1
207,200
دیباچه که عنوان تفریح گلگشت هر اوراق و دفتریست فقط دریست مرصع و با بیست ملمع که بانیان عمارت بيانات مشعشع در نخستین مدخل بوستان عبارات به نحوی خوش و طرزی دلکش نهاده اند و فتح آن باب را به کلید گلهای رنگین و به مفتاح اثمار شیرین کلام گشاده اند تا طالبان علم و ادب را بشارتی و مشتاقان عشق و طلب را اشارتی باشد که در شوق چیدن چندین گلهای نغز و ترش بی تاب و در ذوق شمیم عطرهای جان و پرورش کامیاب آیند در این تشویق نورانی هرگاه متفرجین سیره ریاض روحانی گلهای عشق و معرفتی چیدند یا بهره های علم بی آفتی دیدند گوی سعادتی بردند و الا افکار منور را بدست ملالت سپردند این دیباچه مختصر که در نشر و تنظیم دومین طبع دیوان غزلیات و قصاید حضرت قدوة الاولیاء و زبدة الاصفیاء پیر سبحانی فقیر ربانی مؤید انوار رحمانی الحاج میرزا حسن صفیعلی شاه اصفهانی قدس الله سره العزیز که بدایع منشوره و منظومه و تألیفات بینها یاتش منظور نظر ارباب آگاهی و در منهج طریق الهی نامتناهی است محتاج به تمجید و تحسین این نابود که به منزله نمایش دادن در باغ سبز بود نبود بلکه از تطویلش صرف نظر نمود. وصف آن یاری که او را یار نیست
من چگویم یک رگم هشیار نیست
خلق در ظلمات و همند و گمان
کی توان آورد وصفش در بیان
این فقیر بی مقدار فانی هادی و فاعلی المسمی به مولوی گیلانی حسب الخواهش آقایان دوستان جانی جنابان محترمان آقا محمد باقر بن مرحوم ملا عبدالحسین خوانساری و آقا احمد سهیلی خوانساری که در بسط و نشر علم و ادب خدمت گذارند محض کمیابی در طبع و نشر این دیوان مقدس اقدام نموده اند از این فقیر معاضدتی درخواست نمودند که با بهترین اسلوبی مرتب و در مرغوبی از هر حیث و هر جهت مزیت بر...
ما بین آنها اصلاح کند و مزاح و شوخی با هم کمتر کنند و یکدیگر را به کلامی وا نزنند اگر چه سخیف و باطل باشد جز به ملایمت و خلوت نه در جمع و بر یکدیگر تمسخر ننمایند که در انظار سبک و بی قدر شوند و از هم دلتنگ گردند نماز را بیشتر در مساجد نشینند که مردم ببینند و گمان بد در حق فقرا نکنند نه اینکه قصدشان ریا باشد ریا شرک است. در ادای امانت و قروض دوست و دشمن کوتاهی نکنند که و هن عظیم است از برای نوع با منکر و مخالف و منافق مخالطه نکنند مگر به ضرورت و صحبت مذهبی ندارند که نزاع بر پا شود و اسباب خفتی فراهم آید دعوت هم بر کسی باید کرد که نفاق و انکارش معلوم نباشد وقتی معلوم شد دوری ضرور است. بار زحمت خود را بر شانه هم نگذارند که باعث بعد قلوب از یکدیگر شود در مجالس از اندوه و پریشانی خود صحبت ندارند و اظهار ملالت نکنند ثمری جز خفت خود و افسردگی دیگران ندارد. خلف وعده و خلاف عده با هم نکنند اگر از کسی خلافی به ظهور رسد به دل نگیرند و اغماض کنند. به علمای شریعت با دعایی نباید کرد بلکه اظهار مودت نمود و مدارا باید فرمود و مردم را باین طریقه به زبان خوش و اخلاق نیک دعوت کنند. جميع طوایف رسوم و آداب دنیا و آخرت را از فقر آموخته اند کتب اخلاقی که از مشایخ مانده بر این دعوی شاهد است.
اما شیخیه خلاف ادبی به مرحوم حاجی محمد کریم خان نباید کرد ما میگویم: ولایت علی علیه السلام بنص صریح جاری است چنانکه امر خلافت رسول را بنص قائلیم و کسی که امر خلافت را بنصاد ناچار است امر ولایت را به طریقه و سلسله جاری می کند دخلی. به علم و زهد و اظهار اخلاق و نماز شب و نماز جماعت و وعظ ندارد والا ایرادی بر شیخین می آمد کسی که مدعی امر ولایت بدون نصیحت قشری سنی یا ناصبی است.
نه ولی عارف موحد این اصل مطلب ما بود بطور کلی اسم کسی را هم نباید به زشتی برد که فساد حیدری و نعمتی بر پا شود ما باید حرف خود را بزنیم چه کار به مردم داریم.
صراط الذین انعمت علیهم اشاره بصراط نعمت اله است و مغضوب و ضال از این نعمت بی بهره اند و داخل نمی شوند و اگر چه بر همه تکلیف است که در این صراط داخل عمل کنند و به تتمه اسلام کنند ولی بر عشقی که مدعی امر ولایتند و ذوق معرفتی بیشتر دارند تکلیف است و منافق عرفان شیطان یا دجال اکبر است. مقام تحقیق این مطلب نیست گر بگویم شرح آن بی حد شود.
ان هم ای دل کو پیدات کنم جلوه گاه روی دلداری کنیم واله آن ماه رخسارت کنیم بستر آن زلف طرارت کنم
در بلای عشق دلدارت کنم. آشوی آواره از شهر و دیار تا شوی بیگانه از خویش و تبار مجلی زنجیر عقل و اختیار سر صحرا پس نمی دیوانه وار پای بند طره یارت کنم
بابت رعنای من دوش گر من گشت خالی خالی ان آمد آن کیت است ریه کن شد ز بعد لای من الامی من گفت کای در عام در عاشقی رسوای من خواهم از هستی سبکبار میکنم گر تو خواهی که طریقیت دم زنی پای باید برسر عالم رزمی نی که عالم از طمع بر هم زانی چون دم از آمال دنیا کم زنی مورد الطاف بسیارت کنم
ساعتی در خود نگر تا کیستی از کجائی در چه جانی چیستی زنجان بهر چه عمری زیستی جمع هستی را بزن بریستی از حسابت تا خبر دارینم
هیچ در ازل بی شود خواستم تا را وجود یج بودی در از لای بی شود و خود هستم تا ریچ را بشم وجود نمی که بود
پس جمارت ساختم اول رو بر خودی و خود گرفتار میکنم
از جمادی بر دست پس در نبات و ند را آنجا دا دست رزق و حیات (صفی علیشاه) خارش محمد ولی یا قلم
فرمت کردم زیاد اتفات چون زخارستان تنایی نجات
با ز راجع سوی گلزار
در حال حاضر مطلبی درباره محمدحسن بن محمدباقر صفی علیشاه نویسنده دیوان صفیعلی شاه نشر صفی علیشاه در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک