- ...کتاب را در دست گرفتم و با این پرسش آن را باز کردم: کتاب عزیز و عجیب, چرا بازگشتی؟ چشمهایم را باز کردم و خواندم: هر فرد و هر رخدادی در زندگی ات هست چون تو تصویرش کرده ای آنچه برمی گزینی با آنان انجام دهی به خودت بستگی دارد. با خواندن این مطلب لبخندی بر لبانم نشست. این بار تصمیم گرفتم به جای دور انداختن, نگهش دارم و اکنون می خواهم به جای پنهان کردنش, این امکان را به تو بدهم که آن را بگشایی و هرگاه بخواهی, به زمزمه هایش گوش فرادهی, پیش از آنکه این کتاب را به خانه ببری آن را امتحان کن و ببین پاسخگویت هست یانه. پرسشی
- را در ذهنت مطرح کن. چشم هایت را ببند. حالا کتاب را باز کن و تصمیم بگیر صفحه راست را بخوانی یا چپ را..