بی نام نشر ماهی
بی نام نشر ماهی بی نام نشر ماهی

کتاب بی نام نشر ماهی

معرفی کتاب بی نام نشر ماهی

(2)
کتاب بی نام، اثر جاشوا فریس ، با ترجمه لیلا نصیری ها ، در بازار نشر ایران، توزیع شده است. این محصول در سال 1398 توسط انتشارات ماهی ، به چاپ رسیده است. این محصول در قطع و اندازه‌ی رقعی، در سایت ایده بوک قرار دارد. دانلود pdf و ارسال رایگان
ناموجود

این محصول ممکن است با عنوان یا انتشارات دیگری موجود باشد، مجموعه آنها را اینجا ببینید.

محصولات مرتبط

(6)
26%
فروش ویژه
(2)
1%
(5)
26%
فروش ویژه
(1)
26%
فروش ویژه
(2)
25%
فروش ویژه
(5)
26%
فروش ویژه
(4)
26%
فروش ویژه
(4)
26%
فروش ویژه
(5)
26%
فروش ویژه
(2)
26%
فروش ویژه

مشخصات محصول

نویسنده: جاشوا فریس ویرایش: -
مترجم: لیلا نصیری ها تعداد صفحات: 308
انتشارات: ماهی وزن: 361
شابک: 9789642091560 تیراژ:
اندازه (قطع) : رقعی سال انتشار 1398
نوع جلد : شمیز

معرفی محصول

تهیه شده توسط تیم تولید محتوای ایده‌بوک

بی‌نام عنوان دومین رمان در پرونده‌ی ادبی جاشوا فریس، از نویسندگان نسل جدید امریکاست و داستان مردی است که به بیماری‌ ناشناخته‌ی بی‌نامی مبتلا شده است. کنترل پاهای شخصیت اول این رمان از اختیار مغزش خارج شده و پاهایش گاهی خودبه‌خود راه می‌افتد و از شهری به شهری دیگر می‌رود. او زمان‌های زیادی را در زندگی‌اش، در اتوبان‌ها، جاده‌ها و راه‌ها می‌گذراند.

این رمان با آنکه دومین رمان جاشوا فریس است، اما از نظر فضاسازی و فرم رمان، شکلی مثال‌زدنی دارد و همین امر سبب شده تا فریس از همان نخستین تجربیاتش با تحسین خاص منتقدان روبه‌رو شود. فریس البته نویسنده ساده‌نویسی، به معنای متعارف آن، نیست و به‌خصوص در این کتاب، با انتخاب شخصیتی که درگیر بیماری ناشناخته و خاصی است، خود را به چالش کشیده است.

مجله نیویورکر در سال ۲۰۱۰، فهرستی را منتشر کرد که در آن، نام بیست نفر از نویسندگان جوانی آورده شده بود که جامعه‌ی ادبی امریکا به آینده آن‌ها امیدوار بود و در این میان نام جاشوا فریس یکی از نام‌دارترینِ آن‌ها، به چشم می‌خورد.

گوشه ای از کتاب

تهیه شده توسط تیم تولید محتوای ایده‌بوک

گوشه ای از کتاب

کمی بعد از بازگشت به ترایر و درست پیش از دعوت فرانک به شام، تیم برای ملاقات آر. اچ به زندان رفت. این کاری بود که واقعاً دلش می‌خواست از زیرش در برود و از طرفی مهم‌ترین کاری بود که بعد از دوران نقاهت باید انجام می‌داد. ملاقات خوشایندی از کار درنیامد.

زندانی بدون کت و شلوار و کراوات پیرتر از سن و سالش نشان می‌داد. حرف چندانی نزد. آر. اچ مدتی طولانی پشت شیشه‌ی سیم‌کشی‌شده‌ای که آن‌ها را از هم جدا می‌کرد، ساکت نشست. سرهمی نارنجی با آستین‌های کوتاه به تن داشت. تیم موی دست‌هایش را دید، حلقه‌های پرپشت خاکستری رنگی که در سال‌های درازی که او را می‌شناخت، زیر کت‌وشلوارهای سفارشی پوشانده بودشان. این بی‌حفاظی کوچک قلب تیم را فشرد. تغییر چشمگیر دیگر موهای سر آر. اچ بود. رنگ مویش شسته شده بود و موهای خاکستری دلمرده‌ای به جا مانده بود. موهای کم‌پشتش مثل پرچم‌های لرزان گل در باد تکان‌تکان می‌خورد. آر. اچ با اکراهی شاهانه گوشی را برداشت، دم گوشش نگه داشت و با نگاهی مات به تیم خیره شد، به جلو خم شد و چیزی نگفت. تیم شروع کرد به حرف زدن. سعی می‌کرد بفهمد حرف‌هایش چه تأثیری بر آر. اچ می‌گذارند. نتیجه چندان دلگرم‌کننده نبود. آیا آر. اچ آن‌قدر عصبانی بود که راهی برای آرام کردنش وجود نداشت یا آنکه شرایط چنان ضربه‌ای بر او وارد کرده بود که دیگر نمی‌توانست ساده‌ترین آداب روابط انسانی را به جا آورد؟ به این نتیجه رسید که چاره‌ای ندارد جز اینکه از خیر جواب این سؤال‌ها بگذرد و خوددار باشد، با علم به اینکه این خودداری خودش یک جور مجازات است.

تیم اعتراف کرد که جین بیمار نیست و هرگز هم نبوده. دروغ گفته بود که جین بیمار است تا بیماری خودش را مخفی کند. درست پیش از موعد دادگاه بیماری‌اش عود کرده بود و غرور بیش از حدش باعث شده بود به‌طور غریزی تصمیم بگیرد قضیه را لاپوشانی کند؛ غروری که به او می‌گفت هر نشانه‌ای از ضعفت را پنهان کن وگرنه کارت ساخته است. در اصل، گرچه قبلاً هم با این بیماری دست‌وپنجه نرم کرده بود، اما این‌بار از ته دل می‌ترسید؛ بله، می‌ترسید که آر. اچ را در لحظه‌ای حساس مأیوس کند؛ اما بیشتر از این می‌ترسید که زمام زندگی حرفه‌ای‌اش از دستش خارج شود. اول بابت خودش می‌ترسید و بعد بابت آر. اچ. حالا برای تیم مهم بود که به این موضوع اعتراف کند. آر. اچ انگار داشت با سکوت و نگاه خیره‌ی مرموزش توی شیشه دو تا سوراخ درست می‌کرد، سوراخ‌هایی که هر آن ممکن بود ازشان دود بلند شود.

تیم گفت: «من یک راه دیگر هم داشتم: می‌توانستم همان اول خودم را کنار بکشم و همه‌ی تلاشم را بکنم که مایک کرونیش بتواند پرونده را به سرانجام برساند. به نظرت در این صورت تبرئه می‌شدی؟ نمی‌دانم. اگر مریض نشده بودم، می‌توانستم برایت حکم تبرئه بگیرم؟ زمانی فکر می‌کردم جواب این سؤال را می‌دانم؛ اما حقیقت این است که نمی‌دانم. یاد گرفته‌ام که دیگر از هیچ چیز مطمئن نباشم.»

تیم اعتقاد داشت که آر. اچ بی‌گناه است، اما حالا به نظرش می‌رسید مرد آن سوی شیشه، با آن سکوتی که شبیه مجسمه‌های مومی‌اش کرده بود و آن چشم‌های سرد سنگی، می‌تواند قاتل باشد.

نویسنده

مختصری درباره نویسنده

جاشوا فریس

جاشوا فریس

در حال حاضر مطلبی درباره جاشوا فریس نویسنده بی نام نشر ماهی در دسترس نمی‌باشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه «ارتباط با ما» درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایده‌بوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعه‌ی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه «ارتباط با ما» ارسال نمایید.


مترجم

مختصری درباره مترجم

لیلا نصیری ها

در حال حاضر مطلبی درباره لیلا نصیری ها مترجم کتاب بی نام نشر ماهی در دسترس نمی‌باشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، مترجمان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد مترجمان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از مترجم، از طریق صفحه «ارتباط با ما» درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن مترجم در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایده‌بوک، این مترجم را می شناسید یا حتی اگر خود، مترجم هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعه‌ی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه «ارتباط با ما» ارسال نمایید.

لیلا نصیری ها

دیدگاه کاربران

دیدگاه شما

کد امنیتی ثبت نظر

با ثبت دیدگاه، موافقت خود را با قوانین انتشار دیدگاه در ایده بوک اعلام می‌کنم.

پرسش خود را درباره این محصول ثبت کنید