دنیای کتاب

کتاب سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت دانشگاه فرهنگیان PDF🔥دانلود رایگان

کتاب سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت اثر سیدعلی حسینی زاده و محمد داودی توسط انتشارات پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و انتشارات سمت به چاپ رسیده است.

این کتاب برای عنوان درسی «سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت» در مقطع کارشناسی دانشگاه فرهنگیان تدوین شده است.

728 90

مباحث کتاب سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت:

کلیات
مفهوم شناسی
ضرورت و اهمیت سیره
منابع سیره و شیوه پژوهش در آن
اصول تربیت کودک
روش های تربیت کودک
تربیت اعتقادی
تربیت عبادی
آموزش ذکر و دعا
آموزش روزه
تربیت اخلاقی
اصول تربیت اجتماعی
روش های تربیت اجتماعی
تربیت علمی
شیوه های آموزشی

بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم

«هُوَ اْلّذی بَعَثَ فِی الامّیینَ رَسوُلاً مِنهُمْ یَتلوُا عَلَیهِم آیاتِةِ و یُزَکّیهِم وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الحِکمَه وَ اِنْ کانُوا مِن قَبلِ لَفِی ضَلالٌ مُبین». (1)

ابتکار مقام معظم رهبری در نام گذاری امسال به سال پیامبر اعظم(ص)، بعد از حرکت شیطنت آمیز غربیان در اهانت به ساحت مقدّس آن حضرت، محافل علمی و محققان را به سمت نگاه جدید و توجه خاص به پیامبر اکرم (ص) سوق داد. مسئلهسیرهپیامبر اکرم در حد متوقع در محافل علمی ما مورد توجه واقع نشده بود. نقش عظیم سیره درتربیت و ارائه اُسوه و الگو و یک نماد عینی و مجسم برای تبعیت، چیزی بود که مسلمانان آن چنان که باید به آن توجه نکردند. شاید از کهنترین منابع تألیفی در جامعهاسلامی، منابع سیره است. ما از قرن اول شاهد تألیف منابع در زمینهسیره هستیم. در قرن اول، دو نفر با نام «ابان بن عثمان» اقدام به تألیف سیره کردند که یکی شیعی و دیگری غیر شیعی است؛ ابان بن عثمان فرزند خلیفة سوم و ابان بن عثمان احمد بجری. در قرن دوم، «سیرهابن اسحاق» و «سیرهابن هشام» نوشته شد. انگیزهمسلمانان از تألیف سیره، عمل به آیه شریفه«لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِیهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کَانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَمَن یَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ» (2) بود؛ ولی آن توجه خاصی که به سیره به عنوان یک منبع درس آموز و شاخه ای که ارائهاسوه و الگو میکند باید میشد تا عصر ما صورت نگرفته است. از جمله ابتکارات مرحوم شهید مطهری این بود که این توجه خاص به سیره را مطرح کرد. منابع متداول و سنتی سیره، در حقیقت بیان تاریخ اند؛ کتاب «سیرهابن هشام»، یک دوره تاریخ اسلام را از دورهجاهلیت و دورهظهور اسلام تا رحلت پیامبر و بخشی از حوادث بعد از رحلت پیامبر، به ترتیب سال به سال و حادثه به حادثه نقل میکند. دیگر منابع تاریخ و سیره به همین ترتیب اند. این که ما بتوانیم از دل این روایات متعدد و گاه متضاد و پراکنده یک اصل ثابت استخراج کنیم و در یک زمینهخاص به پیامبر اکرم نسبت بدهیم و بگوییم این سیرهپیامبراکرم است امکان ندارد. مثلاً سیرهابن هشام میگوید پیامبر اکرم در پایان جنگ بدر، دستور گردن زدن دو اسیر را صادر کرد و در جنگ بنی قریظه به دستور پیامبر اکرم، تعداد زیادی از اسرای بنی قریظه کشته شدند و از آن طرف، توصیه های اکید پیامبر اکرم در برخورد ملایم با اسیر را نفل میکند. ممکن است به ظاهر، بین آن دستور پیامبر اکرم در برخورد با اسیر و این عملکرد او تفاوتی به نظر برسد.

در منابع سیره، اهتمام نداشتند که این روایات پراکنده در ارتباط با یک موضوع را جمع آوری کنند و کار اجتهادی در زمینهآن موضوع خاص صورت بگیرد و به نتیجه ای برسد؛ تا گفته شود که مثلاً اصل ثابت در زمینهبرخورد با اسیر این است؛ اگر چنین شرائطی پیش آمد اسیر باید گردن زده شود و اگر در شرائطی غیر از این بود با او باید چنین رفتار کرد.

در کتب فقهی این بحث ها را داریم اما تمام سیرهپیامبر اکرم، فقه نیست. در بحثی که موضوع این نشست است ( بحث سیرهاخلاقی پیامبر اکرم ) درساحت های گوناگونی با عملکرد و رفتارهای پیامبر اکرم که بسیاری از آنها مورد نیاز جامعة امروز است مواجه هستیم و نیاز به کار اجتهادی در زمینهسیره داریم؛ یعنی باید از صدر و ذیل تاریخ صدر اسلام، مجموع عملکردهای پیامبر اکرم، قرآن، اصول اعتقادی و سنت مطلع باشید تا بتوانید دربارهیک روایت نظر بدهید که این به عنوان سیرهپیامبر اکرم و یک اصل ثابت – که در هر زمان و هر مکانی قابل عمل است – قابل استناد به پیامبر اکرم است یا خیر. این کار تا به امروز انجام نشده است. مرحوم شهید مطهری بود که این باب را فتح کرد. او در کتاب ارزشمند «سیری در سیرهنبوی» در یک فضای جدیدی وارد میشود و مطرح میکند که سیره، در حقیقت منطق عملی است؛ همان طور که دربارهفکر، منطق داریم و علم منطق، متصدی بیان اصول و معیار فکر کردن است؛ در باب عمل هم نیاز به منطق داریم که بر اساس چه منطقی باید عمل کنیم. سیره، متکفل بیان معیارهای ثابت و اصولی است که بر اساس آنها به معیار، مناط و ملاک عملکرد میرسیم.

مثلاً امروز در بحث مواجهه با دشمن چه طور باید عمل کنیم؛ آیا همواره باید شمشیر به دست بگیریم و بجنگیم یا گاهی باید کوتاه بیاییم و صلح کنیم و گاهی سیاست دیگری داشته باشیم، اینها را از سیرهپیامبر اکرم باید استخراج کرد. سیرهآن حضرت در زمان صلح، در زمان جنگ و اینکه در چه شرائطی صلح و در چه شرائطی اقدام به جنگ میکرد؛ سیرهآن حضرت در مقولات نظامی و مدیریتی نیاز به اجتهاد دارد.

آن مقدار که در مقولهفقه بود، فقهای بزرگوار انجام دادند امّا آن جا تأکید بیش تر در مقولهسنت قولی است؛ در حدی که توجه به سنت فعلی داشتند هم در فقه به آن عنایت کردند اما توجه به سیره با نگاه مرحوم شهید مطهری انجام نگرفت.

بعد از انقلاب، کسانی خواستند راه ایشان را ادامه بدهند و دو- سه جلد کتاب با عنوان سیرهنبوی و منطق عملی نوشته اند اما در حال حاضر کمبود شدیدی در زمینهسیرهنبوی و استخراج سیره در ساحت های مختلف، به ویژه ساحت سیرهاخلاقی، وجود دارد. یکی از نکاتی که در مقولهسیرهاخلاقی باید به آن توجه بشود این است که ببینیم چه ویژگی هایی بر سیرهاخلاقی پیامبر اکرم و تمامی سیره (به خصوص در زمینهاخلاق) حاکم است. وقتی مراجعه به نصوص میکنیم به بعضی از روایات متعارض بر میخوریم. تحلیل این روایات نیازمند این است بدانیم که در زمینهاستنباط سیره از چه اصولی باید بهره بگیریم. دو مثال در این زمینه عرض میکنم؛ یکی این که آیا پیامبر اکرم از نظر اخلاقی فردی قوی دل و صبور بود که در مقابل ناملایمات و مشکلات میایستاد یا این که فردی (نعوذبالله) متزلزل، سست و در حدی بود که تصمیم به خودکشی بگیرد! دو گونه روایت در تاریخ وجود دارد؛ یکی روایاتی که از قوت قلب آن حضرت حکایت دارد و دیگری روایاتی که در بعض منابع روایی میبینیم؛ مثلاً صحیح بخاری دربارهشروع وحی بر پیامبر اکرم روایت عجیبی نقل میکند که پیامبر اکرم وقتی از غار حراء خارج شد، در بدو وحی و ابتدای بعثت، تردید داشت و نمیدانست این که نزد من آمد فرشته بود یا شیطان! و در این تردید به سر میبرد و در حدی متزلزل و خائف بود که نزدیک بود خود را از کوه پرتاب کند! و با این حال نزد خدیجه آمد و خدیجه هم او را دلداری داد و گفت مطمئن باش که تو پیامبری؛ تو خدمت به مردم و ایتام میکردی؛ خدا تو را انتخاب نکند، چه کسی را انتخاب کند! (چیزی قریب به همین مضمون) این مثال در زمینهمسائل درونی پیامبر است؛ اما در زمینهمسائل بیرونی و اخلاق فردی پیامبر اکرم، مثال این است که چگونه خودش را آرایش میکرد؛ آیا همین طور بود که امروزه بعضی موی سر را آن چنان بلند میگذارند که تا شانه میریزد و از پشت سر کسی تشخیص نمیدهد که این خانم است یا آقا؛ دختر است یا پسر؟!

بحث سیرهاخلاق فردی و زینت پیامبر، در روایات سنی و شیعه آمده است. روایات شیعی و روایات اهل بیت (ع) تأکید دارند که پیامبر اکرم در این زمینه اهتمام داشت که موهایش بلند نشود اما روایات غیر اهل بیت (ع) اصرار دارند که پیامبر اکرم موهایش را بلند میگذاشت. روایتی که از وجود مقدس امام حسن (ع) نقل شده است میگوید: موهای سر پیامبر اکرم از نرمهگوش تجاوز نمیکرد. در نقطهمقابل، روایتی از عایشه است که پیامبر اکرم، موهایش تا نزدیک شانه میرسید و گاهی آن را میبافت.

از امام صادق (ع) سؤال میکنند که یا ابن رسول الله بالاخره چطور بود؟ آن حضرت فرمود: تنها یک سال، آن هم بعد از صلح حدیبیه، پیامبر اکرم موهایش را کوتاه نکرد، چون وعده الهی این بود: «لَقَد صَدَقَ الله رَسولهُ الرُؤیا بِالحَق لَتَدخُلَنَّ المَسجِدِ الحَرام اِن شاء الله مُحلَقین رؤسَکُم اَو مُقَصِّرین»؛ (3) یعنی در مسجدالحرام محلّق و مقصّر خواهید بود و پیامبر اکرم از سال ششم تا هفتم که در آن عمره القضاء را انجام دادند موهای سر خود را کوتاه نکردند تا در مسجدالحرام موها را کوتاه کنند و آن سال ناچار میشدند گاهی فرق هم باز کنند.

اکنون چند اصل را به طور گذرا مطرح میکنیم که روایات سیره را قطعاً باید بر این اصول عرضه کرد:

الف) هر روایتی که رفتاری را به پیامبر اکرم نسبت بدهد باید با اصول بدیهی عقلی سازگار باشد وگرنه قطعاً مردود است(سندش هر چه باشد). پیامبر اکرم (ص) در مقام تشریح عظمت عقل فرمود « ما قسم الله للعباد شیئاً افضل من العقل فنوم العاقل افضل من سهر الجاهل و … ».

ب) ما باید روایت را بر فطرت عرضه بکنیم. روایتی که در زمینهسیره به پیامبر اکرم نسبت داده شده با فطرت و طبع صریح بشری ناسازگار باشد، مردود است. از این روایات در بعضی از منابع روایی غیر مکتب اهل بیت(ع) کم نداریم. یکی از اصول فطری، غیرت مرد است. در روایاتی، به پیامبر اکرم نسبت میدهند که در جمع مردم، همسرش را کنار کشید(نعوذ بالله) برای آنکه رقص سودانی در مسجد نبوی را مشاهده کند! آیا یک فرد عادی ِ غیور چنین کاری انجام میدهد؟!

ج) هر روایتی به پیامبر اکرم چیزی را نسبت بدهد که با مضمون قطعی وحی ناسازگار باشد مردود است. قرآن پیامبر را «وَإِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ» (4) توصیف میکند. در سیرهاخلاقی پیامبر اکرم، رحمت و شفقت بر دیگر صفات غلبه داشته و این ویژگی را در روایات سیرهاخلاقی پیامبر مشاهده میکنیم. جذابیت، ویژگی دیگر سیرهاخلاقی پیامبر اکرم است. اعتدال، ویژگی مهم دیگر سیرهاخلاقی او است. مکاتب اخلاقی، مبتلا به افراط و تفریطاند؛ ولی در سیرهعملی پیامبر، اعتدال را به خوبی مشاهده میکنیم. در قضیهعثمان بن مخزوم، آن حضرت میفرماید من هم مثل شما بشری هستم که غذا میخورم، گاهی روزه میگیرم و گاهی نمیگیرم، گاهی خوابم و گاهی بیدارم. در آن جا، پیامبر اکرم (ص) یک بیان کلی در بحث اعتدال دارد. عثمان بن مخزوم و همراهانش رفتند که رهبانیت بگزینند؛ آن حضرت توصیه و توجیهی نسبت به خود اینها دارند، بعد اکتفا به این نمیکنند و در مسجد مردم را جمع میکنند و همان مطالب را به نحو کلی تر بیان میکنند. نکتهآخر این که سیرهاخلاقی پیامبر به گونه ای است که تطابق با نیازهای طبیعی بشر دارد و خلاف آنها نیست.

سخنرانی آقای دکتر بیریا:

بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم

مُحَمَّدٌ رَسُولٌ اللهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أشِدّا عَلَی الْکُفار رُحَماءُ بَیْنَهُمْ تَراهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللهِ وَ رضْوانًا سیماهُم فی وُجُوهِهِم مِنْ أثَر السُّجُودِ ذلِکَ مَثَلُهُمّ فِی التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِی اْلإنْجیل کَزَرْع أخْرَجَ شَطأهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوی عَلی سُوقِهِ یُعْجبُ الزُرّاعَ لِیَغیظَ بهِمُ الْکُفّارَ وَعَدَاللهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أجْرًا عَظیماً. (5)

لَقَد کانَ لَکُم فی رَسُولُ اللهِ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللهَ وَ الْیَوْمَ اْلآخِرَ وَ ذَکَرَ اللهَ کَثیرًا. (6)

قُلْ هذِهِ سَبیلی أدْعُوا إلَی اللهِ عَلی بَصیرَة أنَا و مَن اتَّبَعَنی وَ سُبحانَ اللهِ وَما أنَا مِنَ اْلمُشْرکینَ. (7)

این آیات دربارهسیرهپیامبر است، کسانی که به سیرهپیامبر عمل میکنند مثل نهال کوچکیاند که روی پای خود میایستد، شروع به برگ و بار دادن میکند و ریشه ها را میدواند و به درخت تنومندی تبدیل میشود. در جای دیگری ذکر شده است که «مَثَلًا کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ» (8) یعنی مجموعهآموزهها و سیره پیامبر (ص) که ریشهآن توحید است به مثابهدرختی پاکیزه است که شاخه هایش در آسمان و ریشه هایش محکم در زمین است و میوه های این درخت انسانهای پاک و بافضیلت اند.

در جنگ موته، پیامبر گرامی اسلام در مسجد تحولات و رویدادهای جنگ را بیان میکردند؛ وقتی از شهادت سه فرمانده و از شکست مسلمانها خبر دادند آنان که در مسجد بودند گریه کردند. پیامبر فرمود: سبب گریهشما چیست؟ گفتند: ما بزرگان خود را از دست دادیم. پیامبر فرمود: اسلام مثل درخت پاکیزه ای است که باغبان به او رسیدگی میکند و سال اول میوه میدهد (میوه های شیرین و خوب). من این میوه را میچینم؛ سال بعد بهتر از سال قبل میوه میآورد و همین طور سال های بعد میوه های بهتری میآورد؛ «تُؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا». (9) مسلمانان هر عصری اگر به سیره پیامبر عمل کنند (این یک اصل میتواند باشد) افضل از مسلمانهای قبل از خودشان اند؛ تا برسد به آن درجه ای که پیامبر فرمود کسانی خواهند آمد که برادران من هستند؛ آنان که در آخرالزمان میآیند و از راه دلیل و استدلال به من ایمان میآورند و بسیار هم پایبندند. این روایتی است که از امیرالمؤمنین (ع) دربارهانجام کارهای نیک نقل شده و مقدمهیکی از سیره های پیامبر میتواند باشد.

انسانهایی که بعد از پیامبر از او پیروی میکنند بیش ترند؛ چون پیامبر در زمان کوتاهی بین مردم بودند و سیرهپیامبر، البته در زمینه های مختلف به اندازه زیادی شناخته شده بود. آن حضرت انسانهایی را تربیت کرد ه در حقیقت آینهتمام نمای او بودند. یکی از آنها امیرالمؤمنین است. امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) هم در کودکی پیامبر را درک کردند و پیامبر در شخصیت آنها تأثیر به سزا داشت. امیرالمؤمنین (علیه السلام) و حضرت زهرا (یکی از میان مردان و یکی از میان زنان) بیش تر از دیگران به او نزدیکند که قرآن میفرماید: «و نسائنا و نسائکم ابنائکم و انفسنا و انفسکم»؛ منظور از «نسائنا»، حضرت زهرا (س) است و منظور از «انفسنا»، وجود مبارک امیرالمؤمنین (ع) است. سیرهپیامبر اختصاص بهزمان خود پیامبر ندارد، از نگاه شیعه، انعکاس سیرهپیامبر را در سیرهائمه مییابیم؛ هر چه که سیرهائمهما بوده است انعکاس و تفسیر شاخه های سیرهرسول خدا (ص) است.

به عنوان مثال، در زمان پیامبر، جهاد با کفار بود؛ ملی هیچ جنگی با مسلمانها نبود تا بعد از آن، مسلمانها سیرهعملی پیامبر را در این گونه جنگ ها پیدا کنند،تنها این سیره را در زمان امیرالمؤمنین (ع) دیدند. در روایت هم آمده است که رسول خدا به علی فرمود من بر اساس تنزیل جهاد میکنم و تو بر اساس تأویل.

در جنگ های زمان ِ امیرالمؤمنین (ع) مسلمانها نمیدانستند که احکام جنگ خای داخلی چیست. یک نمونه اش در جنگ جمل است که گفتند با اینها چه کنیم؛ مثلاً زن پیامبر در بین آنها است، شتر او را احاطه کرده اند، چه گونه با اینها بجنگیم. امیرالمؤمنین (ع) فرمود داوطلبی، در حالی که قرآن دست دارد، به موعظه کردن لشکر مقابل بپردازد و آنها را از عذاب الهی بترساند و دعوت به اطاعت و بازگشتن از جنگ کند. اگر خونمان را ریختند، آن وقت ما میتوانیم حمله کنیم.

این از احکام اسلام بود و اگر خود پیامبر در آن زمان میبود همین حکم اجرا میشد. در زمان ائمهدیگر هم سیره و عملی که از پیامبر گرفته شده بود کارکرد و ما معتقدیم که سیرهعملی ائمهاطهار(علیهم السلام)، به دلیل آیهمباهله و آیات دیگر و روایات متعدد، همان سیرهپیامبر است. از این رو ما میتوانیم سیرهپیامبر را با این «همزه وصل» به سیرهائمهاطهار (علیهم السلام) گسترش دهیم.

در سیرهتربیتی پیامبر این نکته قابل توجه است که انبیاء (علیهم السلام) و رسول گرامی اسلام (صل اله علیه و آله) ابتدا به ساکن، کار نکردند و دعوتشان به سوی خدای متعال، مسبوق به دعوت انبیای گذشته بود و ایشان مورد بشارت قرار داشتند و عدهزیادی از مردم منتظر ایشان بودند؛ یعنی دو حجت درونی و بیرونی (پیامبران و عقل انسانها) مؤید پیامبر بود. برعکس این که ما در تعلیمات رسمی و دانشگاهی باید تمهید مقدمات کنیم و بعضی از کتاب ها در همین مقدمات میمانند، پیامبر خدا وقتی در بین مردم بودند گاهی یک کلام و یک برخورد او کافی بود که انسانها را جذب کند؛ چون مسبوق به یک سری مقدمات بوده است. پیامبران از درون فطرت انسانها صحبت میکنند و یک نفر وقتی میبیند که پیامبر ایستاده و با یک پیرزن صحبت میکند و به سؤالات شرعی او پاسخ میدهد میفهمد که این مسئله حکومت دنیایی تیست و حکومت الهی است. این مقدمات یکباره در ذهن او شکل میگیرد و مسلمان میشود.

پیامبر گرامی اسلام با همه آن مقدماتی که وجود داشته و خدای متعال نور وجود پیامبر را اولین مخلوق قرار داده و کامل ترین انسانها است؛ در زمانی آمده که زمینه برای کارش مهیا است؛ یعنی برای این که قواعد و قوانینی که مورد نیاز بشریت است را تا آخر بیاورد و در سیرهعملی خودش بسیاری از آنها را نشان بدهد. ابعاد علمی، چه ابعاد اجتماعی و سیاسی، از سیرهپیامبر گرامی قابل دریافت است. کار ما زیاد سخت نیست؛ اگر بتوانیم در تألیفاتی که داریم و در برنامه های تبلیغی زودتر سراغ اصل مطلب برویم. خیلی از ما در مقدمات میمانیم. کسانی که امروزه به اسلام معتقد شده اند و میشوند هم تمام مطالعات و مقدمات، اینها را رهنمون میشود به یک نمونهعینی از آن گرایشات فطری خودشان که در وجود گرامی پیامبر و امیرالمؤمنین (ع) باید بیابند و آن جاست که قانع میشوند تا اسلام را به عنوان دین خود قبول کنند. دوستی داشتیم به نام علی که شیعه و اهل آمریکا بود. به او گفتیم: چطور شد که مسلمان شدید؟ گفت: وقتی یکی از خطبه های نهجالبلاغه را دربارهعدالت امیرالمؤمنین (ع) خواندم که فرمود: «اگر من شب را تا صبح روی خار مغیلان به سر ببرم و دست بسته به زنجیرم بکشند بهتر از این است کهخدا را ملاقات کنم در حالی که مظلمه ای از بندگان خدا به گردن من باشد»، گویا همه چیز برای من حل شد.

یک حدیث، یک برخورد پیامبر یا نکته ای که پیامبر در زندگی خودش عمل کرده، وقتی انسانی با فطرت سلیم با آن برخورد میکند همه چیز برایش حل میشود. بنابراین، فطرت و عقل دو پشتوانهقوی برای انبیایند. امیرالمؤمنین در نهج البلاغه میفرماید پیامبران آمدند که همین دو چیز را بالفعل کنند؛ گرد و غبار را از اینها بزدایند و اینها را متجلی کنند:«لیستأدوهم میثاق فطرته و یثیروا لهم و فاین العقول.»

در سیرهتربیتی پیامبر اسلام همین شیوه حاکم بوده است. امیرالمؤمنین (ع) میفرماید سیره تربیتی پیامبر به گونهای بود که هر روز عَلمی از اعلام پاک خود را به من نشان میداد و مرا دعوت به تبعیت میکرد و من کاملاً تبعیت میکردم. این دو نکته در تربیت اخلاقی از آن بزرگوار مانده است که اگر به او چیزی را آموختند اولاً آهسته، آهسته شهد تربیت و علم را به او بدهند و ثانیاً از او بخواهند که عمل کند و ترک کند .

براین اساس، امیرالمؤمنین (ع) در حکمت 422 نهج البلاغه میفرماید: «افعلوا الخیر و لا تحقروا منه شیئا؛ فانّ صغیره کبیر و قلیله کثیر؛ و لا یقولونّ احدکم انّ احداً اولی بفعل الخیر منّی، قیکون و الله کذلک. انّ للخیر و الشر اهلاً، فمهما ترکتموه منهما کفاکموه اهله.» بنابراین، در سیرهپیامبر گرامی اسلام هیچ چیز کوچکی را نباید کوچک بشماریم؛ چون کوچکش هم بزرگ است.

کنترل چشم در سیرهپیامبر که در چهرهدیگران زل نمیزدند از چیزهایی است که نباید کوچک شمرده شود. امروزه صدا و سیما یا بعضی از تهیه کنندگان فکر میکنند که یکی از روش های برقرار کردن ارتباط، زل زدن است؛ در حالی که این کار آدابی دارد. امیرالمؤمنین(ع) دربارهنگاه به نامحرم میفرماید اولین نگاه اشکالی ندارد امّا دومی به ضرر تو و حرام است و ممکن است تو را به فتنه بیاندازد. در سیرهامام سجاد (ع) که انعکاس سیرهرسول خدا است هم آمده است که چشم خود را از روِ حیا پائین میانداخت و در مقابل، دیگران هم نمیتوانستند از مهابت او چشمش نگاه کنند. این از سیرهپیامبر و کار کوچکی است امّا آثار بزرگی دارد.

نمونهدیگر از تجربیاتی که داشتیم این است که در استانی خانمیمسلمان شده بود؛ گفتند این به خاطر کارمندی مسلمان بوده است که با او کار میکرد و خیره به زن ها نگاه نمیکرده است. وقتی جویا شده بوده که این چیست، گفته بودند جزء اسلام است؛ این باعث شده بود که مطالعه کند و مسلمان شود.

شما فکر میکنید امیرالمؤمنین (ع) که پیرو واقعی پیامبر اکرم بود چه سیره ای را عمل میکرد؟ در روایتی که دربارهتسبیحات حضرت زهرا (س) میفرماید از وقتی که پیامبر در فضیلت این تسبیح سخن گفتند آن را ترک نکردم. امام صادق (ع) میفرماید این تسبیحات نزد من از نماز بالاتر است. یعنی همین یکی- دو دقیقه که بعد از هر نماز تسبیحات حضرت زهرا را بگویی بسیار عظیم است.

باید ما مقید باشیم که تمام آداب رسول خدا (ص) را مردم در وجود ما ببینند؛ در نگاه، کلام، راه رفتن، خوردن و آشامیدن، استدلال، توجه به دنیا و فرزند و در معاشرت هایمان باید سیرهپیامبر موج بزند. باید در گرد وجود مبارک پیامبر اعظم حلقه وار جمع شویم و تمام آداب و سیره او را بگیریم و غیر از نوشتن و ترویج، اولین چیزی که در حوزه هاِ علمیه باید رعایت شود، تقلید و التزام به سیرهعملی پیامبر است.

دنیا در چشم پیامبر کوچک بود و دنیا و مظاهر دنیا را دوست نمیداشت؛ حتی پردهای را که یکی از زنان پیامبر بر در آویخته بود، فرمود از پیش چشم من بردارید؛ این مرا به یاد دنیا میاندازد. با دختر گرامیش با این که عزیزترین کس او بود همین رفتار را کرد و وارد منزل او نشد تا آن که زهرای اطهر پرده های نو را باز کرد و آنها را در راه خدا داد، آن وقت پیامبر لبخند زد. این یک سیرهکلی پیامبر است که خیلی از ما از آن دوریم. زنی که پیامبر مهمان او شده بود و بعد از پذیرایی پیامبر تقاضای دعا کرد، آن حضرت فرمود: اللهم ارزقنا العفاف و الکفاف. شخص دیگری که در آن جا بود گفت وقتی ما مهمان کسی دیگر بودیم و پذیرایی درستی هم نکرد، شما گفتید خدا به شما برکت بدهد امّا این همه چیزخود را آورد و کاملاً پذیرایی کرد و سنگ تمام گذاشت؛ میگویید: اللهم ارزقنا العفاف و الکفاف. پیغمبر فرمود: اللهم ارزق محمداً وآل محمدٍ العفاف والکفاف؛ یعنی برای خود هم چیزی بیشتر از این نمیخواهیم.

در نوشتن سیرهپیامبر کارهایی که شده است باید جمع بندی شود تا کار تکراری نشود. بعضی از کارهای ما تکراری وبازنویسی است.

تحلیل سیرهپیامبر از کارهای عقب افتاده و بر زمین مانده است؛ تحلیل متقن، جدید و از روی تحقیق. بعضی از سیرههای پیامبر، خوب فهمیده نشده است. باید آنها را درست بفهمیم. در نهج البلاغه به عبارت مفصلی دربارهروایاتی که اختلاف دارند برمیخوریم وامیرالمؤمنین در آنجا بعضی از منشأها را معرفی میکند که مثلا گاهی کسی اصل روایت را شنیده امّا تکملهاش را نشنیده است یا کسی چیزی از پیغمبر دیده ومعنایش را نفهمیده امّا فکر کرده است که مثلا این مستحب است!

دربارهناخن گرفتن واین که کی باید ناخن گرفت روایات زیادی وجود دارد؛ شاید یک احتمال این است که ناخن گرفتن در هر روزی از هفته خوب است. امّا در بعضی از چیزها باید دقت بیشتری بشود. بعضی از روی هوای نفس، سیره را تغییر کردهاند. مثلاً بعضی گفتند که خوردن شراب خرما جایز است ومستندشان این است که طبق روایتی، پیامبر خرما را در آب میگذاشتند و آن آب را باخرما میل میفرمودند! گفتند این دلیل است بر این که اگر دو – سه ماه هم بماند وبه نبیذ تبدیل بشود خوردنش جایز است. این هوای نفس است. یک کار مهم همین تزکیة سیرهپیامبر است؛ یعنی آن کج فهمیهایی را که نسبت به سیره پیامبر شده است باید نقادی کنیم؛ این بیشتر باید دربارهکتابهای اهل سنت باشد. شاید در کتابهای ما هم کج فهمیهایی نسبت به سیرهپیامبر وجود داشته باشد. باید دقت کرد و ضوابط اجتهاد در مسائل سیره و مطالعات تاریخی به کار گرفته شود.

پرسش و پاسخ

پرسش: علت محدودیت منابع سیره چیست؟

استاد جباری: توجه به سیرهپیامبر اکرم به عنوان تاریخ، کم نبوده است وشیعه واهل سنت منابع زیادی در این زمینه تدوین کردهاند. مواد خام برای سیرهپیامبراکرم در ابعاد مختلف وجود داشته است اما توجه به سیره به صورت موضوعی و محورهای خاص به طوری که مجموعهسیرهپیامبراکرم در آن محورهای خاص، جمع آوری شودو مورد اجتهاد قرار بگیرد وجود نداشته و فتح بابش را مرحوم شهید مطهری انجام دادند؛ البته قبلا هم توجه محدودی بوده ولی ایشان به صورت خاص آمدند و این موضوع را مطرح کردند. در ادامه از جمله؛ کتابهای آقای دلشاد (سیرهنبوی ومنطق عملی) نوشته شده است و برنامة تلاش ایشان در هفت محور بوده و تا الان سه محور را با سیرهفردی و اجتماعی و مدیریتی انجام دادهاند. با عناوین سیرهاخلاقی یا سیرهعملی تلاشهایی دیگر هم صورت گرفته است که هیچ کدام چارچوب منطقی ونگاه جامع نسبت به بعد خاصی از سیره ندارند.

از کارهایی که در این زمینه منبع شمرده میشوند کتاب مکارم الاخلاق مرحوم طبرسی فرزند صاحب مجمع البیان است. ایشان تخصصاً به سیره نبوی پرداخته است. این کتاب در قرن ششم هجری تدوین شده و کتاب بسیار خوبی است. ادعا نمیکنم که تمام روایاتش پذیرفتنی است؛ بعضی از روایاتش نگاه اجتهادی میخواهد. مکارم الاخلاق ابن ابی الدنیا و السیرة النبویه ترمذی هم از منظر اهل سنت وارد سیره نبوی شدهاند. از کارهایی که در دورههای اخیر انجام گرفت کتاب سه جلدی آقای احمد بن عبدالعزیز بن قاسم حداد، از برادران اهل سنت، است. بعضی از محققان سعودی هم مجموعهای به نام نضرة النبی و مکارم اخلاق الرسول الکریم نوشتهاند. مرحوم علامه طباطبائی هم سنن النبی را تقریر فرمودهاند. این مجموعه مواد خام دربارهاخلاق پیامبر اکرم است که در ناحیهفردی و تا حدودی اجتماعی تدوین شده اما تا به این لحظه کتابی که جامع باشد و در یک محور خاص سیرهپیامبراکرم را با آن نگاه دقیق پیش برده باشد نمیتوان معرفی کرد.

استاد علامه سید جعفر مرتضی عاملی میفرمود ساحتهای فراوانی در زمینهسیره قابل طرح است و اشاره میکرد که «پیامبراکرم و محیط زیست»، «پیامبر اکرم و خانواده» وامثال این ساحتها هنوز کار نشده است؛ و یک طرح کلان و گروهی باید صورت بگیرد و در این زمینه دائره المعارفی داشته باشیم.

پرسش: چرا پیامبر به عنوان الگو معرفی شده است؟ با توجه به تفاوتهای فرهنگی، ملیتهای مختلف و تغییر و تحولاتی که امروزه در جهان رخ داده است آیا پیامبر اکرم امروزه میتواند برای نسل جوان به عنوان الگو معرفی بشود؟

استاد بیریا: علت این که پیامبر گرامی اسوه قرار داده شدهاند این است که کامل بودند؛ کاملترین انسان من الاولین و الآخرین. تحولاتی که در انسانها وآداب و رسوم و به اصطلاح تمدن وتکنولوژی روی میدهد حالت عقلایی دارد. آن چیزهایی که مربوط به روح انسان است در سیرهپیامبر ما متجلی است؛ به عنوان مثال، عدالت، محبت به انسانها، دلسوزی وسعهصدر داشتن چیزهایی نیست که کهنه شود. تمام فضائل اخلاقی پیامبر کلّی است؛ نظیر نیازهایی است که انسانها به آب و غذا دارند؛ نیاز به آب و غذا چیزی نیست که کهنه شود؛ فقط شکلش عوض میشود. اسلام هم با احکام جامع و کلی تمام ساحتهای فرهنگی را فرا میگیرد و در خودش جای میدهد. مثلاً در این که مراسم خواستگاری باید دقیقاً چه مراحلی را بگذراند محدودههای بازی وجود دارد وانسانها دستشان باز است که آداب و رسوممختلفی در این زمینه داشته باشند اما اسلام مرزهای حلال وحرام را قرار داده است که در اقوام مختلف مسلمان آن مرزها رعایت شده اما محتواهایی میتواند توسط خودشان به وجود بیاید. اسلام، تقید و آداب و رسومی را که شرک آلود نباشد و با اساس اسلام مخالفت نداشته باشد میپذیرد.

بنابراین، توجه به این مسئله ویک سری نیازهای انسانی که بیشتر در رابطه با قرب الهی یا جهت گیرهای کلی در زندگی مطرح است (مثلاً بیتوجهی به دنیا و این که دنیا اصل نیست) تا هر درجهای از رشد تکنولوژی قابل پیاده کردن است و صدق میکند.

پرسش: سیره پیامبر، نماز خواندنِ دست بسته بود یا دست باز؟ نحوهوضو گرفتن پیامبر چگونه بود؟

استاد جباری: در مورد نماز خواندن، با دست بسته مشهور تاریخ است که در زمان خلیفه دوم رایج شد. اهل سنت هم این را قبول دارند و این در بین مذاهب اهل سنت هم مورد اتفاقی نیست؛ بعضی از مذاهبشان دست باز نماز میخوانند ودست بسته خواندن را لازم نمیدانند. اخیراً شنیدم که بعضی از اینها بدعت بودن چیزهایی مانند صلات تروایح را در ایام ماه مبارک رمضان پذیرفتهاند. یکی از اساتیدشان به نام دکتر جمیل اخیرا مقالهای نوشته است و به سعودیها اعتراض کرده که خودتان قبول دارید صلات تراویح از بدعتهای خلیفه دوم است، پس چرا مزاحم عمره گزاران میشوید و شبهای ماه مبارک رمضان صلات تراویح را به جماعت برگزار میکنید. در سال اخیر هم از درون سعودی اقرار کردند که تحریم متعه بدعتی است که بعد از پیامبر به وجود آمده وبه همان چیز که شیعه میگوید باید برگشت.

در مسئله وضو به کتاب «وضوء النبی» آقای شهرستانی مراجعه کنید. او در آن جا حق مطلب را ادا کرده و از منابع اهل سنت و شیعی اثبات کرده است که وضوی پیامبر مثل وضوی اهل بیت (ع) بوده است.

پرسش: چرا بعضی از همسران پیامبر با آن حضرت مخالفت میکردند.

استاد بیریا: یکی از اموری که پیامبر آسان گرفته امر ازدواج است. در سیرة پیامبر، مسئله ازدواج چنان که ما در ذهنمان داریم نیست که مثلاً همسر انسان همهزندگیاش است. دلائل دیگری هم در بعضی از ازدواجهای پیامبر وجود داشته است پیامبر(ص)، مصالح اسلام وگسترش اسلام را درنظر گرفت وبعضی از ازدواجها دراین جهت بوده است. اصل این که چرا پیامبر نُه تا همسر برگزیند؛ یکی از فلسفههای اصلیاش، همین تألیف قلوب قبائل مختلف عرب بود. درآن زمان پیامبر با خویشاوندی این ارتباط وسیع را برقرار کردند. هر کسی مسئول کارهای خود است. قرآن هم فرموده است: (ضرب الله مثلا للذین کفروا امرأة نوح و امرأة لوط کانتا تحت عبدین من عبادنا صالحین فخانتاهما و لن یغنیا عنهما من الله شیئا) این مثال را میزند و بعد: ضرب الله مثلا للذین آمنوا امرأة فرعون إذ قالت رب این لی عندک بیتا فی الجنه» میرساند که انسانها به صورت فردی میتوانند به سوی خدا حرکت کنند. ممکن است زن و مرد با هم به سمت خدا حرکت کنند؛ مثل رسول خدا وخدیجه کبری. گاهی هم ممکن است یکی از آنان از دستور خدا سرپیچی کنند.

banner scaled

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا