با سیگار کشیدن، زندگی خود را با صرف هزینه برای چیزی بیهوده میگذرانیم، برای چیزی که میدانیم نشانهی حماقتمان است. بهطور میانگین آمریکاییهایی که روزانه یک پاکت سیگار میکشند در طول عمر خود مبلغ 250000 دلار برای این اعتیاد هزینه میکنند. اگر این پول را در سطل آشغال بیندازیم بهتر است، چون آن را با برنامهریزی، صرف نابودی تکتک سلولهای بدنمان میکنیم و احتمال ابتلا به سرطان ریه را که نتیجهی صدها مواد شیمیایی موجود در تنباکو است، بالا میبریم. هر روز ما بیشتر ماهیچهها و اندامهای بدنمان را بر اثر نرساندن ... اکسیژن از بین میبریم و بهتدریج خود را نابود میکنیم. در تمام طول زندگی بهسختی نفس میکشیم، دندانهایمان لکهدار و زرد میشوند و موها، لباسها و حتی اسباب و اثاثیهمان بوی بد سیگار میگیرند. دیگر کسی را در اطراف خود نداریم و حتی گاهی مجبوریم در سرمای شدید در پیادهرو بایستیم و سیگار بکشیم چون اجازه نداریم در مکانهای عمومی این کار را انجام دهیم. این یعنی زندگی زیر یوغ بردگی. اغلب روزها در مکانهایی هستیم که اجازهی سیگار کشیدن نداریم و در این شرایط احساس محرومیت میکنیم. همیشه بهدنبال فرصت میگردیم تا سیگار بکشیم و بعد از آن در حال کشیدن نقشه برای سیگار بعدی هستیم و به این فکر میکنیم کجا برویم تا بتوانیم سیگار بعدی را روشن کنیم. زمانی که این فرصت را پیدا میکنیم آرزو میکنیم ایکاش مجبور به کشیدن سیگار نبودیم. به سیگار نگاه میکنیم و با خود فکر میکنیم: «چرا من این کار را انجام میدهم؟»
این چه نوع سرگرمی، وقتگذرانی، لذت و یا عادتی است که وقتی در حال انجام آن هستیم آرزو میکنیم ایکاش این کار را انجام نمیدادیم و زمانی که آن را انجام نمیدهیم، در تمنای انجام آن هستیم. یکعمر این کار را با خود انجام میدهیم. گاهی افراد خانواده هم مثل بیماری جذام در این امر با ما شریکند و بدترین حالت آن، زندگی همراه با یک حس عمیق «از خود بیزاری» است.