دوران جنگ بود. بعد از شش صد سال صلح و آرامش، اشباح و شبح واره ها در جنگی خونین و مرگبار به روی یکدیگر اسلحه کشیده بودند. جنگ زخم ها با آمدن ارباب شبح واره ها آغاز شد. مقدر شده بود که او مردمش را به پیروزی قطعی و نهایی برساند مگر آنکه قبل از هم خونی کامل با شبح واره ها کشته می شد.
به گفته ی آقای تینی، مرد قدرتمند و اسرار آمیز، فقط سه شبح چنین فرصتی را در اختیار داشتند که از اقدام ارباب شبح واره ها جلوگیری کنند. آن سه نفر عبارت بودند از: شاهزاده و نچا مارچ، آقای کرپسلی که زمانی ژنرال بود و من- دارن شان نیمه شبح.
آقای تینی پیش بینی کرده بود که در این ... راه، ما چهار بار با ارباب شبح واره ها روبه رو می شویم و هر بار سرنوشت همه ی اشباح در دست ما خواهد بود تا آن را رقم بزنیم. اگر ما او را می کشتیم در جنگ زخم ها پیروز می شدیم؛ وگرنه شبح واره ها موفق می شدند به فتحی وحشیانه دست یابند و قبیله ی اشباح را به کلی از روی زمین محو و نابود کنند.