کتاب دیروزهای ما از داستان های ایتالیایی قرن 20 را می
توانید با استفاده از روش های زیر با سایرین به اشتراک بگذارید.
کتاب دیروزهای ما از داستان های ایتالیایی قرن 20
معرفی کتاب دیروزهای ما از داستان های ایتالیایی قرن 20
ناموجود
4 (5)
معرفی محصول
«دیروزهای ما» عنوان رمانی است نوشتهی ناتالیا گینزبورگ که انتشارات کتاب خورشید آن را به چاپ رسانده است. وقایع رمان در کشاکش سالهای جنگ جهانی دوم میگذرد. کشورهای درگیر در جنگ، شرایط کابوسواری را بعد از اتمام این جنگ از سر گذراندند. در این میان، وضعیت ایتالیا نیز بحرانی بود. گینزبورگ از خلال نگاه کاوشگرانهی خود و در قالب شخصیتهای رمانش، این شرایط و وضعیت مردم ایتالیا در زمانهی بعد از جنگ را بازگو میکند.
بسیاری از اشخاصی که شخصیتهای این کتاب را تشکیل میدهند، در جهان واقعی مابهازای خارجی داشتهاند. همچنین حوادثی که نویسنده آنها را توصیف میکند در بحبوحهی آن سالها رخ دادهاند. از این رو رمان در پارهای از بخشهای خود، شکل مستندگونه پیدا میکند که راوی در حال نگاه دقیق به وضعیت پیرامون خود است.
راوی دختری است که زندگانیاش متأثر از جنگ و عواقب آن است. پدیدهی جنگ سبب شده تا او مراحل گوناگون بلوغ و جوانی خود را همچون یک دختر عادی در شرایط صلح و آرامش نگذرانده باشد. پیرامون او پر از کاستیها و بحرانهاست. جنگ در محیط اطراف و همچنین روابط بین آدمها تغییراتی بوجود آورده، راوی این تغییرات را میبیند و آنها را روایت میکند. نوع رفتار انسانها و تصمیمهایشان در شرایطی که هیچچیز عادی نیست، برای راوی جوان جالبتوجه است.
نثر گینزبورگ در این رمان نیز به مانند تمامی آثارش، نثری است که از هر نوع پیچیدگی کلامی امتناع میورزد. نویسنده در این اثر نیز تنها در جایگاه یک توصیفگر قهار باقی میماند و گویی همچون یک گزارشنویس زبده، قصد دارد تا تنها مخاطب را در اوضاع و احوال فضای درونی رمان شریک کند.
گینزبورگ که خود در سالهای میانی جنگ جهانی اول متولد شده است، زندگی خودش نیز به نوعی تحت تأثیرات پدیدهی شوم جنگ قرار داشته است. در خانوادهی این نویسنده، سیاست نقشی کلیدی بازی میکرد و از همین روی او نیز بعدها روحیهی سیاسی پیدا کرد. از همان سالهای کودکی به نوشتن علاقهای وافر داشت، اما بعدها تحصیلات آکادمیک خود را نصفه و نیمه رها کرد و جذب فعالیتهای سیاسی شد.
«دیروزهای ما» درنهایت توانست جایزهی ادبی معتبر ویون را نیز از آن خود کند.
پرترهی مادر ، چهرهی زن نشستهای با کلاه پردار و صورت دراز خسته و رنجور، در اتاق ناهارخوری آویزان بود. هنگام حیاتش همیشه ناخوش بود و از سر گیجه و تپش فراوان قلب رنج میبرد ، اندکی پس از تولد آنا درگذشت. چهار بار زایمان برایش خیلی زیاد بود.
بعضی از یکشنبهها آنا، جوستینو و ننه ماریا به گورستان میرفتند. کونچتتینا که از روزهای یکشنبه بیزار بود پا از خانه بیرون نمیگذاشت، زشتترین لباسهایش را میپوشید، در اتاق را به روی خودش میبست و جورابهایش را وصله پینه میکرد. ایپولیتو نیز در خانه پیش پدر میماند. ننه ماریا در گورستان دعای آمرزش میخواند؛ ولی بچهها دعا نمیخواندند. زیرا پدر دعای آمرزش را کار احمقانهای میدانست و میگفت اگرخدایی در کار باشد نیازی به التماس و دعا ندارد، خدا خودش همهچیز را میداند.
تا وقتی که مادر زنده بود، ننه ماریا نزد مادر بزرگ، مادر پدر، به سر میبرد و با هم به سفر میرفتند. روی چمدانهای ننه ماریا برچسب هتلهای گوناگون دیده میشد. جامهای با دکمههایی به شکل صنوبر کوچک داشت که از تیروئو خریده بود. مادربزرگ خیلی سیر و سیاحت را دوست داشت و چون میل داشت که همیشه به هتلهای درجه یک برود همه دارو ندارش را به باد داده بود. اواخر عمر خیلی بداخلاق شده بود. ننه ماریا میگفت مادربزرگ باور نمیکرد پولهایش تمام شده باشد و هر بار که آن را فراموش میکرد میخواست برای خودش کلاهی بخرد و ننه ماریا ناچار بود دامنش را بکشد و او را از ویترین مغازه دور کند. مادربزرگ از شدت خشم رو بندهاش را گاز میگرفت و چترش را به زمین میکوبید. پس از مرگ، در نیتزا، شهری که دوران جوانی و ثروت، دوران طراوت و شادابیاش را در آن به خوشی گذرانده بود، دفن شده بود.
ناتالیا گینزبورگ، با نام اصلی لهوی، در خانوادهای با گرایشهای سیاسی، به سال ۱۹۱۶ در پالرمو زاده شد. تحصیلات ابتدایی را نزد خانواده آموخت.
کودکی و نوجوانی را در شهر تورینو گذراند که از لحاظ ادبی موقعیتی ویژه داشت. از کودکی شعر سرود و سپس به نوشتن داستان روی آورد و پس از تحصیلات دبیرستانی، وارد دانشکدۀ ادبیات شد؛ اما چندی بعد، تحصیلات خود را نیمهتمام گذاشت.
ناتالیا در ۱۹۳۸ با لئونه گینزبورگ، روزنامهنگار سیاسی، مقالهنویس و مترجم روسیالاصل و از بنیانگذاران انتشارات اینائودی ازدواج کرد و از او، نام خانوادگی گینزبورگ و دو فرزند برایش به یادگار ماند.
لئونه به عنوان روشنفکری ضد فاشیسم، تأثیری بسزا در شخصیت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ناتالیا ایفا کرد.
با شروع جنگ جهانی دوم، به دلیل فعالیتهای سیاسی، ناتالیا و لئونه، هر دو به ابروتزو تبعید شدند، که بخشی از خاطرات این دوره در داستان زمستان در ابروتزو نقش بسته است.
گینزبورگ نخستین کتاب خود را، با نام جادهای که به شهر میرود، در سال ۱۹۴۲ منتشر کرد و به دلیل محبوس بودن اکثر اعضای خانواده، نام مستعار الساندرا تورنیمپارته را برگزید.
در ۱۹۴۴، تبعید به پایان رسید اما ادامۀ فعالیت سیاسی لئونه، موجب حبس دوبارۀ او شد و سرانجام در زندان رجینا چلی، جان خود را از دست داد.
ناتالیا چند سال بعد، یعنی در ۱۹۵۲، با گابریئله بالدینی، استاد زبان انگلیسی دانشگاه رُم، ازدواج کرد؛ اما همواره عشق به لئونه در سینۀ او جاودانه باقی ماند.
گینزبورگ که سالها مورد بیمهری منتقدان بود، در ۱۹۶۳ با نگارش الفبای خانوادگی و کسب جایزۀ استرهگا نظر آنان را متوجه خود کرد. الفبای خانوادگی، شرحی از زندگی خود و ظهور و سقوط فاشیسم است که همچون آثار دیگرش از وقایع روزمرۀ خود و اطرافیان بهره میگیرد و بیآنکه راوی داستان -که زنی جوان است- به تحلیل خود یا اطرافیان بپردازد، به باز گفتن حوادث به طریقی پیدرپی بسنده میکند.
در حال حاضر مطلبی درباره منوچهر افسری
در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش
محتوا،
به
مرور،
مترجمان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه
به
تعداد
بسیار
زیاد
مترجمان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری
زمانبر
خواهد
بود؛
لذا
در
صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از مترجم، از طریق صفحه
ارتباط با ما
درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن مترجم در اولویت
قرار
خواهد
گرفت.ضمنا
اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این مترجم را می شناسید یا حتی اگر
خود،
مترجم
هستید
و
تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و
دعوت
کنید،
می
توانید
محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ما
ارسال
نمایید.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک