دفترچه ممنوع نشر بدیهه
دفترچه ممنوع نشر بدیهه دفترچه ممنوع نشر بدیهه

فروش ویژه

کتاب دفترچه ممنوع نشر بدیهه

معرفی کتاب دفترچه ممنوع نشر بدیهه

(4)
کتاب دفترچه ممنوع، اثر آلبا دسس په دس ، با ترجمه بهمن فرزانه ، در بازار نشر ایران، توزیع شده است. این محصول توسط انتشارات بدیهه ، به چاپ رسیده است. این محصول در قطع و اندازه‌ی رقعی، در سایت ایده بوک قرار دارد. دانلود pdf و ارسال رایگان
موجود
قیمت ایده بوک: 250,000 29%

180,000

250,000 29% 180,000

محصولات مرتبط

(4)
26%
فروش ویژه
(5)
26%
فروش ویژه
(2)
26%
فروش ویژه
(4)
26%
فروش ویژه
(2)
26%
فروش ویژه
(2)
25%
فروش ویژه
(4)
26%
فروش ویژه
(2)
1%
(2)
3%
قیمت قبل
(4)
29%
فروش ویژه

مشخصات محصول

نویسنده: آلبا دسس په دس ویرایش: -
مترجم: بهمن فرزانه تعداد صفحات: 351
انتشارات: بدیهه وزن: 393
شابک: 9789646701182 تیراژ:
اندازه (قطع) : رقعی سال انتشار -

معرفی محصول

تهیه شده توسط تیم تولید محتوای ایده‌بوک

والریا زنی است که سالها به زندگی زناشویی‌اش خو گرفته است. در کنار همسرش میشل و دختر و پسرش میرلا و ریکاردو.

او وقایع روزانه پیش آمده در زندگی‌اش را روز به روز داخل یک دفترچه می‌نویسد. یادداشت‌هایی که البته به شکل پنهانی نوشته می‌شوند و به نوعی رازهای مگوی والریا هستند که پس از نگارش در اتاقش نیز پنهان می‌شوند.

والریا در زندگی، زنی است که سختی زیادی کشیده است. او با خانواده خود روزهای سخت جنگ جهانی دوم را هم پشت سر گذاشته و اکنون نیز به عنوان نماینده یک نسل، در مواردی با فرزندانش تضاد فکری نیز دارد.

زندگی در رُم، در این کلان شهر ایتالیا، به خودیِ خود سبب پیش آمدهایی می‌شود. والریا وظایف و مسئولیت‌های چند گانه‌ای دارد: از نقش همسری تا نقش مادری و وظایف شغلی‌اش.

در دل این یادداشت‌های چند لایه به مرور افکار و درونیات او نیز آشکار می‌شود و ما به کمک نوع شخصیت پردازی آلبا دسس په‌دس به خوبی با او آشنا می‌شویم.
بدترین حس برای والریا این است که تصور کند جوانی‌اش تمام شده است. او در زمانه‌های دلگیری به سراغ دفترچه یادداشت‌هایش می‌رود و از طریق نوشتن، به گونه‌ای احساس سبکی می‌کند. نوشتن‌هایی که شاید به نوعی ناجی اوست.

گوشه ای از کتاب

تهیه شده توسط تیم تولید محتوای ایده‌بوک

گوشه ای از کتاب

۱۶ فوریه

با وجود نظر میشل باز هم نمی‌توانم درباره حرکات و رفتار میرلا آرام باشم، ولی به نظرم می‌رسد چند روز است که آرام‌تر شده است، صورت او دیگر حالت خشن و خشک را ندارد، آن حالتی که در بین مژه‌هایش مانند تکه ابر تهدید آمیزی وجود داشت. از هنگام بچگی این حالت را در او دید‌ه‌ام و یاد گرفته‌ام چگونه در مقابل از خود دفاع کنم.

ولی حالا دیگر نمی‌توانم، او حالتی خیلی رسمی و جدی به خودش گرفته که خالی از هرگونه احساس محبت است و همین باعث بدگمانی من می‌شود. او هر روز صبح زود بیدار شده و به دانشگاه می‌رود. بعد از ناهار فورا از منزل خارج می‌شود تا سر وقت به اداره‌اش برسد.
تا به حال هرگز این قدر وقت شناس نبوده است. امشب وقتی به خانه برگشت دیدم از ماشین کانتونی پیاده شد و قبل از اینکه داخل شود خیلی صمیمانه دستی به طرف او تکان داد. در تمام مدتی که مشغول غذا خوردن بودیم او سکوت کرده بود و بعد هم بلافاصله رفت بخوابد.

گفت: خسته هستم.

مثل این بود که این جمله را بی اراده گفته باشد، چند لحظه بعد می‌خواستم به بهانه‌ای وارد اتاق او بشوم ولی فکر کردم بهتر است دیگر بحث کردن را کنار بگذارم.

نوک پا و آهسته برگشتم از پشت در اتاق ریکاردو که رد می‌شدم دیدم چراغ اتاق او هم روشن است مرا صدا کرد: ماما.

پشت میز نشسته بود، چند روز است خیلی درس می‌خواند دارد برای لیسانس خودش تز می‌نویسد. از من می‌خواست یک فنجان قهوه برایش درست کنم که زود خوابش نبرد. من هم از اینکه می‌توانستم کاری برای او انجام دهم خوشحال شدم.

بر اثر رفتار میرلا با وجود آنکه تمام روز کار می‌کنم ولی به نظرم می‌رسد که وجود من بی فایده شده است. همانطور که ریکاردو قهوه‌اش را می‌خورد دستم را روی سرش کشیدم، موهای نرم و زیبایی دارد اگر چشمانم را می‌بستم می‌توانستم تجسم کنم که هنوز بچه است.

گفتم: یادت می‌آید می‌گفتی در بزرگی، شوفر کامیون و یا تراموای خواهی شد؟

او لبخندی زد و پرسید: ماما چطور به یاد این موضوع افتادی؟

جواب دادم: نمی‌دانم همین طوری. برعکس فکر می‌کنم دلیلش این بود که اغلب سعی می‌کنم استعداد واقعی او را بفهمم و موفق نمی‌شوم.

می‌ترسم مبادا عقیده او در رفتن به آرژانتین از روی ناراحتی زندگی‌اش باشد و بخواهد از این راه از مشکلات زندگی خود فرار کند.

ولی به عقیده من رفتن به یک کشور دیگر باعث نمی‌شود که اشکالات تمام بشوند، مجله‌ای راجع به آرژانتین که پر از عکس دریاچه‌ها و کوه‌های آنجاست به خانه آورده‌ام.

به او گفتم: تو که به خاطر کوه نوردی به آنجا نمی‌روی پس در این صورت کوه و دریاچه مهم نیست، در خود ایتالیا هم می‌شود کوه و دریاچه پیدا کرد. ولی او به هر حال می‌خواهد به آنجا برود.

میشل اغلب به من می‌گوید: به کار و عقاید ریکاردو دخالت نکن. و من با وجود آنکه عقیده‌ام مخالف او است فکر می‌کنم این کارها وظیفه پدر است و از این رو ساکت می‌مانم و چیزی نمی‌گویم.

نویسنده

مختصری درباره نویسنده

آلبا دسس په دس

آلبا دسس په دس

در حال حاضر مطلبی درباره آلبا دسس په دس نویسنده دفترچه ممنوع نشر بدیهه در دسترس نمی‌باشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه «ارتباط با ما» درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایده‌بوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعه‌ی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه «ارتباط با ما» ارسال نمایید.


مترجم

مختصری درباره مترجم

بهمن فرزانه

بهمن فرزانه نویسنده و مترجم ایرانی در سال ۱۳۱۷ زاده شد او از کودکی به ادبیات علاقه داشت و کتاب‌های متعددی را مطالعه می‌کرد. او به هنر هم علاقه‌ داشت و رشته‌ی معماری را برای تحصیل در دانشگاه انتخاب کرد ولی این رشته را ناتمام رها کرد و به مدرسه‌ی مترجمی سازمان ملل رفت. او پس از این دوران تمام‌وقتش را صرف ترجمه‌ی آثار فاخر بین‌الملل کرد.
بهمن فرزانه به زبان‌های ایتالیایی، انگلیسی، اسپانیایی و فرانسوی تسلط داشت و برای آموختن زبان اسپانیایی دو سال به کشور اسپانیا سفر کرد.
او سال‌ها در ایتالیا (شهرهای فلورانس و رم) زندگی کرد. در بهار ۱۳۹۲ به قصد استراحت به ایران بازگشت و اعلام کرد دیگر قصد رفتن به ایتالیا را ندارد. وی در هفدهم بهمن ۱۳۹۲ در ۷۵ سالگی در تهران درگذشت و پیکرش در قطعه ۲۵۵، ردیف ۳۷، شماره ۱۰ در خاک آرام گرفت.

در ۲۶ سالگی نخستین کتاب را از تنسی ویلیامز ترجمه کرد و پس از آن مدّتی به همکاری با شرکت‌های فیلم‌سازی ایتالیا پرداخت و فیلم‌نامه‌ای نیز نوشت که به تولید فیلم رسید . او در پی علاقه‌اش به سینما و تئاتر در یک فیلم ایتالیایی در همان دوران جوانی‌اش ایفای نقش کرد، در این فیلم نقش سفیر ایران در سازمان ملل را داشت.
او مدت‌زمان زیادی در ایران نبود و در کشورهای اروپا زندگی کرد؛ همین موضوع سبب اشراف کامل این نویسنده به چند زبان شد. کمتر مترجمی هست که بتواند آثار متعددی را از زبان‌های مختلف به فارسی ترجمه کند

وی نویسنده و مترجم بیش از ۵۰ کتاب به فارسی بود. ترجمه‌های او بسیاری از نویسندگان مطرح جهان را به ایرانیان معرفی کرده‌است
او آثار تنسی ویلیامز، گراتزیا کوزیما دلدا، آلبا دسس پدس، لوئیچی پیراندللو، گابریل گارسیا مارکز، آنا کریستی، اینیاتسیو سیلونه، رولد دال، گابریل دانونزیو، واسکو پراتولینی، ایروینگ استون، جین استون و … را به فارسی برگردانده‌است.

بهمن فرزانه

دیدگاه کاربران

دیدگاه شما

کد امنیتی ثبت نظر

با ثبت دیدگاه، موافقت خود را با قوانین انتشار دیدگاه در ایده بوک اعلام می‌کنم.

پرسش خود را درباره این محصول ثبت کنید