جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
29,600
هر شب هر شب این کار را می کرد تا این که خانه اش پر از کتاب شد.
یک شب که حسابی سرگرم کتاب خواندن بود، تق تق صدای در خانه را شنید.
کتاب را بست و دم در رفت.
هیچ معلوم است تو کجایی خرگوشی ؟
این را خارپشت گفت که پشت در با تعجب داشت به خرگوشی نگاه می کرد.
خرگوشی گفت: «دارم کتاب می خوانم.»
خارپشت پرسید: چرا؟
می خوانم؟ خرگوشی چشم هایش گرد . شد چرا کتاب ؟ تو تا حالا به کتابخانه رفته ای ؟»
تلگرام
واتساپ
کپی لینک