کتاب
روح پراگ،
اثر
ایوان کلیما
،
با ترجمه
خشایار دیهیمی
،
در بازار نشر ایران، توزیع شده است. این محصول
در سال 1402
توسط انتشارات
نشر نی
،
به چاپ رسیده است.
این محصول
در قطع و اندازهی رقعی،
در سایت ایده بوک قرار دارد.
دانلود pdf و ارسال رایگان
کتاب روح پراگ اثر ایوان کلیما ترجمه خشایار دیهیمی نشر نی منتشر شده است در طول دو سال گذشته، بسیار سفر کردهام. شهرهای بسیاری را دیدهام و کلیساها، موزهها، باغها، و قصرهای بسیار. این دیدارها ملغمه غریبی از احساسات و تأثرات در من برجای گذاشته است، و علیالخصوص این احساس شک را که در کجا باید منتظر دیدن چه چیزی باشم. احساس شک حاصل خاطرات بد نیست؛ احساس شک حاصل این است که بهندرت وقت آن را پیدا میکنم که رابطهای با این شهرها برقرار کنم. هر شهری مثل یک آدم است: اگر رابطه اصیلی با آن برقرار نکنیم، فقط نامی بر جای میماند، یک شکل و صورت بیرونی که خیلی زود از حافظه و خاطرهمان میرود و رنگ میبازد. برای برقرار کردن چنین رابطهای، باید بتوانیم شهر را با دقت ببینیم و شخصیت خاص و استثنایی آن را دریابیم، آن «من» شهر، روح شهر، هویت آن، و شرایط زندگی آن که در طول زمان و در عرض مکان آن پدید آمده است. پراگ شهری رازآلود و پرهیجان است که با حال و هوایش، با مخلوط غریب سه فرهنگش الهامبخش خلاقیت افراد بسیاری شده است. سه فرهنگی که چندین دهه، یا حتی قرنها در این شهر در کنار هم میزیستهاند.
معرفی مختصر کتاب یکی از شگفتانگیزترین ویژگیهای شهر «پراگ»، فقدان جاه و جلال در آن است. پراگ یکی از معدود شهرهای بزرگی است که در آن حتی یک ساختمان بلند یا طاق نصرت دیده نمیشود و حتی قصرهایی که درونشان باشکوه است، نمای بیرونی سادهای دارند و نمای بیرونیشان تقریبا مثل نمای بیرونی سربازخانههاست. این شهر، بناهای یادبود زیادی ندارد، اما ساختمانهای زیادی دارد که در آنها افراد بیگناه به غل و زنجیر کشیده شده و شکنجه یا اعدام شدهاند و اینها عمدتا بهترین آدمهای کشور بودهاند. زبان محاورهای مردم پراگ نیز همینقدر بیجلوه و معمولی است. مجموعة حاضر، حاوی مقالاتی است از «ایوان کلیما» ـ یکی از نویسندگان چک ـ که به وسیلة «خشایار دیهیمی» برگردانده شده است. بخش اول، شامل متونی است که بیشتر جنبه شخصی و زندگی نامهای دارند و مقاله «روح پراگ» از آن جمله است. بخش دوم، حاوی یادداشتهای روزنامهای نویسنده است. مقالات بخش سوم، کم و بیش ماهیت سیاسی دارند. در بخش چهارم، مشکلات بر سر راه ادبیات دورة مدرن طی مقالاتی بازگو شده است و پژوهشی دربارة «فرانتس کافکا» مقالة پایانی کتاب را تشکیل میدهد.
نویسنده
مختصری درباره نویسنده
ایوان کلیما
زادهی ۱۴ سپتامبر ۱۹۳۱ در پراگ. رماننویس و نمایشنامهنویسی که در کنار میلان کوندرا از شاخصترین چهرههای ادبیات سرزمین چک است. دوران کودکیاش در پراگ دورانی شاد و بدون اتفاقی خاص بود، اما همهی اینها با حملهی آلمان به چکسلواکی در سال ۱۹۳۸، پس از توافق مونیخ تغییر کرد. او نمیدانست که پدر و مادرش اجدادی یهودی دارند. یهودیانی بیسبقهی سیاسی، اما این برای آلمانیها اهمیتی نداشت.
در نوامبر ۱۹۴۱، به دستور نازیها، ابتدا پدرش ویلم کلما و سپس در دسامبر خودش به همراه مادر و برادرش عازم اردوگاههای کار اجباری در ترازان شدند، جایی که تا آزادی ارتش سرخ در مه ۱۹۴۵ در آنجا بود. زنده ماندن او و والدینش به معجزهای میمانست، زیرا از اردوگاه ترازان، مدام کامیونهای ارتش نازی به سمت اردوگاههای مرگ آشویتس رهسپار میشدند.
پایان جنگ به معنای جایگزینی رژیم کمونیستی تحت سیطرهی شوروی در کشور چک بود. بدین ترتیب محاکمات اولیه و قتل کسانی که با رژیم جدید مخالف بودند آغاز شد و پدر کلیما دوباره زندانی شد، اما اینبار بهدست هموطنان خود. همین مسائل سبب شد تا زمینههایی همچون آگاهی از عمق بیرحمی بشر، تلاش برای یکپارچهسازی و مبارزه قدرت برای تثبیت و حفظ ارزشهای توتالیتر، در آثار او مضامینی تکرارشونده باشند.
تواناییهای خارقالعادهی ادبی او سبب شد که در سال ۲۰۰۲ جایزهی فرانتس کافکا را از آن خود کند و نام خود را بهعنوان دومین دریافتکنندهی این جایزه ثبت کرد. خاطرات او با عنوان «قرن دیوانهی من» در سال ۲۰۱۰ برندهی جایزهی ماگنسیا لیتِرا در بخش غیرداستانی شد.
زاده بیستمین روز آبان ۱۳۳۴ در تبریز. فرزند نصرالله دیهیمی که مترجم بود و در دانشگاه هم تدریس میکرد. میتوان خانوادهی دیهیمی را خانوادهی مترجمها لقب داد، چراکه فرزندش، زندهیاد نازنین دیهیمی هم مترجم بود و همسرش، رؤیا رضوانی نیز ترجمه میکند.
خشایار دیهیمی آثار زیادی را در زمینهی ادبیات کشورهای گوناگون، فلسفه زندگی، فلسفه سیاسی، ادبیات شرق اروپا و… ترجمه و ویراستاری کرده است. او همچنین سالها تجربه در کار ژورنالیستی و همکاری با مجلات و نشریات گوناگون دارد.
دیهیمی سالهای کودکی و سالهای آغازین تحصیلات خود را در تبریز گذراند، سپس، در سالهای نوجوانی بود که به همراه خانواده به تهران مهاجرت کرد و در تهران ساکن شد. بنا به گفته خودش، دیری نپایید که کتاب خواندن برای او به آیین تبدیل شد و این آغاز با کتابهایی در زمینه ادبیات همراه بود.
آشنایی با غلامحسین ساعدی (گوهر مراد) نقطهی عطفی در زندگی خشایار دیهیمی است و این آشنایی سبب ارتباط دیهیمی با محافلی چون کانون نویسندگان ایران و انجمنهای روشنفکری و مترجمها و نویسندگان گوناگونی شد.
مهندسی شیمی رشتهای است که دیهیمی برای تحصیلات آکادمیک خود انتخاب کرد. چند سالی در شهر ملکان به معلمی مشغول بود تا آنکه بعدها در کارخانهی لاستیکسازی کار گرفت؛ شغلی که فقط به تحصیلات دانشگاهیاش مربوط بود، اما دیهیمیِ جوان علاقهای به آن نداشت. به گفتهی خودش دستاورد آن سالها، ترجمهی تعدادی کتاب در زمینه صنعت لاستیک و ترجمه و تألیف دانشنامهی صنعت لاستیک بود. کتابهایی که البته بهطرز عجیبی هیچیک با نام او به چاپ نرسید.
انتشارات فرانکلین، که بعد از انقلاب به انتشارات انقلاب اسلامی تغییر نام داده بود، مقصد بعدی خشایار دیهیمی بود. در میانهی دههی شصت بود که او راهی آنجا شد و مسئولیت ویراستاری تاریخ تمدن ویل دورانت را بر عهده گرفت. به گفتهی خودش، با آنکه ظاهراً به عنوان نمونهخوان وارد این مؤسسهی انتشاراتی شده بود، اما بخت آن را یافت تا با ویراستاری تاریخ تمدن، سطح بینش و دانش خود را ارتقاء بخشد.
خشایار دیهیمی پیرامون فرآیند ترجمه معتقد است: «مترجم ایدئولوگ نیست و من حتی ممکن است کتابی را ترجمه کنم که لزوماً با عقاید نویسندهاش همسو نباشم اما خوانده شدن آن را ضروری بدانم.»
دیالکتیک تنهایی، یادداشتهای یک دیوانه، بیگانه، صالحان، فیلسوفان سیاسی قرن بیستم، فلسفه ترس، سوفیا پتروونا و یادداشتها (آلبر کامو) از جمله ترجمههای اوست.