بنر بالای صفحه
مرشد و مارگریتا نشر اکباتان
مرشد و مارگریتا نشر اکباتان مرشد و مارگریتا نشر اکباتان

کتاب مرشد و مارگریتا نشر اکباتان

معرفی کتاب مرشد و مارگریتا نشر اکباتان

(2)
کتاب مرشد و مارگریتا، اثر میخائیل بولگاکف ، با ترجمه سالومه مهوشان ، در بازار نشر ایران، توزیع شده است. این محصول در سال 1398 توسط انتشارات اکباتان ، به چاپ رسیده است. این محصول در قطع و اندازه‌ی رقعی، در سایت ایده بوک قرار دارد. دانلود pdf و ارسال رایگان
ناموجود

این محصول ممکن است با عنوان یا انتشارات دیگری موجود باشد، مجموعه آنها را اینجا ببینید.

محصولات مرتبط

(2)
26%
فروش ویژه
(2)
26%
فروش ویژه
(6)
34%
فروش ویژه
(1)
26%
فروش ویژه
(2)
26%
فروش ویژه
(2)
قیمت قبل
(5)
1%

مشخصات محصول

نویسنده: میخائیل بولگاکف ویرایش: -
مترجم: سالومه مهوشان تعداد صفحات: 504
انتشارات: اکباتان وزن: 679
شابک: 9786006608556 تیراژ:
اندازه (قطع) : رقعی سال انتشار 1398
نوع جلد : زرکوب

معرفی محصول

تهیه شده توسط تیم تولید محتوای ایده‌بوک

مرشد و مارگریتا از شاهکارهای جاودان ادبیات جهان اثر میخائیل بولگاکف است. بولگاکف سیزده سال از عمر خود را صرف نوشتن این رمان کرده است، سیزده سالی که واپسین سال‌های عمر او بودند و از این لحاظ می‌توان این کتاب را آواز قوی این نویسنده روس دانست.

ورود شیطان به مسکو در زمانه‌ی استالین، که بسیاری خودِ او را شیطان بر روی زمین در آن سال‌ها می‌دانستند در کنار داستان مصلوب شدن عیسی مسیح در دوره پونتیوس پیلاطس دو خط اصلیِ روایتیِ این کتاب هستند.
اختناق فرهنگی در آن سالها و در سرزمین روس‌ها چنان بود که در هنگام مرگ بولگاکف، تنها همسر و تعدادی از دوستان نزدیکش ... می‌دانستند که چنین کتابی وجود دارد و البته ۲۵ سال از تاریخ درگذشت این نویسنده طول کشید تا رمان، بالاخره اجازه انتشار یافت. رمانی که بلافاصله پس از انتشارش موجی از تحسین‌ها را به همراه داشت.

گوشه ای از کتاب

تهیه شده توسط تیم تولید محتوای ایده‌بوک

گوشه ای از کتاب

پس فکر می‌کنید شیطان وجود ندارد؟

برلیوز که می‌ترسید دیوانه را تحریک کند، با لکنت زبان گفت:

-آرام،آرام،آرام! یک دقیقه با رفیق بزدومنی صحبت کن تا من بدوم و همین حوالی، تلفنی بزنم و آنوقت هر کجا که خواستید می‌بریمتان. به هر حال، راه و چاه این شهر را که بلد نیستید…

نقشه برلیوز کاملا درست بود. می‌خواست به نزدیکترین باجه تلفن برود و به اداره اتباع خارجی تلفن کند و به آنها اطلاع دهد که پروفسوری خارجی در پاتریارک پاندز نشسته که کاملا دیوانه است. باید کاری می‌کردند وگرنه قشقرقی به راه می‌افتاد.

دیوانه با اندوه موافقت کرد.

-تلفن؟ بله، البته. اگر مایلید ... بروید و تلفن کنید.

ناگهان با تمام وجود تمنا کرد.

-ولی ببینید، آخرین خواهشم این است: حداقل اذعان کنید که شیطان وجود دارد. چیز دیگری از شما نمی‌خواهم. فراموش نکنید که دلیل هفتم هنوز مانده -محکمترین دلیل- و بزودی این دلیل به شما نشان داده خواهد شد!

برلیوز که تظاهر به موافقت می‌کرد، گفت:

-خیلی خب، خیلی خب.

به بزدومنی بیچاره، که هیچ رغبتی به مراقبت از این آلمانیِ دیوانه نداشت چشمکی زد و به طرف درهای پارک در نبش برونایا ویرمولایفسکی دوید.

پرفسور انگار یکباره شعور و روحیه خود را باز یافت.

پشت سر برلیوز فریاد زد:

-میخائیل الکساندرویچ!
وقتی که برلیوز برگشت، از ترس می‌لرزید ولی یکباره به صرافت افتاد که بعید نیست پروفسور اسم او را از روزنامه یاد گرفته باشد.

پروفسور دو دست خود را مثل شیپوری کرد و از میان آن فریاد زد:

-نمی‌خواهی به عموت در کیف تلگراف کنم؟

ضربه‌ای دیگر. این دیوانه از کجا می‌دانست او عمویی در کیف دارد؟ هیچ‌کس این نکته را در روزنامه ننوشته بود. نکند حق با بزدومنی بود؟ اسناد مشکوک او چطور؟… بی‌تردید شخصیت عجیبی بود…تلفن کن، به اداره تلفن کن…فورا می‌آیند و قال قضیه را می‌کنند.

برلیوز دیگر منتظر بقیه حرفها نماند و دوان دوان دور شد.

سردبیر وقتی به در سمت خیابان برونایا رسید، همان مردی را دید که کمی قبل از میان سرابی تجسد پیدا کرده بود. مرد از روی نیمکتی برخاست و به طرف سردبیر آمد. این‌بار نه از هوا، که از پوست و خون ساخته شده بود. در روشنایی اوائل غروب، برلیوز سبیل کوچک و پر مانند، چشمان ریز نیمه مست و تحقیر کننده، شلوار پیچازی تنگ و کوتاه و جورابهای سفید چرک و نمایان مرد را دید.

میخائیل الکساندرویچ توقف کرد، ولی مسئله را به عنوان یک اتفاق مضحک نادیده گرفت. به هرحال فعلا وقت حل این معما را نداشت.

مرد پیچازی پوش، با صدایی لرزان پرسید:

-آقا، دنبال در گردان می‌گردید؟ لطفا از این طرف، در خروجی از این طرف است. آقا، بخاطر این راهنمایی پول یک چتول را به من بدهید…آقا، رهبر بیکار کر کلیسا هستم…محتاج کمکم…آقا…

نویسنده

مختصری درباره نویسنده

میخائیل بولگاکف

میخائیل بولگاکف

در حال حاضر مطلبی درباره میخائیل بولگاکف نویسنده مرشد و مارگریتا نشر اکباتان در دسترس نمی‌باشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه «ارتباط با ما» درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایده‌بوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعه‌ی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه «ارتباط با ما» ارسال نمایید.


مترجم

مختصری درباره مترجم

سالومه مهوشان

در حال حاضر مطلبی درباره سالومه مهوشان مترجم کتاب مرشد و مارگریتا نشر اکباتان در دسترس نمی‌باشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، مترجمان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد مترجمان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از مترجم، از طریق صفحه «ارتباط با ما» درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن مترجم در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایده‌بوک، این مترجم را می شناسید یا حتی اگر خود، مترجم هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعه‌ی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه «ارتباط با ما» ارسال نمایید.

سالومه مهوشان

دیدگاه کاربران

دیدگاه شما

کد امنیتی ثبت نظر

با ثبت دیدگاه، موافقت خود را با قوانین انتشار دیدگاه در ایده بوک اعلام می‌کنم.

پرسش خود را درباره این محصول ثبت کنید