چکیده
«باسلبرگ» شهری بود دستخوش یک دگرگونی بزرگ. این شهر قرنها خانه عجایب و غرایب بیشمار بود؛ موجودات و دستسازهایی که آدم انتظار دارد در قصههای پریان ، شعرهای کودکانه یا افسانهها پیدا کند؛ اما در سالهای اخیر، مردم به این میراث مظنون شده بودند و فکر میکردند این عناصر غریب، جلوی پیشرفت آنها را گرفتهاند. به این ترتیب جنبش «عاقلانه» متولد شد. در این جنبش، هر سال چیزهای جاهلانه سوزانده میشد و امسال نوبت کتابها بود! سوفی و پدرش کتابفروشی کوچکی دارند. او سعی میکند کتابها را نجات دهد؛ اما آیا میتواند کاری از پیش ببرد؟