این شخص جلو آمد، با ادب و متانت و وقار تمام دست داده با یک صدای خیلی مردانه گفت: «هلمز؛ شرلوک هلمز» آمدم خودم را پرازنته کنم که این شخص نگذاشت، لاینقطع و یک نفس گفت: «میدانم شما حاجی محمد علی محلاتی هستید، قریب هفده سال است در عالم سیاحت میکنید، به طور مجرد در مملکت هندوستان مقیم بوده، به لسان چهار قوم علاوه بر لغتهای فارسی و ترکی و و عربی و ارمنی تکلم مینمایید، اهل دیانت هستید، لیکن دنبال راهی برای ترقی مملکتتان میگردید، بسیار دلتنگ سرکار والده هستید، جناب والد ما بعد محروم از دیدار شما مرحوم شده، شما به واسطه در مملکت خودتان شایع کردهاید ... که به دیار باقی شتافتهاید به این خیال که اسم و رسمتان فراموش شود، نشده، آنها که باید بدانند زندهاید میدانید.