بنر بالای صفحه
سعادت زناشویی
سعادت زناشویی سعادت زناشویی

کتاب سعادت زناشویی

معرفی کتاب سعادت زناشویی

(4)
کتاب سعادت زناشویی، اثر لئو نیکلایویچ تولستوی ، با ترجمه سروش حبیبی ، در بازار نشر ایران، توزیع شده است. این محصول در سال 1398 توسط انتشارات چشمه ، به چاپ رسیده است. این محصول در قطع و اندازه‌ی رقعی، در سایت ایده بوک قرار دارد. دانلود pdf و ارسال رایگان
ناموجود

این محصول ممکن است با عنوان یا انتشارات دیگری موجود باشد، مجموعه آنها را اینجا ببینید.

محصولات مرتبط

(2)
24%
فروش ویژه
(2)
26%
فروش ویژه
(2)
4%
قیمت قبل
(2)
1%
(2)
26%
فروش ویژه
(2)
25%
فروش ویژه
(1)
3%
(5)
26%
فروش ویژه
(2)
26%
فروش ویژه

مشخصات محصول

نویسنده: لئو نیکلایویچ تولستوی ویرایش: -
مترجم: سروش حبیبی تعداد صفحات: 135
انتشارات: چشمه وزن: 130
شابک: 9789643625832 تیراژ:
اندازه (قطع) : رقعی سال انتشار 1398
نوع جلد : شمیز

معرفی محصول

تهیه شده توسط تیم تولید محتوای ایده‌بوک

(داستانهای روسی،قرن19م)

گوشه ای از کتاب

تهیه شده توسط تیم تولید محتوای ایده‌بوک

گوشه ای از کتاب

دلیلی نبود که ازدواج را به عقب اندازیم. نه من چنین چیزی می‌خواستم نه او. البته کاتیا می‌خواست به مسکو برود و برای جهاز من آنچه لازم است بخرد یا سفارش دهد و مادر سرگی میخائیلیچ اصرار داشت که پسرش پیش از عروسی کالسکۀ نویی اهیه کند و مبل بخرد و کاغذهای دیواری خانه را عوض کند؛ ولی ما هر دو به تأکید خواستیم که همۀ این کارها را، در صورتی که به‌راستی لازم باشد بعد بکنیم و ازدواج دو هفته بعد از سالروز تولدم، بی‌سروصدا، بی‌جهیز و بی‌مهمان و ساقدوش و ضیافت و از این حرف‌ها و خلاصه بی‌مراسم سنتی که با ازدواج همراه است برگزار شود.

او برایم تعریف می‌کرد که ... مادرش بسیار ناراضی است از اینکه در ازدواج ما از ارکستر و موسیقی خبری نخواهد بود و یک انبار صندوق و اسباب‌ و اثاث به خانه نخواهد آمد و خانه از زیرزمین تا زیر سقف نو نخواهد شد و با ازدواج خودش که سی هزار روبل هزینه‌اش شده بود شباهتی نخواهد داشت و با ماریوشکا، کلیددار خود، کنکاش می‌کرد بر سر قالی‌ها و پرده‌ها و ظروفی که آن‌ها را برای سعادت ما واجب می‌دانست. در خانۀ ما نیز کاتیا همین جور با دایۀ من کوزمی نیشنا رأی می‌زد.

به نظر او، در این کار شوخی جایز نبود. او یقین کامل داشت که گفت‌وگوی من و نامزدم دربارۀ آینده‌مان جز راز و نیاز و یاوه‌های عاشقانه نیست و البته از دلدادگان نباید جزء این انتظار داشت. حال آنکه اساس سعادت آیندۀ ما فقط به برش زیبا و دوخت استادانۀ پیراهن‌ها و حاشیۀ رومیزی و گلدوزی دستمال سفره و این‌جور چیزها وابسته است.

روزی چندبار محرمانه اطلاعاتی میان پاکروسکایا و نیکولسکایا مبادله می‌شد، دربارۀ اینکه در هریک از این دو خانه چه می‌گذرد و هرچند میان کاتیا و مادر سرگی میخائیلیچ مناسباتی بسیار دوستانه برقرار بود، صمیمیتشان به سیاستمداریِ ظریفی آراسته بود که در باطن از سایۀ عناد نیز پاک نبود.

من با مادر او، تاتیانا سمیونونا بیشتر آشنا می‌شدم و می‌دیدم که بانویی بود پر تکلف و دیرینه‌خصال و در کار ادارۀ خانه بسیار سخت‌گیر. سرگی میخائیلیچ او را بسیار دوست می‌داشت، نه فقط از سر مهر فرزندی، بلکه از ته دل دوستش داشت و او را بهترین و هوشمندترین و نیک‌نهادترین و مهربان‌ترین زن دنیا می‌دانست. تاتیانا سمیونونا همیشه نسبت به ما مهربان بود و خاصه نسبت به من و خوشحال بود از اینکه پسرش زن می‌گیرد. اما وقتی من در مقام نامزد پسرش به دیدنش می‌رفتم، به نظرم می‌رسید که میل دارد به من بفهماند که پسرش می‌توانست زن بهتری بگیرد و من بهتر است که این حال را فراموش نکنم. این احساس او را می‌فهمیدم و به او حق می‌دادم.

طی این دو هفته ما هر روز یکدیگر را می‌دیدیم. او برای ناهار می‌آمد و تا نیمه‌شب می‌ماند. اما با وجود اینکه می‌گفت نمی‌تواند بی من زندگی کند -و من می‌دانستم که راست می‌گوید- هرگز یک روز تمام را با من نمی‌گذراند و همچنان می‌کوشید که مثل معمول به کارهای خود بپردازد.

طی دوران نامزدی، روابط ظاهری ما تغییری نکرد. مثل گذشته به هم شما می‌گفتیم و او حتی دست مرا نمی‌بوسید و نه فقط فرصتی نمی‌جست که با من تنها باشد بلکه از این جور فرصت‌ها می‌گریخت. مثل این بود که می‌ترسید به جاذبۀ مهر شدیدی که نسبت به من در دل داشت و آن را بدفرجام می‌شمرد تسلیم شود.

نویسنده

مختصری درباره نویسنده

لئو نیکلایویچ تولستوی

لئو نیکلایویچ تولستوی

زاده نُهُمین روز سپتامبر ۱۸۲۸ در یاسنایا پالیانا در روسیه و در خانواده‌ای با پیشینه‌ای قدیمی و اسم و رسم‌دار. پدر تولستوی کُنت بود و مادرش شاهزاده خانمی به نام ماریا نیکولایونا والکونسکایا. تولستوی خیلی زود پدر و مادرش را از دست داد. مادر را زمانی که فقط ۲ ساله بود و پدرش هم زمانی که تنها ۹ سال داشت از دست داد. از این رو، سایه‌ی سنگین مرگ از همان کودکی قدرتش را به تولستوی نشان داد. بعد از فوت پدر بود که عمه‌اش تاتیانا سرپرستیِ این پسربچه را به عهده گرفت.

در این بین، تحصیلات تولستوی تا زمان دانشگاه خوب پیش می‌رفت و با فرارسیدن زمان تحصیلات دانشگاهی، او ابتدا در رشته‌ی زبان‌های شرقی در دانشگاه قازان شروع به تحصیل کرد؛ اما پس از چندی، با انصراف از این رشته، به تحصیل در رشته‌ی حقوق پرداخت، انتخابی که چندان ثمره‌ای نداشت و تولستوی پس از چندی به زادگاه خود بازگشت.

در سال ۱۸۵۱ لف تولستوی در ارتش ثبت‌نام کرد و بلافاصله به همراه ارتش روس راهی مأموریت قفقاز شد. تابستان سال ۱۸۵۱ بود که تولستوی نخستین داستان خود را نوشت و نامش را «کودکی» گذاشت و یک سال بعد، آن را در مجله‌ی معاصر چاپ کرد.

دوران خدمت در ارتش، زمانی است که تولستوی به شکل حرفه‌ای درگیر فرآیند نوشتن می‌شود. شرکت در مأموریت‌های گوناگون سبب می‌شود تا او با شناخت بیشتر مردم و فضاهای گوناگون، دستمایه‌ی خوبی برای داستان‌های خود پیدا کند. در این بین، نگاه جست‌وجوگرانه‌ی او نیز به کمکش می‌آید تا در اوضاع و احوال زندگی و زمانه‌ی انسان روس دقیق‌تر شود.

تولستوی بعدها سعی کرد تا همین نگاه دقیق به مردم را در سفرهایی که در یک بازه زمانی ۶ ماهه به کشورهایی همچون انگلستان، فرانسه، آلمان، سوییس و ایتالیا داشت تکرار کند. تجربه‌ای که بعدها به‌خوبی تأثیراتش را در شاهکارش «جنگ و صلح» مشاهده می‌کنیم.

تولستوی را می‌توان نویسنده‌ای دانست که در زمان حیات خود، در چهارچوب مرزهای روسیه تحت فشار حاکمیت تزاری بود، اما خارج از این چهارچوب و در کشورهای دیگر، او نویسنده‌ای محبوب و بزرگ به حساب می‌آمد. حکومت تزاری آثارش را توقیف می‌کرد و پلیس تزاری به دقت او را زیر نظر داشت. حتی در برهه‌ای او را به روان‌پریشی متهم کردند، اما با گذشت زمان، نام تولستوی برای همیشه در صفحات تاریخ ماندگار شد و حاکمیت تزارها در دل همین تاریخ برای همیشه از میان رفت.


مترجم

مختصری درباره مترجم

سروش حبیبی

زادۀ هفتمین روز از خرداد ۱۳۱۲ در تهران. حبیبی تحصیلات خود را در مقطع دبیرستان، در دبیرستان فیروز بهرام به پایان رساند و از سال ۱۳۲۹، تحصیلات خود را در مدرسۀ عالی پست و تلگراف ادامه داد و با پایان آن، در وزارت پست و تلگراف و تلفن مشغول به خدمت شد.

حبیبی در سال ۱۳۳۹ راهی دانشکدۀ فنی دارمشتات در آلمان شد تا تحصیلات خود را ادامه دهد و آنجا بود که هم‌زمان با تحصیل در رشتۀ الکترونیک، با زبان و ادبیات آلمان آشنا شد و شروع به آموختن آن کرد.

اما او کار ترجمه را با مجلۀ سخن آغاز کرد. البته در همان برهه‌ها متون گوناگونی را نیز ویرایش می‌کرد. مسئله‌ای که تأثیر مثبتش بعدها در کیفیت و یکدستی ترجمه‌های او هویدا بود.

حبیبی با بیش از چهار دهه فعالیت در عرصۀ ترجمه، پیرامون آشنایی مخاطبان فارسی زبان با بسیاری از نویسندگان بزرگ، پنجره‌ای پیش روی آن‌ها گشوده است.

ترجمه‌های او از زبان‌های مبدأ، مانند روسی، انگلیسی و آلمانی، بسیار معتبر است تا جایی که بازترجمه‌های او از آثار ترجمه‌شده نیز با استقبال چشمگیری روبه‌رو می‌شود.

ابله، خواب نی‌لبک، قمارباز، لوته و همتایش، موش‌ها و آدم‌ها، مرگ ایوان ایلیچ، و سعادت زناشویی تعدادی از عناوین ترجمه‌های اوست.

سروش حبیبی

دیدگاه کاربران

دیدگاه شما

کد امنیتی ثبت نظر

با ثبت دیدگاه، موافقت خود را با قوانین انتشار دیدگاه در ایده بوک اعلام می‌کنم.

پرسش خود را درباره این محصول ثبت کنید