کتاب این سوی رودخانه ی ادر را می
توانید با استفاده از روش های زیر با سایرین به اشتراک بگذارید.
فروش ویژه
کتاب این سوی رودخانه ی ادر
ادبیات امروز مجموعه داستان13
موجود
3.6 (2)
معرفی محصول
"کوبرلینگ" در نزدیکی خانهاش، روی تپهای، ایستاده است که صدای موتور ماشین توجه او را جلب میکند. ماشین روبهروی خانهی او میایستد و زنی جوان از آن پیاده میشود. کوبرلینگ، "آنا" ـ دختر دوست قدیمیاش ـ را میشناسد ولی از آمدن او خوشحال نمیشود. او، آنا و مردجوانی را که همراه اوست به داخل خانه برده و منتظر آمدن همسرش ـ کنستانتزه" ـ میشود. همسرش با رویی خوش از مهمانان استقبال میکند ولی کوبرلینگ بیحوصله به قصد خواب به اتاقش میرود. صبح روز بعد کنستانتزه و مرد همراه آنا به خرید میروند و کوبرلینگ مجبور میشود آنا را برای دیدن تنگهی کنار رودخانهی ادر به گردش ببرد. در این میان آنا علت جدایی او و پدرش را میپرسد و کوبرلینگ با یادآوری خاطرات گذشته و پوچ بودن آنها و با توجه به سرگشتگی و عدم توانایی برقراری ارتباط به او پاسخی سرسری میدهد. او در مواجهه با گذشته دچار مشکل است. صبح روز بعد که از خواب بیدار میشود، آنا و مرد همراهش بدون خداحافظی با او منزل را ترک کردهاند و از کنستانتزه خواستهاند حتما در پاییز به دیدنشان بروند. مجموعهی حاضر مشتمل است بر 15 داستان کوتاه که "این سوی رودخانهی ادر" یکی از آنهاست. عناوین داستانهای دیگر عبارتاند از: هیچ جز ارواح؛ مرجانهای سرخ؛ دوربین؛ و پایان چیزی.
"کوبرلینگ" در نزدیکی خانهاش، روی تپهای، ایستاده است که صدای موتور ماشین توجه او را جلب میکند. ماشین روبهروی خانهی او میایستد و زنی جوان از آن پیاده میشود. کوبرلینگ، "آنا" ـ دختر دوست قدیمیاش ـ را میشناسد ولی از آمدن او خوشحال نمیشود. او، آنا و مردجوانی را که همراه اوست به داخل خانه برده و منتظر آمدن همسرش ـ کنستانتزه" ـ میشود. همسرش با رویی خوش از مهمانان استقبال میکند ولی کوبرلینگ بیحوصله به قصد خواب به اتاقش میرود. صبح روز بعد کنستانتزه و مرد همراه آنا به خرید میروند و کوبرلینگ مجبور میشود آنا را برای دیدن تنگهی کنار رودخانهی ادر به گردش ببرد. در این میان آنا علت جدایی او و پدرش را میپرسد و کوبرلینگ با یادآوری خاطرات گذشته و پوچ بودن آنها و با توجه به سرگشتگی و عدم توانایی برقراری ارتباط به او پاسخی سرسری میدهد. او در مواجهه با گذشته دچار مشکل است. صبح روز بعد که از خواب بیدار میشود، آنا و مرد همراهش بدون خداحافظی با او منزل را ترک کردهاند و از کنستانتزه خواستهاند حتما در پاییز به دیدنشان بروند. مجموعهی حاضر مشتمل است بر 15 داستان کوتاه که "این سوی رودخانهی ادر" یکی از آنهاست. عناوین داستانهای دیگر عبارتاند از: هیچ جز ارواح؛ مرجانهای سرخ؛ دوربین؛ و پایان چیزی.
گوشه ای از کتاب
سالها بعد هم گاهی الن، در آشپزخانه موقع شستن ظرف و ظروف، در راه پلهها، با نامه و روزنامه زیر بغل، در ایستگاه تراموا موقع خواندن برنامه حرکت، مکثی میکند و یاد بادی در آوستین نوادا میافتد و یاد زندگیاش در آنجا.
فکر میکند که الان، همین الان، بادی دارد چه کار میکند؟ مطمئن است که هنوز آنجا زندگی میکند، که از آنجا نرفته است. بادی دلیلی برای رفتن نداشت.
الن تعجب نمیکند که بیدلیل یاد بادی میافتد، فکر کردن به کسی که شبی را با او در باری گذرانده بیهیچ اضافه و کمی غریب نیست؛ نمیداند چرا، اما بهنحوی زندگیاش با زندگی آن مرد پیوند خورده.
در هتل اینترنشنال بادی کلاه بیسبالش را برداشته بود و دوباره به سر گذاشته بود از فیلیکس خواسته بود سیگار برایش درست کند. آرام، بدون عکسالعمل مدتی به فلیکس که توتون را در کاغذ سیگاری میپیچید نگاه کرده بود.
گفته بود که در آوستین به دنیا آمده، ۳۲ سال پیش، گفته بود همانجا دبستان رفته، بعد دبیرستان را در الی گذرانده، مدت کوتاهی به لاس وگاس رفته و پیشخدمتی کرده و بعد به آوستین برگشته. گفته بود که مادرش هنوز اینجا زندگی میکند، در آخرین ساختمان کنار جاده اصلی به سمت الی. پدرش مرده و خودش کمی دورتر، در کویر زندگی میکرد. گفته بود با دختری ازدواج کرده که ۱۶ سالگی عاشق شده بود، ولی دیگر نیست؛ بعد مکثی کرده بود و گفته بود هنوز با هماند.
گفته بود چیزهایی هست که نمیشود راحت در موردشان حرف زد. گفته بود حالا دارد برای دولت کار میکند، بخش جادهسازی و از این حرفها. گفته بود بههرحال اسمش کارگر ساختمانی است، کارش تعمیر بزرگراه است و مراقبت و پیداکردن خرابیها و نقطههای خطر؛ همهاش همین.
زاده سال ۱۹۷۰ در برلین. او یکی از نویسندگان نسل معاصر آلمان است که شهرتی ماندگار یافته.
هرمان روزنامهنگاری خوانده و در نیویورک کارآموزی کرده و اکنون در برلین ساکن است و چنان تبحری در نویسندگی دارد که برای هر کتابش جوایز متعددی را به خانه برده است. اولین کتابش را که مجموعه داستانی به نام «خانه تابستانی، بعداً» بود در سال ۱۹۹۸ منتشر کرد و منتقدان آن را صدایی تازه در ادبیات آلمانی دانستند. در این داستانها، زندگی شهرنشینها، زندگی مردمانی بیخیال و در عین حال آسیبپذیر است که به زبانی کاملاً امروزی تعریف میشود. محور اصلی داستانهای هرمان، فرصتهای ازدسترفته، هم در زندگی و هم در عشق، تردیدهایی که نشان دادهایم، شهامت انتخابی که نداشتهایم، تجربههای حیات، نگاهی است بیآه و ناله، اما با حسرتی نهفته در آن به گذشته و تنهایی گاه خودخواسته.
زندگی نسلی در دنیایی جهانیشده. همهچیز داری اما میدانی که دست آخر هیچ نداری.
«خانه تابستانی، بعداً» کار اول یودیت هرمان با اقبال فراوانی روبهرو شد، ۲۵۰ هزار نسخه از آن به فروش رسید و در این فاصله به ۱۷ زبان ترجمه شد.
کتاب بعدی او «هیچ چیز جز ارواح» هم که در سال ۲۰۰۳ با تیراژ ۱۰۰ هزار نسخه در چاپ اول وارد بازار شد، توفیقی چشمگیر داشت. اینبار هم هرمان با نثری ملایم و مؤثر، موضوع های مورد علاقه خود را روایت کرد. در این کتاب نیز قهرمانان سر گشتهاند و درگیر ناتوانی در برقراری ارتباط، زندگی را میان نومیدی و اشتیاق میگذراند.
یودیت هرمان بدین ترتیب لحنی را ابداع کرده است بیسابقه در ادبیات آلمانی.
در حال حاضر مطلبی درباره محمود حسینی زاد
در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش
محتوا،
به
مرور،
مترجمان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه
به
تعداد
بسیار
زیاد
مترجمان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری
زمانبر
خواهد
بود؛
لذا
در
صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از مترجم، از طریق صفحه
ارتباط با ما
درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن مترجم در اولویت
قرار
خواهد
گرفت.ضمنا
اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این مترجم را می شناسید یا حتی اگر
خود،
مترجم
هستید
و
تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و
دعوت
کنید،
می
توانید
محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ما
ارسال
نمایید.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک