200,100
وقتی شمیم رفت نسیم دوباره به پشت پنجره بازگشت. خنکای مطبوع پائیزی و هوای تلطیف شده که از پنجره به درون اتاق می ریخت، نسیم را به دنیای عاشقانه هایش می برد. دنیای رویاهای شیرین امیدهای خوب و عشق تازه به گونه نسیمی بر چهره اش میوزید و او را به خلسه عاشقانه می برد. ساعت نه نیم صبح بود که مهندس وارد اتاق کارش شد. راحله با دلبریهای خاص خودش چند شاخه گل مریم روی میزش گذاشت.
مدتیه که من رو با خودتون به زمین تنیس نبردین مثل اینکه هر چی بین ما بوده تموم شده مهندس در فکر رویاروئی با مردی که قرار بود تا نیم ساعت دیگر زنگ بزند حوصله گفتگو نداشت فقط سری تکان داد راحله با عصبانیتی آشکار به اتاق کار خودش برگشت ولی زیر لب قر میزد من نمیدونم اون «نسیم» بدجنس با این مرد چه کار کرده؟ چی بخوردش داده؟ کجا جادو جنبلش کرده بلایی سرش بیاورم که توی کتابها بنویسند! مردک طوری رفتار میکند که انگار هرگز نبود آشنائی شاید اگر راحله منصفانه به قضاوت مینشست همه بار گناهان را به گردن نسیم نمی انداخت.
در حال حاضر مطلبی درباره ر.اعتمادی نویسنده رنگ سرخ عشق در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک