1
بنر بالای صفحه
IdeBook.ir
  • فروش ویژه

کتاب قصه های سرزمین اشباح 7 شکارچیان غروب

معرفی کتاب قصه های سرزمین اشباح 7 شکارچیان غروب

4.3 (5)
کتاب قصه های سرزمین اشباح 7 (شکارچیان غروب)، اثر دارن شان ، با ترجمه فرزانه کریمی ، در بازار نشر ایران، توزیع شده است. این محصول در سال 1402 توسط انتشارات قدیانی ، به چاپ رسیده است. این محصول در قطع و اندازه‌ی رقعی، در سایت ایده بوک قرار دارد.
موجود
قیمت ایده بوک: 150,000 31%

103,500

موضوعات مرتبط

محصولات بیشتر
قصه های سرزمین اشباح 7 شکارچیان غروب

مشخصات محصول

نویسنده: دارن شان
ویرایش: -
مترجم: فرزانه کریمی
تعداد صفحات: 221
انتشارات: قدیانی
وزن: 211
شابک: 9789644177835
تیراژ: -
سال انتشار: 1402
تصویرگر: -
نوع جلد: شمیز

معرفی محصول

(داستانهای انگلیسی،قرن 20م)

پیشگفتار

دورانی پر از اشتباه های مصیبت بار بود. برای من این دوران چهارده سال پیش، زمانی آغاز شد که مسحور نمایش حیرت انگیز یک شبح و عنکبوتش شدم و آن عنکبوت را دزدیدم. بعد از آن سرقت موفقیت آمیز، همه چیز به هم ریخت، و من تاوان جرمم را با انسانیت خودم دادم. بعد از مرگی ساختگی، خانه و خانواده ام را ترک کردم و همراه سیرک عجایب به سفر دور دنیا رفتم در سیرک، دستیارموجودی خون آشام، از موجودات شب بودم.


اسم من دارن شان است. من یک نیمه شبح هستم.


من به خاطر اتفاق های بسیار عجیبی که هنوز باورم نمی شود واقعاً رخ داده باشند. شبحی شاهزاده شده ام. شاهزاده ها رهبرهای قبیله ی اشباح اند؛ همه به آنها احترام می گذارند و از آنها اطاعت می کنند. فقط پنج شاهزاده وجود دارد. چهار شاهزاده ی دیگر پاریس اسکیل میکا ورلت، آرو و ونچا مارچ هستند.


من از شش سال پیش شاهزاده بوده ام و تا به حال در تالارهای کوهستان اشباح (قلعه و پناهگاه قبیله) زندگی میکردم در این مدت با آداب و سنن قبیله آشنا شدم و یاد گرفتم چطور شبحی محبوب باشم. شیوه های نبرد و استفاده از سلاح را هم یاد گرفته ام قوانین نبرد بخشی اساسی از آموزشهای هر شیخ است. اما این قوانین حالا بیش از هر زمان دیگری اهمیت داشت- چون ما در دوران جنگ بودیم.

گوشه ای از کتاب

شب خسته کننده و طولانی دیگری در تالار شاهزاده ها بود. یکی از ژنرال ها به نام استافن ایرو به من و پاریس اسکیل گزارش می داد. پاریس که بیش از هشت صد سال از عمرش می گذشت، پیرترین شبح زنده بود. موهایش سفید شده بود، ریش خاکستری داشت و گوش راستش را ده ها سال پیش در مبارزه ای از دست داده بود.


استافن ایرو سه سال در میدان نبرد بود و حالا گزارش فشرده ای از تجربیاتش در "جنگ زخم ها " به خاطر جای زخم های سرانگشتان، که نشانه ی معمول اشباح و شبح واره ها بود، چنین نامی به آن نبرد داده بودند را به ما می داد. جنگ عجیبی بود. هیچ درگیری بزرگی وجود نداشت و هیچ یک از طرفین مبارزه از اسلحه ی گرم استفاده نمی کردند- اشباح و شبح واره ها فقط به شکل تن به تن یا با اسلحه هایی مانند شمشیر و گرز و نیزه با هم می جنگیدند. جنگ مجموعه ای از درگیری های جداگانه بود هر بار سه یا چهار شبح با همین تعداد شبح واره روبه رو می شدند و تا پای مرگ با یکدیگر می جنگیدند.

نویسنده

دارن شان

دارن شان

زاده دومین روز ژوئیه‌ی ۱۹۷۲ در لندن. نویسنده‌ای که بیشترِ آثارش فانتزی و محبوب کودکان و نوجوانان در سراسر جهان است. از آنجا که به‌طرز عجیبی کودک ناآرامی بود، هیچ مهدکودکی او را قبول نمی‌کرد. شش سال داشت که همراه با خانواده به ایرلند مهاجرت کرد. پس از گذراندن دوره کالج، دو سال در یک شبکه تلویزیونی کار کرد. بعد از آن بود که نوشتن و خلق آثار جدید را در زندگی‌اش آغاز کرد و از سال ۱۹۹۹، آثارش کم‌کم به مرحله‌ی چاپ رسید و «سیرک عجایب» را در سال ۲۰۰۰ منتشر کرد. شان برای سرگرمی نگارش این کتاب را آغاز کرده بود، اما چاپ و انتشار آن با استقبالی نامنتظره همراه شد. او حتی خودش هم تصور نمی‌کرد که «سیرک عجایب» با چنین استقبالی روبه‌رو شود، این استقبال چشمگیر و فروش فوق‌العاده این اثر سبب شد تا شان نویسندگی را بی‌وقفه ادامه دهد. البته به شکل متمرکز برای کودکان. در پنج سال پس از آن، یازده کتاب از دارن شان به چاپ رسید که به بیست زبان ترجمه شده‌اند و اگر کشورهایی را که از قانون کپی رایت حمایت نمی‌کنند جزء آمار نیاوریم، این آثار شان در مجموع ۸٫۹ میلیون نسخه به فروش رفت.

دارن شان بعدها حق اقتباس این آثار را به کمپانی یونیورسال فروخت.

کتاب‌هایی با موضوع کمیک، موسیقی پاپ و راک، فوتبال، ورزش شنا و پیاده‌روی علاقه‌مندی‌های دارن شان است. همچنین او علاقه‌ی خاصی به سفر و دیدن نقاط جغرافیایی گوناگون دارد و بسیاری از ایده‌های خود را در خلال همین سفرها شکار کرده است.

برادر تا پای مرگ، دریای خون، جزیره گرگ‌ها، جلاد لاغر، قصر مردگان، شکارچیان غروب و سایه‌ی مرگ از جمله آثار ترجمه‌شده‌ی دارن شان به زبان فارسی است.

مترجم

فرزانه کریمی

من فرزانه کریمی هستم.چهل و پنج سالم هستم. ترجمه این کار انتخاب من نبوده و فقط به خاطر اینکه با آقای قدیانی کار میکنم از من خواسته بودن که این کار رو ادامه بدم و من قبول کردم.
ایورا ون: شما چطور با کتاب های دارن شان آشنا شدین؟

ف-کریمی: چهار جلد از کتاب های دارن شان رو به من داده بودن و از من پرسیدن که به نظرم این کار قابل چاپ هست یا نه.من هم گفتم که پر فروش میشه ولی از کتابها خوشم نیومد.به من گفتن چون پر فروش میشه انجامش میدیم. پنج جلدش رو خانم سوده کریمی کار کردن،ایشون ترجمه میکردن،من ویرایش میکردم و بعد میرفتم سراغ کتاب بعدی ولی بعد یک سری مشکل براشون پیش اومد که چون انتشارات هم برای چاپ کتاب عجله داشت گفتن که این شیوه وقت گیره برای همین خودتون ترجمه کنین که حتی الامکان نسبت به چاپ انگلیس بتونیم کار رو زود برسونیم.اینطوری شد که ادامه پیدا کرد.
ایورا ون: خیلی دلم میخواد نظرتون درباره سایت طرفداران دارن شان بدونم؟

ف-کریمی: سایت پر طرفداری هستین و مخاطب های زیادی هم دارین ولی من نظر خاصی دربارش ندارم.خوب یه سایته دیگه!
ایورا ون: یعنی همون نظری رو که در رابطه با دارن شان دارین درباره ما هم دارین؟

ف-کریمی: نه من واقعاً اینطوری نمیدونم. یک گروهی هست که با توجه به نظراتشون و ادبیاتی که به کار میبرن فکر میکنم باید خیلی جوان باشن.نمیدونم این که به این کتاب علاقه مند شدن دلیلش کتاب هایی بوده که در ایران چاپ شده یا اینکه بعضی هاشون با سر منشا اش ارتباط دارن.من فقط جوانیشون رو میتونم از این سایت تشخیص بدم و میدونم دلیل این انتقادهای محترمانه یا بعضاً غیر محترمانه که میکنن چیه اما منطقی نیست این انتقادها. البته سنشون اقتضا میکنه ولی چون یک بعدی به قضیه نگاه میکنن نمیتونن انتقادهای منطقی ارائه بدن.و از طرفی به نظر من،ما و مخصوصاً جوان های ما زیاد جو گیر میشن.مثلاً وقتی میگن از یه چیزی خوشمون میاد تا آخر این را پیامبر وار دوستش دارن. یعنی حاضر نیستن با دقت ببینن آیا با باور های خودشون یا سلیقشون هم سازگاره یا اینکه صرفاً برای اینکه جوان های دنیا بهش توجه دارن ما هم باید براش سر و دست بشکونیم.من این رو خیلی پر رنگ میبینم در این باره ولی انتقاد نمیتونم بکنم ازشون چون جوان هستن.
ایورا ون: با توجه به اینکه شما مترجم دو سری کتاب فانتزی بودین،ازتون سوال میکنم که چرا ما در ایران نویسنده فانتزی نداریم؟

ف-کریمی: من این موضوع را قبلاً هم گفتم.به نظر من نویسنده های ما کلاً کم مینویسن و سفارشی هم زیاد مینویسن و شاید برای این هم باشه که مطالعه زیادی ندارن.علی رغم اینکه وقتی بهشون میگی میخوام بنویسم میگن فقط بخون و بخون،خودشون مطالعه زیادی ندارن. بعد هم اینکه فانتزی غیر از اینکه سوژه و ذوق درونی میخواد واقعاً به مطالعه احتیاج داره. یعنی به صرف اینکه اسم تخیل میاد روی داستان نمیشه هر چیز غیر منطقی را به خواننده تحمیل کرد و گفت" تخیله دیگه! "من فکر میکنم اگر شما کارهای جان کریستوفر را بخونین درسته که تخیله ولی در لا به لاش لایه های فیزیک را میبینیم. این چیزها را از خودش در نیاورده و برای همین کارش جذاب هم هست. یا اگه آینده نگری رو مطرح میکنه آینده نگریش کاملاً منطقیه. درسته که تخیلیه ولی توش منطق هست. نویسنده های ما این را ندارن.وقتی میگن تخیلی بنویسیم (میتونم اسم بیارم ولی چون اجازه ندارم نمیارم) چیزهایی رو مینویسن که حتی متوجه نیستن زبانی که به کار بردن زبان دنیای تخیل نیست یا مثلاً از شعر حافظ دروسط دنیای تخیل استفاده میکنن. برای همین جذابیتی نداره و خواننده ایرانی هم سراغش نمیره.
ایورا ون: شما ترجمه ای رو که سایت ما ارائه داده خوندین؟

ف-کریمی: یک قسمت هایش رو.مثلاً اون قسمت هایی که برای مقایسه گذاشته بودین را خوندم. به نظرم خیلی خامه. یعنی ترجمه ای نیست که فقط مفهوم را برسونه.البته من همون طور که گفتم فقط همون پاراگراف هایی را که برای مقایسه گذاشته بودید دیدم.ولی به عنوان اینکه یه نیروی جوان داره این کار رو میکنه خیلی خوبه. بچه ها هم که هی به ما اعتراض میکنن چرا سانسور میکنی.خوب شما سانسور نمیکنین!
ایورا ون: چرا اسرار هیولایی را به عنوان اسم کتاب ششم انتخاب کردین؟

ف-کریمی: این اسم را من انتخاب نکردم.من نام کتاب را مکاشفات شیطانی گذاشته بودم.حتی من ترجمه رستاخیز را انتخاب نکردم. چون به نظر من رستاخیز مفهوم دیگه ای داره. مکاشفات یعنی یک جور درک الهام گونه ای که شخص خودش به دنبالش نبوده ولی ناخواسته بهش میرسه.و واقعاً هم همین طوره،چون اون ها خودشون نمیدونستن که همچین توانایی ای دارن که میتونن جهت زمان را عوض کنن.ولی بعداً گفتن که مکاشفات برای نوجوان کلمه سنگینیه و بعد هم ممکنه یک سری مفاهیم مذهبی را توی ذهن تداعی کنه برای همین نمیخواستن اینطوری بشه.ما شورایی داریم به اسم شورای تصمیم گیری که اسم و جلد و چیزهای دیگه کتاب را انتخاب میکنه و اونها این اسم را گذاشتن و من نقشی توی انتخاب این اسم نداشتم.
ایورا ون: جوابتون به کسایی که نسبت به سانسور های شما حساسیت نشون میدن چیه؟

ف-کریمی: ببینید سانسور در کل شاید بد باشه ولی همون طور که سال پیش هم گفتم واقعیت اینه که ما در ایران کتاب چاپ میکنیم.یک سری چیزها را قانون جلوش را میگیره و یک سری چیزها هم خودمون به خاطر عرف جامعه و مذهبی که داریم.یعنی اینکه ما نمیتونیم بگیم برای اینکه خیلی مدرن هستیم و پیشرفته فکر میکنیم فراموش کنیم که در ایران کتاب چاپ میکنیم.یعنی حتی اگه وزارت ارشاد هم جلوی ما را نمیگرفت من خودم بعضی کلمات را که دارن شان میاره جرات نمیکنم روی کاغذ بیارم.مثلاً اون قسمتی که لاک سر به سر بیل ای میذاره قیافه بیل ای را با چیزی مقایسه میکنه که من حتی کلماتش را نمیتونم روی کاغذ بیارم.چه ارشاد بهم اجازه بده یا نده.خوب دوست های شما به این مسائل توجه نمیکنن.من اگه وزارت ارشاد هم نبود این چیزها را حذف میکردم!
ایورا ون: در جریان ترجمه کتاب های دارن شان تا به حال شده به خودتان بگید که من دیگه نمیخوام کتاب های دارن شان رو ترجمه کنم؟

ف-کریمی: راستش من چند بار گفتم ولی کسی به حرفم گوش نمیده! من گفتم ولی توجه نمیکنن،چون عجله دارن و دسترسیشون به من راحته و مشکل ویرایش ندارن و یه چیز دیگه که هست اینه که هر مترجمی باهاشون اینقدر راحت کنار نمیاد که وقتی میگن فلان مطلب را حذف کن من میگم اشکالی نداره حدف کنین! ولی من سعی میکنم کاری کنم که با این حذفیات منطق داستان از بین نره.
ایورا ون: پس شما کلاً نظر خوبی درباره مجموعه های دارن شان ندارین؟

ف-کریمی: من تخیلی که به کار برده قبول ندارم و به نظرم بی منطقه. این همه خشونت لازم نیست.حتی جاهایی که میگه شخصیت داستان داره فداکاری میکنه من با خودم میگم چرا داره فداکاری میکنه. یعنی آدم برای چیزی مایه میذاره که ارزش داشته باشه. مثلاً توی سری حماسه دارن شان یک قسمتی هست که ونچا یکی از شبحزن ها را میگیره و بعد از اینکه شکنجه اش میکنه و زیر شکنجه میمیره میگه که من فکر نمیکردم این قدر تحمل داشته باشه.خوب یعنی کسی برای قدرت حاضره بمیره؟ من این رو باور نمیکنم. یعنی کسی شکنجه را تحمل کنه برای اینکه میخواد به قدرت برسه. من اصلاً این رو باور نمیکنم! این چیزها به نظر من فقط برای ایجاد هیجان نوشته شده.
ایورا ون: البته این موضوع توی دنیای واقعی و در جنگ های مختلف هم اتفاق افتاده که کسانی که اسیر میشن حاضرن بمیرن ولی اطلاعاتی ازشون درز نکنه.

ف-کریمی: اگر در تفکر آنها یک ایدئولوژی باشه حتی یک ایدئولوژی غیر الهی ممکنه حاضر بشه این کار را انجام بده ولی صرفاً برای قدرت و پول کسی شکنجه را تحمل نمیکنه به نظرم.هرچقدر هم که اون خواسته بزرگ باشه.ولی اگه اون ایدئولوژی وجود داشته باشه چرا،ممکنه.
ایورا ون: شما به طور متوسط برای ترجمه هر کتاب دارن شان چقدر وقت میذارید؟

ف-کریمی: سری قبلی که حجم کمتر بود من هر کتاب را یک ماهه تحویل میدادم اما الان که حجم کتاب ها زیاد شده به چهل و پنج روز تا دوماه میرسه.کار من زیاد طول نمیکشه و توقف های بعدی مربوط به وزارت ارشاد و کارهای فنی مربوط میشه.
ایورا ون: پس این تاخیر در چاپ کتاب ها به خاطر وزارت ارشاده؟

ف-کریمی: اولین مرحله مربوط به وزارت ارشاده. چون انتشارات خودشون علاقه زیادی برای زودتر چاپ کردن کتاب ها دارن ولی تا وقتی که مجوز از ارشاد برسه خیلی طول میکشه.
ایورا ون: شما برای ترجمه مجموعه شهر برنامه ای ندارین؟

ف-کریمی: من اصلاً اسمش را نشنیده بودم! آقای قدیانی اصرار میکنن که به سایت دارن شان سر بزنیم تا از کتاب های جدیدش با خبر بشیم ولی من راستش سر نزدم.این دفعه اگه گفت میگم بذار از رضا (برانابوس،وبمستر سایت خودمون!) میپرسم!
ایورا ون: پایانی که شما برای مجموعه حماسه دارن شان تصور میکردید با چیزی که نوشته شده بود یکسان بود؟

ف-کریمی: راستش من از جلد اول خیلی تاسف میخوردم که چرا پدر و مادر دارن رها هستن توی داستان،یعنی دوست داشتم فکری برای اونها بکنه. با اینکه پایان کتاب اسمش به نوعی بازگشت دارن شان بود ولی به نظر من یک زندگی را تباه کرد.
ایورا ون: پس شما هم جزو منتقدان پایان کتاب هستین.

ف-کریمی: من مخالف کل کتابش هستم! از اول که دارم همین را میگم!
ایورا ون: دوست دارین پایان نبرد با شیاطین چطور باشه؟

ف-کریمی: تصور میکنم که مثل کتاب قبلی میخواد این را بگه که این درگیری تا ابد ادامه داره و دنیای ما همیشه در معرض هجوم شیاطینه.احتمالاً همچین قصدی داره ولی از این پایان هم خوشم نمیاد.
ایورا ون: به نظر شما چرا دارن شان هنوز توی ایران به اندازه هری پاتر سر و صدا نکرده؟

ف-کریمی: تبلیغات. تبلیغاتی که در دنیا برای هری پاتر میشه اصلاً با دارن شان برابر نیست. باید صبر کنیم که فیلم کتاب های دارن شان ساخته بشه تا معلوم بشه مثل هری پاتر سر و صدا میکنه یا نه.البته هری پاتر زیبایی ها و جذابیت های دیگه زیادی هم داره ولی در هر حال تبلیغات نقش مهمی داشته.
ایورا ون: دوست دارین با طرفدارهای این دو سری از کتاب ها بیشتر در ارتباط باشین؟

ف-کریمی: نمیدونم.چون دارم نظراتشون را از طریق سایت شما میخونم دیگه.
ایورا ون: با توجه به اینکه شما میانه خوبی با هر دو مجموعه ندارین آیا نکته مثبتی هرچند کوچک بوده که از اون خوشتون بیاد؟

ف-کریمی: نکته های خوب که به هر حال وجود داره.مثلاً شما رابطه گرابز با عموش را در نظر بگیرین.خیلی قشنگه. یه حمایت همه جانبه که این عمو نسبت به گرابز داره. رابطه انسانی خیلی جالبیه. ولی شما ببینید این موضوع در کل خشونت ها و درگیری های داستان محو شده. وگرنه خالی از نکات مثبت نیست. یعنی اگه اینها را نداشته باشه اصلاً جذابیتی نداره.
ایورا ون: میخوام نظرتون را درباره یه مطلب جالب بدونم. میدونستین که بالاترین درصد بازدید از سایت دارن شان از ایرانه و کشورهای دیگه در رده های بعدی قرار دارن؟

ف-کریمی: این همون موضوعیه که میگم ایرانی ها جو گیر شدن!
ایورا ون: راستش بین ترجمه شما در مجموعه حماسه دارن شان و نبرد با شیاطین من ترجمه حماسه دارن شان را خیلی دوست دارم. ولی احساس میکنم لحن ترجمه شما در نبرد با شیاطین یک مقدار عوض شده. منظورم انتخاب لغت ها و جمله بندی هاست. ترجمه شما در حماسه دارن شان خیلی دقیق بود و در خیلی از جاها حماسی و شاعرانه که کاملاً با لحن داستان هماهنگی داشت. ولی من توی سری جدید این لحن را یک مقدار کمرنگ تر میبینم.

ف-کریمی: من خودم تفاوت خاصی را احساس نکردم.البته یک مسئله ای هم هست.در مجموعه اول ماجرا خیلی کودکانه تره.یعنی داستان از زبان یک کودک روایت میشه. ولی در نبرد با شیاطین با اینکه سن شخصیت زیاد نیست ولی دارن شان میخواد بگه که اون خیلی کارهای بزرگ تر از سنش انجام میده.شاید به همین خاطر باشه.
ایورا ون: یه سوال برای تنوع! چرا ما ایرانی ها عادت داریم هر کتابی در سبک فانتزی یا اصولاً کتابی که از غرب وارد ایران میشه در برابش جبهه بگیریم؟مثلاً درباره هری پاتر این جبهه گیری به صورت علنی در تلویزیون ما شکل گرفت:

ف-کریمی: من اینطوری فکر نمیکردم.به نظرم هری پاتر خیلی مورد استقبال اجتماع قرار گرفته بود و حتی مسئولین.اگه رولینگ این اواخر اون سخنرانی ناب را نمیکرد فکر میکنم همه موافقش بودن.خیلی به خاطر اینکه به همه اسطوره ها پرداخته بود تحسینش میکردن و واقعاً از همه این جذابیت ها در داستان استفاده کرده.ولی من حس نکردم که مخالفتی باهاش شده باشه.
ایورا ون: چرا، در رسانه های ما تقریباً از کتاب پنجم یا ششم به بعد این جریان شکل گرفت.مخالفت ها شروع شد و به عنوان نمونه شبکه دو مستندی درباره هری پاتر پخش کرد که خیلی انتقادهای تند و تیزی از کتاب میکرد و اون را به توطئه های لابی یهود نسبت میداد!من اعتقاد دارم این طرز فکر ما درباره همه کتاب هایی که نویسنده غیر ایرانی دارن و وارد ایران میشن غلطه.

ف-کریمی: من هم اینو قبول ندارم.ما نباید جبهه بگیریم و به نظرم هم نمیاد که کسی جبهه گرفته باشه.ممکنه کسی نظر شخصی خودش رو گفته باشه ولی شما نمیتونید بگید که نظام کلی جامعه دربارش جبهه میگیره.یعنی اگه چیزی که شما میگید درست باشه،ما که از صدا و سیما ارگان سختگیر تری نداریم.پس چرا باید بیاد و فیلم هاش رو در ساعات پر بیننده پخش کنه.
ایورا ون: شما اگه دقت کنین فیلم اول و دوم این کتاب ها پخش شد، فیلم سوم را اطلاع دقیقی ندارم ولی از فیلم سوم به بعد دیگه هری پاتر در تلویزیون ما پخش نشد.و اون مستند هری پاتر هم قبل از چاپ کتاب هفتم ساخته و نمایش داده شد. یعنی صدا و سیما با این حرکت رسماً مخالفت خودش رو اعلام کرد.

خوب خانم کریمی من زیاد وقتتون را گرفتم.به عنوان آخرین سوال از شما میپرسم که آیا صحبتی با طرفدارهای دارن شان در ایران دارید یا خیر؟
ف-کریمی: من خیلی خوشحالم که نسل جوان به مطالعه توجه میکنه ولی دلم میخواست که نگاه نقد کننده هم داشته باشن و زود تحت شرایط جوگیر نمیشدن. صرفاً خوندن داستان به ما لذت نمیده، کاش در کنار اون نگاه نقد کننده شون را هم حفظ کنن.
ایورا ون: خانم فرزانه کریمی از اینکه وقتتون رو به ما دادین ازتون تشکر میکنم و براتون آرزوی موفقیت میکنم.

فرزانه کریمی

دیدگاه کاربران

دیدگاه شما

کد امنیتی ثبت نظر

با ثبت دیدگاه، موافقت خود را با قوانین انتشار دیدگاه در ایده بوک اعلام می‌کنم.

پرسش خود را درباره این محصول ثبت کنید