هولیمو خیلی وقت بود که هر روز با یک سؤال، فقط با یک سؤال بیدار میشد. آن سؤال راهم فقط از خودش میپرسید. هر روز روبهروی آینه میایستاد و میگفت: خواهر کوچولو، دوست داری یک برادر بزرگتر داشته باشی؟ تا اینکه یک روز پدربزرگ را دیدکه با یک دسته گل آماده ایستاده است تا با مادربزرگ و خاله و هولیمو بروند بیمارستان...
در حال حاضر مطلبی درباره زهره پریرخ
در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش
محتوا،
به
مرور،
نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه
به
تعداد
بسیار
زیاد
نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری
زمانبر
خواهد
بود؛
لذا
در
صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه
ارتباط با ما
درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت
قرار
خواهد
گرفت.ضمنا
اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر
خود،
نویسنده
هستید
و
تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و
دعوت
کنید،
می
توانید
محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ما
ارسال
نمایید.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک