بنر بالای صفحه
یادداشت های یک دیوانه و هفت قصه دیگر
یادداشت های یک دیوانه و هفت قصه دیگر

فروش ویژه

کتاب یادداشت های یک دیوانه و هفت قصه دیگر

معرفی کتاب یادداشت های یک دیوانه و هفت قصه دیگر

(2)
کتاب یادداشت های یک دیوانه و هفت قصه دیگر، اثر نیکلای گوگول ، با ترجمه خشایار دیهیمی ، در بازار نشر ایران، توزیع شده است. این محصول در سال 1400 توسط انتشارات نشر نی ، به چاپ رسیده است. این محصول در قطع و اندازه‌ی رقعی، در سایت ایده بوک قرار دارد. دانلود pdf و ارسال رایگان
موجود
قیمت ایده بوک: 160,000 22%

124,800

160,000 22% 124,800

محصولات مرتبط

(4)
26%
فروش ویژه
(2)
26%
فروش ویژه
(4)
19%
(4)
21%
فروش ویژه
(2)
23%
(2)
26%
فروش ویژه
(2)
22%
فروش ویژه
(2)
26%
فروش ویژه

فهرست

تهیه شده توسط تیم تولید محتوای ایده‌بوک

  • کتاب یادداشت های یک دیوانه اثر نیکلای گوگول مترجم خشایار دیهیمی منتشر شده است 
    وجه مشخصه‌ی داستان‌های گوگول سادگی قصه‌نویسی، ویژگی قومی، امانت محض نسبت به زندگی، و بکر بودن و سرزندگی خنده‌آور آن‌هاست که همیشه تحت‌تأثیر احساس عمیق غم و دلتنگی قرار می‌گیرد. همه‌ی این ویژگی‌ها یک منبع دارند: گوگول شاعر است، شاعر زندگی حقیقی. اولین تأثیری که هر یک از قصه‌های گوگول بر خواننده می‌گذارد این است که با خود بگوید: «چقدر همه‌ی این‌ها ساده، عادی، طبیعی، و حقیقی است، و درعین‌حال چقدر بکر و تازه.» این سادگی قصه‌نویسی، این صراحت لهجه، این پرهیز
...
  • از نمایش‌پردازی، این پیش‌پاافتادگی و معمولی بودن اتفاقات قصه‌ها، علائم حقیقی و قطعی خلاقیت هستند: این شعری حقیقی است، شعر زندگی خود ماست. تقریباً همه‌ی قصه‌های گوگول کمدی‌های سرگرم‌کننده‌ای هستند که با هیچ‌وپوچ شروع می‌شوند، با هیچ‌وپوچ ادامه می‌یابند، و به اشک ختم می‌شوند، و در پایان، زندگی نام می‌گیرند. قصه‌هایش همگی همین‌طورند: اولش سرگرم‌کننده، سپس غم! زندگی خود ما هم چنین است: اولش سرگرم کننده، و بعد غم. چقدر شعر، چقدر فلسفه، و چقدر حقیقت در این‌جا نهفته است!

مشخصات محصول

نویسنده: نیکلای گوگول ویرایش: -
مترجم: خشایار دیهیمی تعداد صفحات: 304
انتشارات: نشر نی وزن: 340
شابک: 9789643125974 تیراژ:
اندازه (قطع) : رقعی سال انتشار 1400
نوع جلد : شمیز

معرفی محصول

تهیه شده توسط تیم تولید محتوای ایده‌بوک

کتابی است شامل ۸ داستان از نیکلای گوگول، استاد داستان‌نویسی روس. ارزش گوگول در چیست که این همه لقب و ستایش را به سوی آثار محدودش جلب کرده است و ماهیت کار او چیست که این همه القاب تمجیدآمیز را، نه مجیزگویان حرفه‌ای و فرقه‌بازان ادبی، بلکه منتقدان باریک‌بین و غول‌های ادبیات به او داده‌اند.

بلینسکی او را پدر نثر روسی می‌نامد، تورگینف می‌گوید: «ما همه از زیر شنل گوگول بیرون آمده‌ایم.»، فرانک اوکانر به او لقب پدر قصه‌ی کوتاه می‌دهد و میرسکی، از لحاظ خلاقیت، او را همتراز شکسپیر و بلکه بالاتر از او می‌داند. شمار این‌گونه لقب‌ها و ستایش‌ها از ... حد بیرون است، اما چه چیزی در آثار گوگول وی را شایسته‌ی این همه تمجید می‌کند؟

خواننده‌‌ی عادی وقتی بار اول قصه‌های او را می‌خواند به نظرش بسیار ساده و شیرین می‌آید، اما شاید این ستایش‌ها را برای قصه‌هایی چنین عادی و پیش‌پا افتاده اغراق‌آمیز بیابد. نکته همین‌جاست: قصه‌های گوگول ساده‌تر از آن است که هر کسی دوستش نداشته باشد و از خواندنش لذت نبرد، اما علی‌رغم این سادگی ظاهری، نکات باریک و عمیق پنهان در آن‌ها آنچنان فراوان است که در نظر اول به‌سادگی از جلو چشم می‌لغزند و از توجه به دور می‌مانند.

پیش از گوگول، جز در مواردی معدود، همیشه برگزیدگان و قهرمانانی که به هر صورت امتیازی بر عامه داشتند یکه‌تازان عرصه‌ی داستان‌ها و نمایشنامه‌ها بودند. قهرمان‌ها همیشه افسانه‌ای بودند و قصه‌ها همگی افسانه‌پرداز. دره‌ای عمیق بین زندگی مردم و ادبیات فاصله انداخته بود.

گوگول سنت را شکست. با جهشی بلند دره را پشت سر گذاشت و مردم را در دل قصه‌ها جا داد و قصه‌ها را در دل مردم، مردم خود و زندگی‌شان را در قصه‌های گوگول باز شناختند و از صمیم قلب دوستدارش شدند.

حتی اشیا و مکان‌ها در قصه‌های گوگول زنده هستند. هرکس پس از خواندن بولوار نیفسکی، بولوار نیفسکی شهر خودش را باز می‌شناسد و هرکس که با آکاکی تا خانه‌ی رئیسش به مهمانی برود، محله‌ها و کوچه‌های سن‌پترزبورگ خودش را به جا می‌آورد.

گوگل در واقع روحی ساده و مهربان است که در کوچه و بازار شهر و روستا می‌گردد، توی خانه‌ها سرک می‌کشد و با محبتی عمیق و آمیخته با همدردی، آنچه را می‌بیند ثبت می‌کند.

گوشه ای از کتاب

تهیه شده توسط تیم تولید محتوای ایده‌بوک

گوشه ای از کتاب

سوم اکتبر

امروز غریب‌ترین اتفاق ممکن برایم پیش آمد. صبح خیلی دیر بیدار شدم و وقتی ماورا کفش‌های واکس زده‌ام را آورد ساعت را پرسیدم؛ چون جواب داد ساعت از ده هم گذشته، با عجله لباس پوشیدم. راستش اگر می‌دانستم که با آن قیافه‌ی عبوس رئیس قسمت‌مان روبه‌رو خواهم شد، اصلاً زحمت رفتن اداره را به خودم نمی‌دادم. مدت‌هاست که دائم سرم غر می‌زند: چه مرگت است، مرد؟ مخت عیب کرده؟ مثل دیوانه‌ها این طرف و آن طرف می‌دوی و نامه‌ها را چنان درهم و برهم می‌نویسی که شیطان هم سر در نمی‌آورد. جمله‌ها را با حروف کوچک شروع می‌کنی و تاریخ و شماره و پیوست هم نمی‌زنی.

پیرمرد ... وراج لعنتی! حتماً از اینکه می‌بیند در دفتر آقای مدیرکل می‌نشینم و قلم‌های حضرت اشرف را می‌تراشم، حسودی‌اش می‌شود. خلاصه بگویم که از همان اولش هم اگر احتمال نمی‌دادم که بتوانم حسابدار را گیر بیاورم و کمی مساعده از آن جهود پیر تیغ بزنم، اصلاً پا به اداره نمی‌گذاشتم. چه مردی! پیش از آنکه بتوان مساعده‌ی یک ماه را از بیرون کشید روز محشر فرا می‌رسد! اگر حتی یک کوپک هم در جیب نداشته باشید، می‌توانید آن‌قدر التماس کنید که خفه شوید، اما آن شیطان ملعون مطمئناً نم پس نخواهد داد!

شنیده‌ام همین آدم را آشپزش در خانه سیلی می‌زند. همه از این مطلب خبر دارند. کار کردن در اداره‌ی ما اصلاً فایده ندارد. ذره‌ای نان و آب توش نیست. اما قضیه در استانداری و شهرداری و خزانه‌داری طور دیگری است: یکی از کارمندانش را در نظر بگیرید که در گوشه‌ای کز کرده و کاغذی را خط خطی می‌کند. فراک کثیفی می‌پوشد و نگاهی به دک و پوزش دل آدم را به هم می‌زند.

اما بیا و خانه‌ی ییلاقی‌اش را ببین! اگر خدای نکرده یک فنجان چینی مطلا پیشکشش کنید در جوابتان می‌گوید: این را ببر برای دکترت! به حداقل چیزی که ممکن است رضایت بدهد یه جفت اسب حسابی، یا یک درشکه و یا یک پوست سگ آبی است که دست کم سیصد روبل بیارزد.

در نظر اول آدم فکر می‌کند چه مرد نازنینی و چقدر هم با ظرافت صحبت می‌کند: ممکن است آن چاقو را به بنده التفات بفرمایید تا حقیر قلم را بتراشم؟ اما اگر پایش بیفتد هر ارباب‌رجوعی را لخت می‌کند؛ ولی باید اقرار کنم که جریان امور در اداره‌ی ما بسیار پیشرفته‌تر است و اداره را چنان تمیز و مرتب نگه می‌داریم که استانداری تا یک میلیون سال دیگر خوابش را هم نمی‌تواند ببیند. در اداره‌مان میزهای چوب ماغونی داریم و رؤسایمان هم با نزاکت و ادب با ما رفتار می‌کنند. بله، اگر به خاطر همین ظاهر اشرافی شغلم نبود خیلی وقت پیش استعفا داده بودم.

نویسنده

مختصری درباره نویسنده

نیکلای گوگول

نیکلای گوگول

در حال حاضر مطلبی درباره نیکلای گوگول نویسنده یادداشت های یک دیوانه و هفت قصه دیگر در دسترس نمی‌باشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه «ارتباط با ما» درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایده‌بوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعه‌ی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه «ارتباط با ما» ارسال نمایید.


مترجم

مختصری درباره مترجم

خشایار دیهیمی

زاده بیستمین روز آبان ۱۳۳۴ در تبریز. فرزند نصرالله دیهیمی که مترجم بود و در دانشگاه هم تدریس می‌کرد. می‌توان خانواده‌ی دیهیمی را خانواده‌ی مترجم‌ها لقب داد، چراکه فرزندش، زنده‌یاد نازنین دیهیمی هم مترجم بود و همسرش، رؤیا رضوانی نیز ترجمه می‌کند.

خشایار دیهیمی آثار زیادی را در زمینه‌ی ادبیات کشورهای گوناگون، فلسفه زندگی، فلسفه سیاسی، ادبیات شرق اروپا و… ترجمه و ویراستاری کرده است. او همچنین سال‌ها تجربه در کار ژورنالیستی و همکاری با مجلات و نشریات گوناگون دارد.

دیهیمی سال‌های کودکی و سال‌های آغازین تحصیلات خود را در تبریز گذراند، سپس، در سال‌های نوجوانی بود که به همراه خانواده به تهران مهاجرت کرد و در تهران ساکن شد. بنا به گفته خودش، دیری نپایید که کتاب خواندن برای او به آیین تبدیل شد و این آغاز با کتاب‌هایی در زمینه ادبیات همراه بود.

آشنایی با غلامحسین ساعدی (گوهر مراد) نقطه‌ی عطفی در زندگی خشایار دیهیمی است و این آشنایی سبب ارتباط دیهیمی با محافلی چون کانون نویسندگان ایران و انجمن‌های روشنفکری و مترجم‌ها و نویسندگان گوناگونی ‌شد.

مهندسی شیمی رشته‌ای است که دیهیمی برای تحصیلات آکادمیک خود انتخاب کرد. چند سالی در شهر ملکان به معلمی مشغول بود تا آنکه بعدها در کارخانه‌ی لاستیک‌سازی کار گرفت؛ شغلی که فقط به تحصیلات دانشگاهی‌اش مربوط بود، اما دیهیمیِ جوان علاقه‌ای به آن نداشت. به گفته‌ی خودش دستاورد آن سال‌ها، ترجمه‌ی تعدادی کتاب در زمینه صنعت لاستیک و ترجمه و تألیف دانشنامه‌ی صنعت لاستیک بود. کتاب‎‌هایی که البته به‌طرز عجیبی هیچ‌یک با نام او به چاپ نرسید.

انتشارات فرانکلین، که بعد از انقلاب به انتشارات انقلاب اسلامی تغییر نام داده بود، مقصد بعدی خشایار دیهیمی بود. در میانه‌ی دهه‌ی شصت بود که او راهی آنجا شد و مسئولیت ویراستاری تاریخ تمدن ویل دورانت را بر عهده گرفت. به گفته‌ی خودش، با آنکه ظاهراً به عنوان نمونه‌خوان وارد این مؤسسه‌ی انتشاراتی شده بود، اما بخت آن را یافت تا با ویراستاری تاریخ تمدن، سطح بینش و دانش خود را ارتقاء بخشد.

خشایار دیهیمی پیرامون فرآیند ترجمه معتقد است: «مترجم ایدئولوگ نیست و من حتی ممکن است کتابی را ترجمه کنم که لزوماً با عقاید نویسنده‌اش همسو نباشم اما خوانده شدن آن را ضروری بدانم.»

دیالکتیک تنهایی، یادداشت‌های یک دیوانه، بیگانه، صالحان، فیلسوفان سیاسی قرن بیستم، فلسفه ترس، سوفیا پتروونا و یادداشت‌ها (آلبر کامو) از جمله ترجمه‌های اوست.

خشایار دیهیمی

دیدگاه کاربران

دیدگاه شما

کد امنیتی ثبت نظر

با ثبت دیدگاه، موافقت خود را با قوانین انتشار دیدگاه در ایده بوک اعلام می‌کنم.

پرسش خود را درباره این محصول ثبت کنید