تیمبوکتو
تیمبوکتو تیمبوکتو

کتاب تیمبوکتو

معرفی کتاب تیمبوکتو

(5)
کتاب ادبیات امروز،رمان34 (تیمبوکتو)، اثر پل استر ، با ترجمه شهرزاد لولاچی ، در بازار نشر ایران، توزیع شده است. این محصول در سال 1397 توسط انتشارات افق ، به چاپ رسیده است. این محصول در قطع و اندازه‌ی رقعی، در سایت ایده بوک قرار دارد. دانلود pdf و ارسال رایگان
ناموجود

این محصول ممکن است با عنوان یا انتشارات دیگری موجود باشد، مجموعه آنها را اینجا ببینید.

محصولات مرتبط

(4)
26%
فروش ویژه
(2)
29%
فروش ویژه
(4)
29%
فروش ویژه
(6)
29%
فروش ویژه
(4)
29%
فروش ویژه
(5)
29%
فروش ویژه
(2)
29%
فروش ویژه
(2)
29%
فروش ویژه
(4)
29%
فروش ویژه

مشخصات محصول

نویسنده: پل استر ویرایش: -
مترجم: شهرزاد لولاچی تعداد صفحات: 192
انتشارات: افق وزن: 226
شابک: 9780200040471 تیراژ:
اندازه (قطع) : رقعی سال انتشار 1397

معرفی محصول

تهیه شده توسط تیم تولید محتوای ایده‌بوک

رمانی است از پل استر که تلگراف از او با عنوان استاد داستان مدرن آمریکایی نام می‌برد. پل استر در فوریه‌ی ۱۹۴۷ در نیویورک به دنیا آمد.

برای تحصیلات در رشته ادبیات تطبیقی وارد دانشگاه کلمبیا شد، در سال ۱۹۶۷ به سبب سرخوردگی از دانشگاه به پاریس سفر کرد و مدتی طولانی در این شهر اقامت گزید.

در بازگشت به نیویورک تحصیلاتش را از سر گرفت و در همین دوران نوشتن رمان‌های کشور آخرین‌ها و مون پالاس را آغاز کرد. او تا سال ۱۹۸۰ چند کتاب شعر منتشر کرد که بعدها سرآغاز انتقال وی از مرز ظریف شعر به نثر شد. پل اُستر در آثارش از ساموئل بکت و کنوت هامسون تاثیر گرفته و کتاب مورد علاقه‌اش دون کیشوت است.

در تیمبوکتو، استر رمانش را به اختصار، با موشکافی و غمی نامتعارف روایت می‌کند. داستان او حکایت پراحساس سگی است در دنیای انسان‌ها و در زندگی انسانی خاص. اما سرنوشت این سگ چه خواهد شد؟

گوشه ای از کتاب

تهیه شده توسط تیم تولید محتوای ایده‌بوک

گوشه ای از کتاب

بی تردید جانوران هم تیمبوکتوی خود را دارند؛ جنگل‌های پهناوری که بدون ترس از شکارچی و تله می‌توانند در آن بگردند، اما سگ با شیر و پلنگ فرق دارد و مخلوط کردن اهلی و غیر اهلی در آن دنیا کار عاقلانه‌ای نیست.

قوی‌ها ضعیف‌ترها را می‌بلعند و بعد از مدت کوتاهی همه‌ی سگ‌ها می‌میرند و آن‌ها را به دنیای بعدی می‌فرستند. بعدِ بعدِ بعد، معنی چنین کاری چیست؟ اگر عدالتی در کار دنیا هست، اگر خدای سگ‌ها هم قدرت تصمیم‌گیری راجع به مخلوقاتش را دارد، پس سگ که بهترین دوست آدم است بعد از اینکه هردو ریق رحمت را سر کشیدند کنار آدم می‌ماند.

تازه در تیمبوکتو سگ‌ها هم می‌توانند حرف بزنند و با صاحب‌شان هم صحبت شوند. شکل منطقی موضوع این طور بود، اما مگر می‌شود مطمئن بود که عدالت یا منطق در آن دنیا تاثیری بیش از این دنیا دارد؟ ویلی که فراموش کرده بود به این موضوع اشاره کند و چون حتی یک بار در گفت‌وگوهای‌شان و آن همه صحبت درباره‌ی تیمبوکتو، اسم مستر بونز را نبرد، سگه هنوز نمی‌دانست که بعد از مرگ به کجا خواهد رفت.
اگر تیمبوکتو از آن جاهایی باشد که فرش‌های گران قیمت و وسایل عتیقه دارند چه؟ اگر ورود حیوانات خانگی به آن ممنوع باشد چه؟ چنین چیزی ممکن نبود و با این حال مستر بونز آن قدر دنیا دیده بود که بداند هر چیزی امکان پذیر است و غیر ممکن‌ها مرتب اتفاق می‌افتند. شاید این هم یکی از آن‌ها بود و در این شاید هزاران غصه و ترس کمین کرده بود، وحشتی وصف ناپذیر که هربار به آن فکر می‌کرد به سراغش می‌آمد.

بعد، از همه جا بی خبر، همان طور که فکر بد دیگری داشت به سرش می‌زد، آسمان صاف شد. نه تنها باران بند آمده بود، بلکه توده‌ی به هم پیوسته‌ی ابرها هم در آسمان داشت از هم جدا می‌شد و با اینکه همین یک ساعت پیش همه چیز تیره و تار شده بود، حالا آسمان داشت روشن می‌شد و مخلوطی از رنگ صورتی با رگه‌های زرد داشت از غرب همه‌ی آسمان شهر را فرامی‌گرفت.

مستر بونز سرش را بلند کرد . یک دقیقه بعد انگار که این دو عمل اسرارآمیز به هم مربوط باشند، بارقه‌های نوری ابرها را شکافت. اشعه‌ای کمی آن طرف‌تر از پای چپ سگه به پیاده رو برخورد کرد و بعد، تقریبا بلافاصله اشعه‌ی دیگری درست به طرف راست او خورد.

شبکه‌ای از نور و سیاهی کنار او در پیاده رو شکل گرفت، منظره‌ی زیبایی بود. در پس آن همه غم و ناراحتی نعمتی غیر منتظره را حس کرد. بعد دوباره به ویلی نگاه کرد و درست همان وقت که داشت سربرمی‌گرداند، نور از همه طرف به صورت شاعر تابید. نور چنان شدید بود که وقتی به پلک او خورد، ناخودآگاه چشمانش را باز کرد و همان ویلی که یک دقیقه پیش جان نداشت حالا زنده بود و تار عنکبوت‌ها را از روی لباسش می‌تکاند و سعی می‌کرد بیدار شود.

سرفه کرد، دوباره سرفه کرد، برای سومین بار سرفه کرد و بعد دچار حمله‌ای طولانی شد. مستر بونز همان طور که خلط از دهان صاحبش بیرون می‌ریخت بی حرکت کنارش ایستاده بود.

کمی از خلط روی ویلی ریخت و بقیه‌اش روی زمین. آن‌هایی که رقیق‌تر و لیزتر بودند از چانه‌اش آویزان ماندند، مثل رشته از ریشش آویزان شدند و در طول حمله و تکان‌ها و خم راست شدن‌های ویلی با آهنگ خنده‌دار و بریده بریده‌ای به جلو و عقب تاب خوردند. مستر بونز از شدت حمله متعجب شد . حتما این آخر ماجرا بود.

با خود گفت یک آدم بیش از این طاقت ندارد. اما ویلی هنوز مقاومت می‌کرد و یک بار که صورتش را با آستینش پاک کرد و توانست نفس تازه کند، با خنده‌ی گشاده و سعادت آمیزش مستر بونز را حیران کرد.

به سختی جا به جا شد، به دیوار خانه تکیه داد و پاهایش را دراز کرد. وقتی صاحبش دوباره بی حرکت شد، مستر بونز سرش را روی ران راست او گذاشت. وقتی ویلی خم شد و به سرش دست کشید، قلب شکسته‌ی سگ آرام گرفت. البته اینکه موقتی بود و توهمی بیش نبود، اما در اینکه چاره ساز بود شکی نبود.

نویسنده

مختصری درباره نویسنده

پل استر

پل استر

نویسنده نیویورکی و خالق سه گانه معروف نیویورک در روز سوم فوریه سال ۱۹۴۷ در نیویورک به دنیا آمد، شهری که رد پای قوی‌اش در تقریبا تمامی آثار او قابل مشاهده است.

استر در کنار رمان‌نویسی،دستی هم در کار فیلمنامه نویسی دارد و البته شعر نیز می‌سراید. در سراسر جهان نیز اقبال زیادی نسبت به آثار او وجود دارد به گونه‌ای که رمان‌هایش تا کنون به بیش از چهل زبان ترجمه شده‌اند.

استر در جایی گفته: فیلم‌ها در طول زندگی از بزرگترین علاقه‌های قلبی من بوده‌اند.

فقط و فقط بیست ساله بودم که به یک مدرسه فیلمسازی رفتم تا آموزش کارگردانی ببینم و کارگردان شوم، ولی خیلی زود حس کردم که مسیر من اشتباه است. من منزوی بودم و از حرف زدن در جلوی جمع ترس داشتم پس خیلی زود به این نتیجه رسیدم که مسیر درست برای من این نیست.

جالب آنجاست که بعد از مطرح شدن نام پل استر به عنوان یک رمان نویس کار بلد، بسیاری از کارگردانها به سراغش می‌آیند و از او درخواست فیلمنامه می‌کنند. حالا یا فیلمنامه اورجینال و یا فیلمنامه اقتباسی از روی آثار خودش.

استر معتقد است داستان‌نویسی و فیلمنامه‌نویسی دو گونه کاملا متفاوت‌اند. درست است که در هر دو مورد داستانی خلق می‌شود اما ساختار آنها تفاوت دارد.

در ادبیات همه چیز با کلمات بیان می‌شود اما در سینما ‌می‌بایست همه چیز را نمایش داد.

کتاب اوهام، تیمبوکتو، سانست پارک، دفترچه‌ی سرخ و کپسول زمان از جمله آثار اوست.


مترجم

مختصری درباره مترجم

شهرزاد لولاچی

در حال حاضر مطلبی درباره شهرزاد لولاچی مترجم کتاب تیمبوکتو در دسترس نمی‌باشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، مترجمان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد مترجمان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از مترجم، از طریق صفحه «ارتباط با ما» درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن مترجم در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایده‌بوک، این مترجم را می شناسید یا حتی اگر خود، مترجم هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعه‌ی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه «ارتباط با ما» ارسال نمایید.

شهرزاد لولاچی

دیدگاه کاربران

دیدگاه شما

کد امنیتی ثبت نظر

با ثبت دیدگاه، موافقت خود را با قوانین انتشار دیدگاه در ایده بوک اعلام می‌کنم.

پرسش خود را درباره این محصول ثبت کنید