گوشه ای از کتاب
ارزیابی مستقیم باورهای مرکزی کار سختی است. این باورها تعمیمیافته و کلی هستند به طوری که اثبات یا رد آنها کار بسیار طاقتفرسا و ناامیدکنندهای میباشد. بهطورمثال، چطور میتوانید این احساس را که در دنیا امنیت ندارید، دوستداشتنی نیستید یا نمیتوانید مستقل باشید را بهطور قطعی اثبات یا رد کنید؟ درست مثل این است که سعی کنید ثابت کنید لیندا جانسون، انسان دلرحمی بود. چه کسی میداند؟ دستیابی به امور مسلم و قاطع غیرممکن است.
خوشبختانه راهی برای ارزیابی باورهای مرکزی وجود دارد. اطراف هر باور مرکزی مجموعهای از قانونها وجود دارد که شما را
...
ملزم میکند به نوع خاصی رفتار کنید. این قانونها مثل یک دستور کار، تعیین میکنند که برای اجتناب از درد یا فاجعه چگونه باید عمل کنید. آنها مثل یک راهنما مشخص میکنند کدام رفتارها مناسب و کدامیک نامناسب، چه رفتاری خطرناک و چه رفتاری بیخطر و کدام رفتار انطباقی و کدام رفتار مصیببار است. قانونهای ایجاد شده توسط باورهای مرکزی شما آزمونپذیرند زیرا هر قانون به طور ضمنی به پیشبینی نهفتهای اشاره دارد مبنی بر اینکه در صورت سرپیچی و نقض قانون، آن پیشبینی به وقوع خواهد پیوست. در پس هر قانون، یک مفروضه فاجعهآمیز وجود دارد، اینکه اگر از آن قانون پیروی نکنید، کارها به هم خواهند ریخت.
شما میتوانید باورهای مرکزیتان را مورد آزمون قرار دهید بدین صورت که از قانونهای خاصی سرپیچی کنید تا ببینید آیا پیشبینیهای فاجعهآمیز مربوط به هر قانون رخ میدهد یا نه. موارد زیر مثالهایی در مورد باورهای مرکزی، قانونهای نشأت گرفته از آنها و پیشبینیهای فاجعهآمیز نهفته در هر قانون هستند.