بنر بالای صفحه

کتاب مرگ و پنگوئن

مرگ و پنگوئن

موجود
3.7 (2)

معرفی محصول

در اوکراین دهه نود میلادی، فاصله‌ی زندگی تا کشته شدن به دست مافیا، یک پنگوئن است. ویکتور نویسنده‌ی جویای نام با میشای پنگوئن، حیوان خانگی‌اش، تنها زندگی می‌کند. اگر چه دوست دارد داستان بنویسد، زندگی‌اش از راه نوشتن آگهی ترحیم برای روزنامه‌ها تامین می‌شود. او دوست دارد ببیند که نوشته‌هایش چاپ شوند، اما شخصیت‌های آگهی‌های ترحیم‌اش همچنان سخت به زندگی چسبیده‌اند. وقتی اولین بار روزنامه را باز می‌کند و می‌بیند که نوشته‌اش چاپ شده، غرور او به سرعت جایش را به وحشت می‌دهد. او و میشا به تله‌ای کشانده شده‌اند که ظاهرا گریزی از آن نیست. کورکف نویسنده‌ی کتاب، از مشهورترین نویسندگان اکراین پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی است. کورکف همچون بسیاری از استعدادهای بلوک شرق در آن زمانها، مجبور شد اولین کتابش را با هزینه شخصی خودش به چاپ برساند. و آنقدر شرایط نشر و توزیع کتاب، در اوکراینِ پس از شوروی دچار بی نظمی بود که مجبور شد حتی خودش کتابها را توزیع کند و بفروشد. سیری در تنهایی و وجود انسان را شاید بتوان دو پایه اصلی این رمان خواندنی دانست. از سوی دیگر شرایط به هم ریخته‌ی اجتماعیِ اوکراین آن سال‌ها و رشد فزاینده پدیده تبهکاری از دیگر مسائلی است که کورکف در خلال رمانش به آنها پرداخته است.
قیمت ایده بوک: 315,000 7%

292,950

موضوعات مرتبط

محصولات بیشتر
مرگ و پنگوئن
مرگ و پنگوئن
اثر آندری کورکف

مشخصات محصول

نویسنده: آندری کورکف
ویرایش: -
مترجم: شهریار وقفی پور
تعداد صفحات: 312 صفحه
انتشارات: روزنه
وزن: 329 گرم
شابک: 9789643342678
تیراژ: -
اندازه(قطع): پالتوئی
سال انتشار: 1404
تصویرگر: -
نوع جلد: شمیز

گوشه ای از کتاب

فردا صبح، سرگئی رفت کی‌یف. ویکتور هم از شیرِ آب توی محوطه، سطلی را پر کرد. بعد از آن که کتری را روی بخاری گذاشت به اتاق نشیمن سرک کشید. آتش شبانه خاکستر شده بود، اما هنوز گرما می‌داد و عطر کاج پیچیده بود. سونیا خواب بود و داشت لبخند می‌زد. میشا هم به خاکسترِ سیاهِ کف شومینه زل زده بود. ویکتور زد به رانش و میشا که برگشت، در را نیمه باز و به آن اشاره کرد. آرام گفت: بیا! میشا به آتش خاکستر شده نگاهی انداخت و تاتی تاتی کنان جلو آمد. گرسنه‌ای؟ حتما هستی. بیا اینجا، بیا بیرون! از توی کیف خریدش یک جفت ماهیِ حلوا درآورد و گذاشت روی پله‌ی بالا. برو بگیرش! میشا رفت طرف پله‌ها، سرش را این طرف و آن طرف کرد و اطرافش را پایید. رفت پایین توی برف و چرخ زنان رفت سمتِ درخت‌ها، اما به شیر آب که رسید، برگشت. رد پایش شبیه رد چوب اسکی‌های زهوار در ر فته‌‌ی ورزشکاران ناشی بود که شبیه اشکال هندسی نامنظم پیکاسو روی صفحه‌ی تمیزِ برف بود. برگشت، دم پله‌ها ایستاد و خودش را با ماهی‌ها مشغول کرد، انگار پله‌ها میزِ سلطنتی تزاری جوان بودند. ویکتور که از چنین نمایشی از سرزندگی به شوق آمده بود، راهی آشپزخانه نشد و چای درست کرد. به اتاق نشیمن نگاهی انداخت. سونیا هنوز در خواب شیرینش بودو دلش نیامد که بیدارش کند. با لیوان چایی‌اش پشت میز آشپزخانه نشست. کنار پنجره‌ی بغل دستی‌اش دو بطریِ نوشیدنی خودنمایی می‌کردند، یکی نیمه خالی و دیگری پُرِ پُر.سکوتِ آنجا افکار رومانتیکی را درونش شعله‌ور می‌کرد و به گونه‌ی شیطنت آمیز دوران گذشته و رمان‌های نانوشته را به یاد آورد. ناگهان حسی بهش دست داد مثل اینکه هم الان خارج از اوکراین است، دور از تمامِ خوبی‌ها و بدی‌هایی که تا دیروز همراهش بودند. این خارج مکانی از آرامش بود، سوئیس روح که زیر برف‌های آرام خفته بود و هولی بر آن سایه افکنده بود که نکند مزاحمی وارد شود؛ جایی که پرندگان هم به احترام سکوت نمی‌خوانند. صدایی از در ایوان آمد و ویکتور سر کشاند ببیند چه خبر است که با میشا روبرو شد که به طرزی مسخره سرش را پایین آورد و تعظیمی کرد و به او فهماند که از جای جدید خوشش آمده است. ویکتور با خودش گفت غذای مکفی و سرمای مطبوع با روحیه‌ی دوستش ساخته است. چیزی نگذشت که سونیا هم از خواب بیدار شد و این طوری بود که سکوت و تاملات فلسفی ویکتور به پایان رسید. اول باید صبحانه‌ی سونیا را می‌داد و بعد فکری به حال درخت کریسمس می‌کرد.

نویسنده

آندری کورکف

کتاب های آندری کورکف

در حال حاضر مطلبی درباره آندری کورکف در دسترس نمی‌باشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه ارتباط با ما درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایده‌بوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعه‌ی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ما ارسال نمایید.

مترجم

شهریار وقفی پور

کتاب های شهریار وقفی پور

در حال حاضر مطلبی درباره شهریار وقفی پور در دسترس نمی‌باشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، مترجمان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد مترجمان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از مترجم، از طریق صفحه ارتباط با ما درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن مترجم در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایده‌بوک، این مترجم را می شناسید یا حتی اگر خود، مترجم هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعه‌ی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ما ارسال نمایید.

دیدگاه کاربران

دیدگاه شما

CAPTCHA

با ثبت دیدگاه، موافقت خود را با قوانین انتشار دیدگاه در ایده بوک اعلام می‌کنم.

پرسش خود را درباره این محصول ثبت کنید