جهت اطلاع از کتاب های جدید این نویسنده روی دکمه خبرم کن کلیک کنید.
رسول یونان
زادهی سال ۱۳۴۸ در ارومیه. نویسنده، شاعر، ترانهسرا و مترجمی است که اکنون در تهران زندگی میکند. یونان که یکی از ویژگیهای اصلی او را میتوان بودن همیشگی در کنار مردم و در دل مناسبات اجتماعی دانست جایی گفته: «از اینکه در میان مردم هستم خوشحالم چون اگر آنها کتابهای مرا نخرند، پس من در نتیجه وجود خارجی نخواهم داشت.» او در میان نویسندگان و شاعران معاصر بیشتر به برونگرایی شهره است. معمولاً میتوان رسول یونان را گوشهای از کتابفروشیای در خیابان کریمخان و یا کُنج کافهای در همان حوالی پیدا کرد. معمولاً هم در حال گپ زدن مشتاقانه با دوستداران جوان ادبیات. خودش میگوید: «اهل نمایش نیستم. زندگی من همین است و از آن لذت میبرم.» یونان دربارهی خودش معتقد است که همیشه از تجربهی زیست خودش در خلق آثار گوناگون کمک میگیرد. او میگوید: «دنیا را بهدقت با چشمانم میبینم و آن را در آنچه مینویسم پیادهسازی میکنم و معتقد به داوری با جهانی که مثلاً تلویزیون قصد دارد تا برایم تعریف کند، نیستم.»
او اقبال مخاطبان از کتاب را پدیدهای دوستداشتنی میداند و در جایی گفته: «از اینکه در کتابفروشیها میبینم که مردم برای پرداخت پول کتاب صف کشیدهاند خوشحال میشوم.» رسول یونان نگاه حرفهای به هر زمینهای، از جمله در برخورد نویسنده با خلق اثرش را مسئلهای لازم میداند. «نویسنده کارش نوشتن است و میبایست به حرفهایترین شکل ممکن این کار را انجام دهد.»
یونان خلق شخصیت در فضای داستانی را اتفاقی میداند که بر روی کاغذ رخ میدهد و معتقد است این مختصات سوژهی داستانی میبایست قدمبهقدم ایجاد شود.
رسول یونان خود را نویسندهای بهروز میداند و میگوید: «زمانی که شبکههای اجتماعی تازه تبدیل به بخشی ملموس از زندگی مردم شده بودند، من بهسرعت در موردشان داستان نوشتم.»
پایین آوردن پیانو از پلههای یک هتل یخی، گندمزار دور، کنسرت در جهنم، خیلی نگرانیم، شما لیلا را ندیدید؟ و لیوانها و پیپها از جمله آثار منتشر شدهی رسول یونان است.