‌دانند که ترجمه‌های منصوری- هر چند که حجیم و چند جلدی هستند- همواره از پر درآمدترین کتاب‌ها بوده و هستند.
ترجمه ذبیح الله منصوری از «سینوحه» نوشته «میکا والتاری» که چاپ اول آن در سال ۱۳۶۴ منتشر شد تا به امروز به ۴۷ چاپ رسیده است.
برگردان او از «فرزند نیل» نوشته هوارد فاوست تا به حال ۱۰ چاپ خورده و چاپ چهاردهم «محمد پیغمبری که از نو باید شناخت» نوشته کنستان ویرژیل گیورگیف با ترجمه وی به چاپ چهاردهم رسیده است.
چاپ دهم «سفرنامه ماژلان» نوشته «پیگار فتادی لومبارد» و بیست و هفتمین دوره انتشار کتاب «کنیز ملکه مصر» اثر «میکل پیرامو» از ترجمه‌های دیگر این مترجم پرتلاش هستند که توسط نشر زرین چاپ و منتشر شده‌اند.
«خداوند الموت» نوشته نویسنده فرانسوی «پل آمیر» با ترجمه منصوری در حال حاضر به چاپ ۴۳ رسیده و برگردان او از کتاب «امام حسین و ایرانیان» تالیف «کورت فریشلر» چاپ ۱۷ خود را در انتشارات جاویدان سپری می‌کند.
علاوه بر آثار یاد شده، رمان ۱۰ جلدی «سه تفنگدار»، کتاب ۴ جلدی «سرزمین جاوید»، «منم تیمور جهانگشا»، «کنت مونت کریستو»، «جنگ ایرانیان»، «زندگی و سرانجام ماری آنتوانت»، «اسپارتاکوس»، «غرش طوفان»، «ژوزف بالسامو»، «ملاصدرا» و بسیاری رمان و کتب تاریخی دیگر بخش کوچکی از ترجمه‌های معروف منصوری در عمر ۸۹ ساله او را تشکیل می‌دهند.
آثار این مترجم که به خاطر حجم وسیع ترجمه‌ها و نوشته هایش جزو نوادر تاریخ تالیف و ترجمه در ایران و شاید جهان به حساب می‌آید، همان اندازه که پر فروش و عامه پسند بوده و هستند، به همان اندازه نیز جدی و مورد پسند حرفه‌ای‌های ادبیات نیز بوده‌اند.
منصوری در کنار چاپ کتاب‌هایش که توسط چند ناشر معروف و نام آشنا مثل «امیر کبیر»، «جاویدان»، «زرین»، «مستوفی» و... منتشر شده، با نشریات و جراید کثیرالانتشار جدی و عامه پسند نیز همکاری داشته که از میان این دو طیف مختلف المنافع می‌توان از «کتاب هفته» که توسط احمد شاملو اداره می‌شد و «خواندنی‌ها» که علی اصغر امیرانی آن را می‌گرداند، اشاره کرد. برای هر دو این مجلات هر هفته می‌نوشت و ترجمه می‌کرد.
زبان انگلیسی و فرانسه می‌دانست و به واسطه همین دانایی اول بار ترجمه هایش را به روزنامه «کوشش» سپرد.

۳ - آثار
[ویرایش]

غرش طوفان الکساندر دومای پدر
سه تفنگدار الکساندر دومای پدر
شاه جنگ ایرانیان در چالدران و یونان (جون بارک واشتن فنو)
عشاق نامدار
خواجه تاجدار ژان گور
امام حسین و ایران کورت فریشلر
مفز متفکر جهان شیعه «امام صادق»
سقوط قسطنطنیه میکا والتاری
خداوند الموت (حسن صباح) پل آمیر
ملاصدرا هانری کورین
عارف دیهیم دار جیمز داون
غزالی در بغداد ادوارد توماس
جراح دیوانه ژارگن توروالد
سرزمین جاوید رومن گیرشمن
سینوهه پزشک فرعون میکا والتاری
من کنیز ملکه مصر بودم میکل پیرامو
سفرنامه ماژلان پبگافتا دی لومباردو
اسپارتاکوس هوارد فاست
ژوزف بالسامو الکساندر دومای پدر
محبوس سنت هلن یا سرگذشت ناپلئون اوکتاو اوهری
شاه طهماسب و سلیمان قانونی آلفرد لابی ار
دلاوران گمنام ایران در جنگ با روسیه تزاری- ژان یونیر
مکاتبات چرچیل و روزولت وارن اف. کمبل
پطر کبیر رابرت ماسی
عایشه بعد از پیغمبر کورت فریشلر
ایران و بابر ویلیام ارسکین
ملکه ویکتوریا الیزابت لانفورد

ذبیح الله منصوری

دیدگاه کاربران

دیدگاه شما

کد امنیتی ثبت نظر

با ثبت دیدگاه، موافقت خود را با قوانین انتشار دیدگاه در ایده بوک اعلام می‌کنم.

پرسش خود را درباره این محصول ثبت کنید