- در اين جلد از مجموعه ي هيجاني و پرفراز و نشيب مايكل وي، مايكل و الكتروكلن در بدترين شرايط به سر مي برند؛ زيرا دشمن سرسخت آن ها، الجن، كه قصد كشتن انسان هاي غيرالكتريكي و دستيابي به سلطه ي جهاني را دارد، مزرعه ي مقاومت را كه خانواده هاي اعضاي الكتروكلن در آن مستقر بودند، نابود كرده است. مايكل و دوستانش پس از بازگشت از تايوان به مكزيك و رفتن به مزرعه، در خرابه هاي آن، يكي از افراد آسيب ديده ي الجن را پيدا مي كنند كه مي تواند در صورت زنده بودن اطلاعات زيادي درباره ي حمله و بازماندگان آن بدهد. در اين ميان ايجاد نفاق و دودستگي در ميان ياران هتچ نيز ممكن
- است همه چيز را به نفع الكتروكلن تغيير دهد. گزیده ای از کتاب حتما كمي بعد از آن خوابم برده بود، چون با تكاني بيدار شدم. دراز كشيده بودم و صورتم روي زمين كنار در بود و مي توانستم صداي قدم هاي آهسته و سنگيني را در راهرو بشنوم. شنيدم كه شخصي در راهرو، بالا و پايين رفت و درنهايت نزديك در اتاق ما ايستاد. فورا در جايم ايستادم و از چشمي بيرون را تماشا كردم. مردي مشكي پوش دوتا در پايين تر، سمت مخالف راهرو، مقابل اتاق من و اوستين ايستاده بود. چند لحظه اي تماشايش كردم و بعد آهسته تايلور را تكان دادم. دستم را مقابل دهانش گذاشتم تا صدا نكند.