بنر بالای صفحه
مجموعه نامرئی نشر ماهی
مجموعه نامرئی نشر ماهی

فروش ویژه

کتاب مجموعه نامرئی نشر ماهی

معرفی کتاب مجموعه نامرئی نشر ماهی

(4)
کتاب مجموعه نامرئی (مجموعه ی 45 داستان کوتاه از 26 نویسنده ی آلمانی زبان)، اثر فریدریش دورنمات و دیگران ، با ترجمه علی اصغر حداد ، در بازار نشر ایران، توزیع شده است. این محصول توسط انتشارات ماهی ، به چاپ رسیده است. این محصول در قطع و اندازه‌ی رقعی، در سایت ایده بوک قرار دارد. دانلود pdf و ارسال رایگان
موجود
قیمت ایده بوک: 420,000 21%

331,800

420,000 21% 331,800

محصولات مرتبط

(2)
21%
فروش ویژه
(2)
21%
فروش ویژه
(2)
19%
(5)
11%
(5)
26%
فروش ویژه
(4)
21%
فروش ویژه
(6)
22%
فروش ویژه
(2)
21%
فروش ویژه
(2)
23%
(2)
21%
فروش ویژه

فهرست

تهیه شده توسط تیم تولید محتوای ایده‌بوک

  • کتاب مجموعه نامرئی مجموعه 45 داستان کوتاه از 26 نویسنده آلمانی زبان اثر فردریش دورنمات ترجمه علی اصغر حداد نشر ماهی منتشر شده ست 
    و اثر پررنج به پایان رسید . شاید چندان خوب از کار در نیامد اما به هر حال به پایان رسید . و چون کار پایان گرفت نگاهش کن ، به راستی که خوب هم بود و از جان او از عرصه موسیقی و پندار آثار تازه ای سر برآروردند ،  هیاکلی اثیری و نورانی که معجره گون و آسمانی صفت ، از سرچشمه پایان ناپذیری که موطنشان بود خبر می دادند . درست یه سان صدف که آوای دریایی را که از آن صیدش کرده اند در دل خود دارد 

مشخصات محصول

نویسنده: فریدریش دورنمات و دیگران ویرایش: -
مترجم: علی اصغر حداد تعداد صفحات: 496
انتشارات: ماهی وزن: 433
شابک: 9789649971124 تیراژ:
اندازه (قطع) : رقعی سال انتشار -

معرفی محصول

تهیه شده توسط تیم تولید محتوای ایده‌بوک

(داستان های کوتاه آلمانی)

نویسنده

مختصری درباره نویسنده

فریدریش دورنمات و دیگران

فریدریش دورنمات و دیگران

زاده پنجم ژانویه ۱۹۲۱ در کنول فینگن، در حومه‌ی برن پایتخت سوئیس. پدرش، راینهولد دورنمات، کشیش پروتستان بود و پدربزرگش اولریش دورنمات، سیاستمدار و سراینده‌ی اشعار تند و تیز و انتقادی. سال ۱۹۴۱، شروع تحصیلات دورنمات در رشته‌ی ادبیات و فلسفه در زوریخ و برن بود. او همچنین در این سال، نقاشی را آغاز می‌کند و درباره‌ی آریستوفان، کیرکه گارد، هیم و سپس کافکا تحقیق و مطالعه را سر می‌گیرد. او در سال ۱۹۴۳، اولین تلاش‌های خود را در زمینه‌ی نویسندگی آغاز و نمایشنامه‌ای به نام کمدی، که هرگز چاپ و اجرا نشد، و قطعاتی به نام شب کریسمس و مأمور شکنجه را خلق می‌کند.

در سال ۱۹۴۵، اولین نوشته‌ی دورنمات، به نام پیرمرد، در روزنامه‌ی معروف شهر برن، یعنی Der Bund، به همراه تصویر سیزیفوس و مدیر تئاتر، منتشر می‌شود و در همان سال نمایشنامه‌ی «این نوشته شد» را شروع می‌کند.

سال ۱۹۵۰، نیز دو اثر مهم از دورنمات چاپ می‌شود: رمان قاضی و جلادش و نمایشنامه‌ی ازدواج آقای می‌سی‌سی‌پی. از این حیث، این سال، یکی از مثمر ثمرترین سال‌های پرونده‌ی ادبی اوست.

در سال ۱۹۵۱، رمان سوءظن و نمایشنامه‌ی رادیویی دادخواست علیه سایه‌ی الاغ و داستان سگ از دورنمات به چاپ می‌رسد و او نوشتن نقد را آغاز می‌کند که در نشریه‌ی Weltwoche منتشر می‌شود. در سال ۱۹۵۵، نمایشنامه‌ی ملاقات بانوی سالخورده به چاپ می‌رسد و در همان سال، این نمایشنامه در تئاتر زوریخ به روی صحنه می‌رود و با استقبال خوبی روبه‌رو می‌شود.

دورنمات شیفته‌ی درام‌نویسی بود و به همان اندازه از کار اداری گریزان. به او در سال ۱۹۷۲ پیشنهاد مدیریت تئاتر شهر زوریخ داده شد اما وی از قبول این سمت خودداری کرد و در یک مصاحبه‌ی تلویزیونی اعلام کرد: ترجیح می‌دهم به درام‌نویسی ادامه دهم.


مترجم

مختصری درباره مترجم

علی اصغر حداد

زاده بیست و چهارمین روز از اسفند ماه سال ۱۳۲۹ در قزوین. نام علی اصغر حداد پیش از هر چیز، ترجمه‌های آراسته و پاکیزه‌اش از آثار آلمانی زبان را به ذهن تداعی می‌کند.

حداد تا سال‌های نوجوانی به همراه خانواده در شهر زادگاه خود قزوین زندگی می‌کرد تا اینکه سرانجام خانواده‌ی حداد به تهران مهاجرت کردند. حداد از سال‌های مدرسه و درس‌های مدرسه به دوران ملال و هیچ و پوچ تعبیر می‌کند.

مهاجرت به سرزمین ژرمن‌ها و تحصیل در رشته جامعه شناسی، از نقاط عطف زندگی اوست چرا که باعث شد علی اصغر حداد با فرهنگ و ادبیات آلمانی به خوبی آشنا شود.

در نهایت علی اصغر حداد در سال ۱۳۵۹ به ایران بازگشت و به تدریس و ترجمه از زبان آلمانی پرداخت.

حداد می‌گوید: در همان کودکی با کتاب آشنا شدم. واقعیتش را بگویم، نخستین کتابی که با آن آشنا شدم دیوان حافظ بود. اما حداد یک خاطره جالب هم از دوران خدمت سربازی دارد:

متاسفانه در دوره‌ی خدمت با کسی که به ادبیات و هنر علاقه‌مند باشد، سر و کار پیدا نکردم. اصلا اهل این قضایا نبودند. من تنها کسی بودم که در گروهان کتاب می‌خواند.

یک روز فرمانده بهم بهم گفت: کنکورِ چه می‌خواهی شرکت کنی؟ پاسخ دادم، نمی‌خواهم کنکور شرکت کنم. گفتم، رمان می‌خوانم.

با عصبانیت گفت: در پادگان که رمان نمی‌خوانند! با تصور اینکه من دارم برای کنکور آماده می‌شوم، هیچ حرفی نداشت، نگاه پدرانه هم داشت. هنگامی که فهمید رمان است، با خشونت تمام عیاری گفت: بگذار کنار و دیگر هم هرگز اجازه نداد رمان بخوانم!

داستان‌های کوتاه کافکا، بازی در سپیده دم و رویا، اشتیلر، بودنبروک‌ها، ادبیات و انقلاب و دیگری تعدادی از ترجمه‌های اوست.

علی اصغر حداد

دیدگاه کاربران

دیدگاه شما

کد امنیتی ثبت نظر

با ثبت دیدگاه، موافقت خود را با قوانین انتشار دیدگاه در ایده بوک اعلام می‌کنم.

پرسش خود را درباره این محصول ثبت کنید