آری ای پیشگامان
آری ای پیشگامان

قیمت قبل

کتاب آری ای پیشگامان

معرفی کتاب آری ای پیشگامان

(2)
کتاب آری ای پیشگامان!، اثر ویلا کاتر ، با ترجمه مزدک بلوری ، در بازار نشر ایران، توزیع شده است. این محصول در سال 1399 توسط انتشارات نشر نی ، به چاپ رسیده است. این محصول در قطع و اندازه‌ی رقعی، در سایت ایده بوک قرار دارد. دانلود pdf و ارسال رایگان
موجود
قیمتِ جدید در بازار: 68,000

36,000

  36,000

محصولات مرتبط

(5)
قیمت قبل
(4)
13%
(4)
25%
فروش ویژه
(5)
26%
فروش ویژه
(2)
13%
(4)
29%
فروش ویژه
(4)
16%
فروش ویژه
(4)
26%
فروش ویژه
(5)
26%
فروش ویژه

مشخصات محصول

نویسنده: ویلا کاتر ویرایش: -
مترجم: مزدک بلوری تعداد صفحات: 231
انتشارات: نشر نی وزن: 264
شابک: 9786220602798 تیراژ:
اندازه (قطع) : رقعی سال انتشار 1399

معرفی محصول

تهیه شده توسط تیم تولید محتوای ایده‌بوک

«آری ای پیشگامان!» عنوان رمانی است از ویلا کاتر، رمان‌نویس سرشناس امریکایی. کاتر با نوشتن آثاری درباره‌ی زندگی مهاجران و مرزنشینانِ دشت‌های امریکا به شهرت رسید. او در ۷ دسامبر ۱۸۷۳ در وینچستر، ایالت ویرجینیا متولد شد. در نُه سالگی با خانواده‌اش به نبراسکا رفت و در دهکده‌ی رِد کلود در میان مهاجران اروپایی بزرگ شد. او فقط سیزده سال در نبراسکا زندگی کرد اما همچنان که خود نیز عنوان کرد، پیوندهای کودکی‌اش در این منطقه منشاء ژرف‌ترین احساساتش بود و سال‌های اول زندگی‌اش جزء مهم‌ترین و رضایت‌بخش‌ترین دوره‌هایش محسوب می‌شد.

کاتر حینِ تحصیل در دانشگاه نبراسکا استعداد فراوانی در روزنامه‌نگاری و داستان‌نویسی از خود نشان داد و پس از فارغ‌التحصیل شدن (۱۸۹۵) توانست در پستسبرگ، پنسیلوانیا، در یک مجله‌ی خانوادگی شغلی پیدا کند. بعدها دبیر سرویس و سردبیر بخش موسیقی و تئاتر نشریه‌ی پیتسبرگ‌لیدر شد. طی این سال‌ها، او به عنوان روزنامه‌نگار، سردبیر و معلم کار کرد و در ضمن داستان‌های کوتاه خود را به چاپ رساند. در ۱۹۰۶ به نیویورک رفت و با مجله‌ی مک‌کلور همکاری کرد. کاتر شش سال در مک‌کلور کار کرد و هم‌زمان با سردبیری مجله، در ۱۹۱۲، اولین رمان خود، پل الکساندر را به چاپ رساند. در این دوران با سارا اورن جوئت، نویسنده‌ی برجسته‌ی امریکایی آشنا شد که الهام‌بخش داستان‌نویسی او درباره‌ی نبراسکا بود. ویلا کاتر با تشویق جوئت از کارِ مجله کناره گرفت تا رمان‌نویسی حرفه‌ای شود. او در یازده سالی که پس از آن سپری شد، پنج رمان نوشت که داستان همه‌ی آن‌ها در دشت‌های بزرگ امریکا می‌گذشت: «آری ای پیشگامان» (۱۹۱۳)، «آواز چکاوک» (۱۹۱۵)، «آنتونیای من» (۱۹۱۸)، «یکی از ما» (۱۹۲۲) و «بانوی تباه شده» (۱۹۲۳). در ۱۹۲۳، کاتر برای رمان «یکی از ما»، که داستانی را از دوران جنگ جهانی اول روایت می‌کند، برنده‌ی جایزه‌ی پولیتزر شد. او در ۱۹۴۳، به عضویت فرهنگستان هنر و علوم امریکا درآمد و در ۱۹۴۴ انستیتوی ملی هنر و ادبیات مدال طلای خود را به آثار داستانی او اهدا کرد.

نوشته‌های کاتر زمینه‌ی پُرباری برای منتقدان فمینیست فراهم می‌آورد و نثرش مملو از ارجاعات تاریخی، سیاسی، مذهبی و ادبی است. با قرار گرفتن رمان‌های «آری ای پیشگامان!»، «آنتونیای من» و «مرگ به سراغ اسقف اعظم می‌آید» در فهرست برترین آثار قرن بیستم رَدکلیف و مدرن لایبرری و گنجانده شدن اقتباسی از آواز چکاوک در مجموعه‌ی شاهکارهای نمایشی امریکا، کاتر اکنون نه فقط نویسنده‌ی «دشت‌های پهناور امریکا» بلکه یکی از بزرگ‌ترین نویسنده‌های امریکایی است.

گوشه ای از کتاب

تهیه شده توسط تیم تولید محتوای ایده‌بوک

گوشه ای از کتاب

شانزده سال از مرگ جان برگسون گذشته است. همسرش اکنون در کنار او خفته است و میله‌ی سفیدی که قبرهایشان را مشخص می‌کند در آن سوی مزرعه‌ی گندم می‌درخشد. اگر جان برگسون می‌توانست از زیر خاک برخیزد، منطقه‌ای را که زیرش خفته بود نمی‌شناخت. پوسته‌ی پوشیده از علف چمن‌زار که از جا بلند کرده بودند تا برایش بستری بسازند برای همیشه ناپدید شده است. از گورستان نروژی‌ها می‌توان صفحه‌ی شطرنج پهناوری را دید که از مربع‌های گندم و ذرت تشکیل شده است؛ روشن و تیره، تیره و روشن. سیم‌های تلفن در امتداد جاده‌های سفید که همیشه به زاویه‌ی قائمه یکدیگر را قطع می‌کنند وزوز می‌کنند. از کنار دروازه‌ی گورستان می‌توان ده دوازده خانه‌ی مزرعه را که رنگ‌های شاد و زنده دارند شمرد؛ بادنماهای زراندودروی انبارهای علوفه‌ی بزرگ سرخ‌رنگ از آن سوی کشت‌زارهای سبز و قهوه‌ای و زرد به یکدیگر چشمک می‌زنند. آسیاهای بادی فولادی سبک در میان اسکلت‌هایشان می‌لرزند و طناب‌ها و زنجیرهای مرتعش از باد را می‌کشند که اغلب از آخر هفته‌ای تا آخر هفته‌ای دیگر در این منطقه‌ی مرتفع و پر جنب‌وجوش و سرسخت می‌وزد.

خط‌الراس اکنون منطقه‌ی پر جمعیتی است. خاک حاصلخیزش محصول فراوانی می‌دهد؛ آب‌وهوای خشک و فرح‌بخش و یکدستیِ زمین کار را برای انسان‌ها و چهارپایان آسان می‌کند. کمتر صحنه‌ای خوشایندتر از شخم‌زنی فصل بهار در این منطقه است، جایی که طول شیارهای هر مزرعه اغلب یک مایل است و خاک قهوه‌ای‌‌رنگ با آن بوی تند و تازه‌اش و با آن نیروی رویاندن و باروری‌اش مشتاقانه خود را به دست گاوآهن می‌سپرد؛ با نفسی عمیق و ملایم شادمانه می‌غلتد و از تیغه‌ی گاوآهن جدا می‌شود و حتی درخشش فلز آن را از جلا نمی‌اندازد. درو کردن گندم گاهی تمام روز و تمام شب ادامه می‌یابد و در فصل‌های پربار به زحمت می‌توان کارگران و اسب‌های کافی برای برداشت محصول یافت. دانه‌ها چنان سنگین‌اند که روی تیغه‌ی گندم خم می‌شوند و همچون مخمل قاچ می‌خورند.

چیزی بی‌ریا و شادی‎بخش و جوان در چهره‌ی گشوده‌ی منطقه وجود دارد. خویشتن را بدون اکراه به دست حال و هوای فصل می‌سپرد و چیزی را کتمان نمی‌کند. به‌سان دشت‌های لامباردی گویی کمی برخاسته است تا خورشید را ملاقات کند. هوا و خاک چنان مشتاقانه با هم جفت شده و درآمیخته‌اند که گویی یکی نفس دیگری است. در فضا همان کیفیت حیات‌بخش و توانایی هست، همان نیرو و سرسختی، که در خاک زراعی می‌توان یافت.

نویسنده

مختصری درباره نویسنده

ویلا کاتر

ویلا کاتر

ویلا کاتر با لجبازی مخصوص خودش، همیشه اصرار داشت که در ۱۸۷۶ به دنیا آمده است؛ یعنی سه سال دیرتر از تاریخ واقعی تولدش در ۱۸۷۳٫ نامش را ویلا گذاشته بودند که از آن متنفر بود و ویلی یا ویلیام را ترجیح می‌داد. بلافاصله پس از تولد او، خانواده به خانه‌ای که پدربزرگ کاتر در نزدیکی وینچستر در ایالت ویرجینیا ساخته بود رفتند.

در ۱۸۸۳ کاترها به نبراسکا رفتند و خانه‌ی خود را در رِدکلاود ساختند؛ شهر کوچکی در مرز دشت‌های گسترده که به نام یکی از رؤسای معروف سرخ‌پوست بود. کاتر از مناطق و مناظر آشنایش جدا افتاده و با مهاجران کشاورزی احاطه شده بود که اغلب آلمانی و اسکاندیناویایی بودند، اما او به‌سرعت با زندگی جدیدش سازگار شد و با بسیاری از خانواده‌های مهاجر دوستی به هم زد. در یازده سالگی به دبیرستان رفت -که برای یک دختر روستایی غیرمعمول بود- و پس از اتمام دبیرستان به تحصیل زبان انگلیسی در دانشگاه نبراسکا پرداخت. در آنجا داستان‌های کوتاه و نقدهایی برای روزنامه‌های محلی نوشت و به‌زودی به‌عنوان یک منتقد بی‌رحم تئاتر شهرت پیدا کرد. او که در انتخاب لباس و ظاهرش سخت‌گیر بود، نقش‌های جنسیتی آن زمان را به چالش کشید. پس از فارغ‌التحصیلی در ۱۸۹۵ به پیتسبورگ نقل مکان کرد تا به‌عنوان سردبیر ماهنامه‌ی هوم کار کند و بعداً در پیتسبورگ لیدر منتقد نمایش و موسیقی شد.

در سفری به نیویورک در ۱۸۹۹ با ایزابل مک‌کلانگ، که او هم اهل پیتسبورگ بود، آشنا شد و رابطه‌ی نزدیکی را با او شکل داد. مک‌کلانگ نوشتن خلاقانه‌ی کاتر را تشویق می‌کرد و برایش یک اتاق کار در خانه‌ی پدری‌اش فراهم کرد.

در ۱۹۰۲ کاتر و مک‌کلانگ با هم به اروپا سفر کردند و در بازگشت، کاتر یک مجموعه شعر با عنوان «گرگ و میش‌های ماه آوریل» (۱۹۰۳) . یک جلد داستان کوتاه به نام «باغ ترول» (۱۹۰۳) را منتشر کرد. او که هنوز تمایلی به رها کردن حرفه‌ی روزنامه‌نگاری نداشت، در ۱۹۰۶ به نیویورک نقل مکان کرد تا برای مجله‌ی مک‌کلور کار کند و چند سال بعد سردبیر آن شد. این اتفاق، آغاز فصل تازه‌ای در زندگی شخصی او هم بود.

کاتر در ۱۹۰۸ با ادیت لوئیس، سردبیر یک مجله آشنا شد که قرار بود همراه مادام‌العمر او شود.

او از مسیری که مک‌کلور در پیش گرفته بود سرخورده بود و در ۱۹۱۲، سالی که اولین رمانش، پل الکساندر منتشر شد، استعفا داد و به یک نویسنده‌ی تمام‌وقت تبدیل شد. او با تکیه بر خاطرات زندگی در دشت‌های بزرگ، چندین رمان نوشت، از جمله «آری ای پیشگامان!» و «آنتونیای من»، اما تا سال ۱۹۲۰، که انتشاراتی آلفرد کناف مدیریت نشر کتاب‌های او را برعهده گرفت، به موفقیت گسترده‌ای نرسید. رمان «یکی از ما» یِ او درباره‌ی جنگ جهانی اول، در ۱۹۲۳ برنده‌ی جایزه‌ی پولیتزر شد. کاتر و لوئیس در روستای گرینویچ زندگی می‌کردند و تابستان‌ها را در کلبه‌ای دورافتاده در ویل کووِ نیوبرانزویک می‌گذراندند. کاتر که با افزایش شهرتش، منزوی‌تر شده بود در دهه‌ی ۱۹۳۰ از بیماری‌های مختلفی رنج می‌برد که مانع نوشتنش می‌شد. او همچنین به‌شدت تحت تأثیر مرگ والدینش و نبرد طولانی دوستش مک‌کلانگ با بیماری کلیوی بود. کاتر در ۱۹۴۰، زمانی که بیماری او همچنان رو به وخامت بود، آخرین رمانش، «سافیرا و دختر برده»، را نوشت.

به کاتر گاهی برای حجم زیاد نوستالژی در کارهایش انتقاد می‌شود، اما بسیاری از مضامین او در آن زمان کاملاً انقلابی بودند. برخلاف قراردادهای ادبی، او اغلب زنان جوان قوی و کارگران زن مهاجر را به تصویر می‌کشید و به آثار خود استعاره‌های پنهان اضافه می‌کرد. رمان‌های او همچنین منعکس‌کننده‌ی اشتیاق او به دشت‌های نبراسکا بود که تقریباً به در ۱۹۴۰عنوان یک شخصیت رمانتیک در آثارش حضور دارد. به‌عنوان مثال، در آنتونیای من درباره‌ی چشم‌انداز گسترده‌ی دشت می‌نویسد: «با هر حسابی، این خوشبختی است، حل‌شدن در چیزی کامل و بزرگ.»

ویلا کاتر در ۱۹۴۷ بر اثر سکته درگذشت. او در نیوهمپشایر، محل ملاقات‌های مکررش با مک‌کلانگ، به خاک سپرده شد.


مترجم

مختصری درباره مترجم

مزدک بلوری

در حال حاضر مطلبی درباره مزدک بلوری مترجم کتاب آری ای پیشگامان در دسترس نمی‌باشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، مترجمان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد مترجمان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از مترجم، از طریق صفحه «ارتباط با ما» درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن مترجم در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایده‌بوک، این مترجم را می شناسید یا حتی اگر خود، مترجم هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعه‌ی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه «ارتباط با ما» ارسال نمایید.

مزدک بلوری

دیدگاه کاربران

دیدگاه شما

کد امنیتی ثبت نظر

با ثبت دیدگاه، موافقت خود را با قوانین انتشار دیدگاه در ایده بوک اعلام می‌کنم.

پرسش خود را درباره این محصول ثبت کنید