جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
قصه ی بازگشت ادوسنوس به قلمروش در ایتاکا پس از غیبتی بیست ساله را عموماً از طریق اودیسه ی هومر میشناسند. نقل است که ادوسئوس نیمی از این سالها را صرف جنگ تروا کرده و نیم دیگر را به سرگردانی در دریای اژه در راه بازگشت به خانه تحمل مشقتهای فراوان مغلوب کردن یا گریختن از چنگ هیولاها و همخوابگی با ایزدبانوان گذرانده است. تعابیر بسیاری از شخصیت «ادوسنوس مکار شده است او را دروغگوی مجاب کننده و استاد مبدل پوشی خوانده اند، مردی که عقلش را به کار میاندازد و نیرنگ و شعبده میپردازد و گاه زیرکی زیاده از حد او به ضررش تمام میشود امدادگر الهی او پالاس آتن است، ایزدبانویی که ادوسنوس را برای آن که همواره راه چاره ای در چنته دارد می ستاید. در اودیسه پنلوپه - دختر ایکاروس اهل اسپارتا و دختر عموی هلن زیبای تروا یک زن نجیب نمونه به تصویر کشیده شده؛ زنی که به هوشمندی و ثابت قدمی شهره است. او علاوه بر اشک ریختن و دعا کردن برای بازگشت ادوسئوس با زیرکی خواستگارهای فراوانش را که دوروبر قصر جمع شده اند و مایملک ادوسنوس را....
خواستگارها دلی از عزا در می آورند
چند روز پیش، اگر بشود بهش روز گفت داشتم در دشت پرسه می زدم و سوسن می جویدم که به آنتینونوس برخوردم همیشه زیباترین ردا و بهترین پیراهنش را به تن می کند، با سنجاق سینه ی طلا و این صحبتها با قیافه ای متبختر و پرخاش جو این سو و آن سو می خرامد و به ارواح دیگر تنه میزند؛ اما به محض آن که من را می بیند شمایل جسدش را به خود میگیرد خون از گلویش فواره می زند و روی تنش می ریزد
و تیری در گلویش دارد. اولین خواستگاری بود که ادوسنوس با تیر کشت منظورش از این شامورتی بازی با تیر در گلو این است که ملامتم کند یا دست کم چنین قصدی دارد، اما من ککم هم نمی گزد. طرف وقتی زنده بود جز آزار چیزی نداشت و هنوز هم همین است. توی گردنت در بیاری
به او گفتم: «درود، آنتینونوس ای کاش اون تیر رو از پاسخ داد: «این تیر عشق است پنلوپه ی الهه گون زیباترین و خردمندترین زنان با این که این تیر از کمان نامدار ادوسئوس به در آمده کمانگیر بی رحم در واقع خود کوپید بود. من آن را به یادگار از عشق عظیمی که نسبت به شما داشتم با خود حمل...
تلگرام
واتساپ
کپی لینک