کتاب «راز سایه» با عنوان اصلی ”The Secret of Shadow“ و عنوان فرعی «توان سرزندگی با تعبیری نو از داستان زندگی» دارای یکصد و شصت صفحه است. این کتاب، ده بخش با موضوعات گوناگون را در بر میگیرد. شیوۀ نگارش کتاب: دبی فورد در این کتاب، با شرح مفاهیم کلیدی مانند داستان زندگی، سایه، رسالت شخصی، پذیرش زندگی و مفاهیمی مانند اینها خواننده را با دنیایی نو آشنا میکند. او یکایک این موضوعات را با هنرمندی یک نگارگر در چارچوب یک بخش مجزا به تصویر میکشد و سپس با تداوم موضوعات در بخشهای آتی، ارتباط این مفاهیم را در ذهن خواننده روشن میسازد. او همانند همۀ کتابهای خود از طریق وصف فراز و فرود زندگی خود، شما را به خلوت خانوادگیاش فرامیخواند تا با همۀ وجود درک کنید که این مطالب از روشنفکری محض یا از شعارزدگی صرف مایه نمیگیرند، بلکه از جان انسانی برمیخیزند که بارها تا ژرفای تباهی درغلتیده و دیگربار به پا خاسته است. سپس با صمیمیتی که از این طریق پیریزی میکند، شما را گام به گام به خلوتکدۀ زندگی مراجعین خود میبرد تا شاهد اشتباهات مشابه و مکرر آدمیزاد شوید و با آموختن از تجارب پربهای آنها یاد بگیرید برای درسگیری از زندگی نیازی نیست خارزار سراسر درد و رنج معمول انسانها را سینهخیز و با تن و روانی زخمی بپیمایید، بلکه میتوانید بر فراز این مسیر خونبار بال بگشایید و شادمانه پذیرای مواهب و هدایای زندگی باشید. انبان نگارنده سرشار از این تجارب انسانیست، چرا که او، خود جادۀ جانگداز دشواریها را طی کرده و بیش از بیست سال راهنما و همراه دردمندانی بوده است که دیگر نمیخواستند به این طریق زندگی کنند و خواهان آن بودند که بیشینۀ توان خدادای خود را در پهنۀ هستی آشکار نمایند. بر همین مبناست که دبی «گامهای درمان» را در پایان هر یک از بخشهای دهگانه پیشنهاد میکند. در اینجاست که مرهم بهبودیبخش از روشنای آگاهی جاری میشود و میتوانیم بنا بر گنجایش جان، پیمانۀ وجود و شور و شوق خود از آن بهره بگیریم. شیوۀ دبی فورد در نگارش کتاب، طبق روال متعارف او اندرزگونه و بر مبنای صدور احکام قطعی و خشک نیست، بلکه مانند یک درددل صمیمانه و صادقانه رسا و دلنواز است. به همین دلیل، «گامهای درمان» او میتواند برای خوانندۀ آگاه و پیگیر، شفابخش و تأثیرگذار باشد. هم از این روست که پرسشهایی که در این فرایند مطرح میکند، با همۀ کارایی و برایی، انسان را برمیانگیزد تا با راستی وجودش پاسخگو باشد و از پردهبرداری از سایههای درون خود نهراسد. در پی «گامهای درمان»، دبی عبارتی برای اندیشیدن به ما هدیه میدهد تا طی یک تا دو هفته آن را مزهمزه کنیم، بر آن متمرکز شویم و معنایش را به درستی هضم کنیم. شمایی از کتاب: در نخستین بخش، نگارنده شما را متوجه مینماید که نویسنده و کارگردان داستان زندگی خود هستید و موضوع این داستان به تفسیر شما از رویدادهای زندگی بستگی دارد. ما به این نمایشنامه نیاز داریم تا هویتی مجزا در جهان داشته باشیم، اما زمانی میرسد که باید از قالب تنگ آن بیرون بجهیم و تفسیری نو بیافرینیم. دبی با بیانی شیرین شرح میدهد مجموعۀ این نمایشنامهها که از تعابیرمان از زندگی مایه میگیرند، هویتی دروغین برای ما میسازند که وجود حقیقی ما را پنهان نگه میدارد. پیرنگ این داستانها غمنامۀ جدایی از هستی و دیگر انسانها و همۀ موجودات است و ما را از ملکوتی که سزاوار آن هستیم، به زیر میکشد. سپس دبی فورد شما را هشیار میکند که در پهنۀ بیکران گیتی، یگانه و بیتا هستید و اگر نتوانید به راز نهان وجودتان پی ببرید، قطعهای از جورچین هستی به درستی کامل نمیشود و جای آن خالی میماند. آنگاه مشخص میکند که اگر پذیرای روشناییها و تاریکیهای وجودتان نشوید یا به سخنی دیگر، نور و سایۀ درونتان را به تمامی در آغوش نکشید، نمیتوانید در جورچین هستی در جای مناسب خود بنشینید. در این مسیر، نگارنده کند و کاو در یافتن داستان زندگی را ضروری میداند؛ همۀ آنچه را نمیخواستیم ببینیم و دفن کردیم یا در پستوی خاطرات واپسرانده بر هم انباشتیم تا گرد و خاک فراموشی بگیرد و از چشمان همه، حتی خودمان پنهان بماند. همین بخشهای سرکوبشده و مطرود هستند که سایۀ وجود ما را تشکیل میدهند و تا نخواهیم نور آگاهی را بر آنها بتابانیم، آشکار نمیشوند و ناخواسته کارگردانی صحنۀ زندگیمان را در دست میگیرند. در اینجا درمییابیم که باور اصلی سایه از بیارزش بودن سرچشمه میگیرد و پیبنای داستان زندگی ما را شکل میدهد. این باور اصلی سایه مبنی بر «بیارزشی» با جلوههای گوناگون «مهم نبودن»، «کمبود داشتن»، «بیمصرف بودن»، «تنها بودن»، «ناموفق بودن» و بسیاری از حسهای آزاردهندۀ دیگر پدیدار میشود و نمیگذارد تا تواناییها و استعدادهای سرشتی ما فرصت بروز و تجلی پیدا کنند. دبی فورد نشانههای راهنمایی را که در داستان خود به سر میبریم، پیش روی ما قرار میدهد. این که مدام در بارۀ آینده خیالبافی میکنیم یا بارها در بارۀ یک موضوع معین به فکر میپردازیم و به سخنی دیگر، پیوسته اسیر گذشته و آینده هستیم، نشانۀ واضح آن است که در نمایشنامۀ پیشنوشت خود ایفای نقش میکنیم. حاصل این اسارت و تکرارها همان گفت و گوی ذهنی و افکار پرهیاهوست که آرامش و قرار از ما میرباید و نمیگذارد از لحظۀ حال لذت ببریم و خویشتن حقیقیمان را زندگی کنیم تا آنجا که دریابیم: «من داستانی دارم، اما من داستانم نیستم!» سرانجام، دبی راز چسبیدن ما را به داستانهایمان فاش میکند؛ این که امنیت را در محیط مأنوس و آشنا میجوییم و مهمتر از آن، از تغییر میترسیم. در این مرحله دبی فورد با شهامتی بیمانند، ما را از یک خطر بزرگ برحذر میدارد؛ خطری که روشنفکران معنوی امروزی را بیش از همیشه تهدید میکند. آن خطر این است که در قالب گزینگویههای خردمندانه و پناه بردن به کلاسهای خودشناسی یا خواندن مطالب روشنگرانه احساس کنیم آگاه شدهایم و از عمل کردن به این آگاهی بینیاز هستیم. دبی هشدار میدهد که این درد فراگیر بسیاری از کسانیست که در دورههای خودشناسی و کتابهای معنوی سرگردان هستند، اما کمتر آموختههای خود را در زندگی روزانه به کار میگیرند و تا چنین نکنند، دچار سرگشتگی بیشتری خواهند شد. در این نگرش، بار دانستههای اضافی بر دوش آدمی سنگینی میکند و سر سوزنی از درد او نمیکاهد. آنگاه نویسنده تأثیر ویرانگرانۀ قربانی شمردن خود و مقصر دانستن دیگران را عوامل مؤثری برای بقای داستانهای زندگی ما میشمارد که نمیگذارند مسؤولیت زندگی خود را بپذیریم و رشد کنیم. سپس یادآور میشود که بخشایش، نقش مهمی در پذیرش مسؤولیت زندگی دارد و ما را از نقش درماندگی و دیگران را ستمگر دانستن بیرون میکشد و در صحنۀ واقعی زندگی قرار میدهد. به این ترتیب، موهبت رویدادهای به ظاهر نامطلوب زندگی خود را میبینیم و هدایای ارزشمند آنها را دریافت میکنیم. در اینجا درمییابیم داستانهایی که پرداختهایم، بد نبوده، بلکه برای مرحلهای از رشد ما ضروری بودهاند. آنگاه توان آن را مییابیم که با داستان خود آشتی کنیم و از این که در مراحلی از بالندگی به ما یاری رسانده است، سپاسگزار آن باشیم. در اینجا میتوانیم به مرحلهای فراتر از بخشایش، یعنی بخشایش خودمان برسیم و احساس ارزشمند بودن کنیم. در پی این دریافتها و عملکردهاست که معجزه رخ میدهد و میتوانیم ویژگی وجود بیهمتای خود را تشخیص دهیم و راههای عرضۀ هدیۀ منحصر به فردمان را به جهان پیدا کنیم. در این صحنه از نمایش زندگی باشکوه خود، میتوانیم پرده از رازهای نهانی سایههایمان برگیریم و با تجلی سرشت اصیل خود آرام بگیریم. کاربرد کتاب: خواندن این کتاب برای همۀکسانی که مبتلا به بیماری «دانستگی» هستند و هر چه بیشتر در پی انباشتن «دانش»، بدون عمل کردن به آن سرگردانند، پیشنهاد میشود. این مطالب، راه ضرورت رویارویی با سایه را در گام برداشتن به قلمروی ناآشنای آن نشان میدهد؛ جایی که باید از حیطۀ امن آشنا بیرون برویم و دانستههای سره را که از ناسره تشخیص دادهایم، زندگی کنیم. همچنین این نگاشته میتواند در کنار مشاورههای درمانی روانشناسی، مفید باشد. از سوی دیگر، برای آدمهایی که از این در و آن در زدن خسته شدهاند، مطالعۀ این مطالب میتواند راهگشا باشد. جنبۀ دیگر سودمندی کتاب، کمک به کسانیست که در دام اعتیادهای گوناگون فروافتادهاند و اکنون نیاز به پذیرش مجموعۀ ویژگیهای خود دارند تا راه را به روی تغییرات بنیادین بگشایند. روش مطالعه: پیشنهاد میشود که این کتاب، به دنبال مطالعۀ دقیق کتاب «نیمۀ تاریک وجود» خوانده شود تا به این ترتیب، خواننده از پیش با مفاهیم کلیدی و کاربرد آنها به خوبی آشنا شده باشد. خوانش گروهی کتاب موجب میشود که تجارب انسانی بیشتری در فرایند بررسی آن تبادل شود و رهنمودهای آن را کارسازتر و عملیتر کند. انجام برخی از تمرینهای مشترک پایان هر فصل در جلسات کتابخوانی، پاسخگوییهای بیدرنگ و بدون دخالت ذهن فریبنده را در پی خواهد داشت که به صداقت کند و کاو در خودشناسی کمک خواهد کرد. در هر حال، کتاب «راز سایه» را نمیتوان یکباره مانند یک داستان خواند و پشت سر گذاشت، بلکه هر بخش و گاه هر صفحۀ آن درنگ و کارکردی درخور تأمل میطلبد تا رهنمودهای مطلوب از سطور آن بتراود و روشن و تأثیرگذار شود. در دورههای ترک اعتیاد و جلسات روانکاوی، این خوانش گروهی و چندبارۀ انجام تمرینات و سهیم شدن آن در جمع میتواند مؤثرتر و در روند بهبودی، شگفتآور باشد.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک