1
133,200
زادهی ۱۴ سپتامبر ۱۹۳۱ در پراگ. رماننویس و نمایشنامهنویسی که در کنار میلان کوندرا از شاخصترین چهرههای ادبیات سرزمین چک است. دوران کودکیاش در پراگ دورانی شاد و بدون اتفاقی خاص بود، اما همهی اینها با حملهی آلمان به چکسلواکی در سال ۱۹۳۸، پس از توافق مونیخ تغییر کرد. او نمیدانست که پدر و مادرش اجدادی یهودی دارند. یهودیانی بیسبقهی سیاسی، اما این برای آلمانیها اهمیتی نداشت.
در نوامبر ۱۹۴۱، به دستور نازیها، ابتدا پدرش ویلم کلما و سپس در دسامبر خودش به همراه مادر و برادرش عازم اردوگاههای کار اجباری در ترازان شدند، جایی که تا آزادی ارتش سرخ در مه ۱۹۴۵ در آنجا بود. زنده ماندن او و والدینش به معجزهای میمانست، زیرا از اردوگاه ترازان، مدام کامیونهای ارتش نازی به سمت اردوگاههای مرگ آشویتس رهسپار میشدند.
پایان جنگ به معنای جایگزینی رژیم کمونیستی تحت سیطرهی شوروی در کشور چک بود. بدین ترتیب محاکمات اولیه و قتل کسانی که با رژیم جدید مخالف بودند آغاز شد و پدر کلیما دوباره زندانی شد، اما اینبار بهدست هموطنان خود. همین مسائل سبب شد تا زمینههایی همچون آگاهی از عمق بیرحمی بشر، تلاش برای یکپارچهسازی و مبارزه قدرت برای تثبیت و حفظ ارزشهای توتالیتر، در آثار او مضامینی تکرارشونده باشند.
تواناییهای خارقالعادهی ادبی او سبب شد که در سال ۲۰۰۲ جایزهی فرانتس کافکا را از آن خود کند و نام خود را بهعنوان دومین دریافتکنندهی این جایزه ثبت کرد. خاطرات او با عنوان «قرن دیوانهی من» در سال ۲۰۱۰ برندهی جایزهی ماگنسیا لیتِرا در بخش غیرداستانی شد.
زاده بیستمین روز آبان ۱۳۳۴ در تبریز. فرزند نصرالله دیهیمی که مترجم بود و در دانشگاه هم تدریس میکرد. میتوان خانوادهی دیهیمی را خانوادهی مترجمها لقب داد، چراکه فرزندش، زندهیاد نازنین دیهیمی هم مترجم بود و همسرش، رؤیا رضوانی نیز ترجمه میکند.
خشایار دیهیمی آثار زیادی را در زمینهی ادبیات کشورهای گوناگون، فلسفه زندگی، فلسفه سیاسی، ادبیات شرق اروپا و… ترجمه و ویراستاری کرده است. او همچنین سالها تجربه در کار ژورنالیستی و همکاری با مجلات و نشریات گوناگون دارد.
دیهیمی سالهای کودکی و سالهای آغازین تحصیلات خود را در تبریز گذراند، سپس، در سالهای نوجوانی بود که به همراه خانواده به تهران مهاجرت کرد و در تهران ساکن شد. بنا به گفته خودش، دیری نپایید که کتاب خواندن برای او به آیین تبدیل شد و این آغاز با کتابهایی در زمینه ادبیات همراه بود.
آشنایی با غلامحسین ساعدی (گوهر مراد) نقطهی عطفی در زندگی خشایار دیهیمی است و این آشنایی سبب ارتباط دیهیمی با محافلی چون کانون نویسندگان ایران و انجمنهای روشنفکری و مترجمها و نویسندگان گوناگونی شد.
مهندسی شیمی رشتهای است که دیهیمی برای تحصیلات آکادمیک خود انتخاب کرد. چند سالی در شهر ملکان به معلمی مشغول بود تا آنکه بعدها در کارخانهی لاستیکسازی کار گرفت؛ شغلی که فقط به تحصیلات دانشگاهیاش مربوط بود، اما دیهیمیِ جوان علاقهای به آن نداشت. به گفتهی خودش دستاورد آن سالها، ترجمهی تعدادی کتاب در زمینه صنعت لاستیک و ترجمه و تألیف دانشنامهی صنعت لاستیک بود. کتابهایی که البته بهطرز عجیبی هیچیک با نام او به چاپ نرسید.
انتشارات فرانکلین، که بعد از انقلاب به انتشارات انقلاب اسلامی تغییر نام داده بود، مقصد بعدی خشایار دیهیمی بود. در میانهی دههی شصت بود که او راهی آنجا شد و مسئولیت ویراستاری تاریخ تمدن ویل دورانت را بر عهده گرفت. به گفتهی خودش، با آنکه ظاهراً به عنوان نمونهخوان وارد این مؤسسهی انتشاراتی شده بود، اما بخت آن را یافت تا با ویراستاری تاریخ تمدن، سطح بینش و دانش خود را ارتقاء بخشد.
خشایار دیهیمی پیرامون فرآیند ترجمه معتقد است: «مترجم ایدئولوگ نیست و من حتی ممکن است کتابی را ترجمه کنم که لزوماً با عقاید نویسندهاش همسو نباشم اما خوانده شدن آن را ضروری بدانم.»
دیالکتیک تنهایی، یادداشتهای یک دیوانه، بیگانه، صالحان، فیلسوفان سیاسی قرن بیستم، فلسفه ترس، سوفیا پتروونا و یادداشتها (آلبر کامو) از جمله ترجمههای اوست.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک