کتاب قصه های کوتاه برای بچه های ریش دار را می
توانید با استفاده از روش های زیر با سایرین به اشتراک بگذارید.
فروش ویژه
کتاب قصه های کوتاه برای بچه های ریش دار
قصه های کوتاه برای بچه های ریش دار
3.4 (2)
کتاب
قصه های کوتاه برای بچه های ریش دار،
اثر
محمدعلی جمالزاده
،
در بازار نشر ایران، توزیع شده است. این محصول
در سال 1399
توسط انتشارات
علم
،
به چاپ رسیده است.
این محصول
در قطع و اندازهی رقعی،
در سایت ایده بوک قرار دارد.
خودم هم میدانم که شاید این داستانها لطف و مزه داستانهای دسته اول قدیمم را نداشته باشد، ولی نباید از مدنظر دور داشت که داستانهای قدیم، زمانی به رشته تحریر درآمد که نویسنده در بحبوحه عنفوان و جوانی بود و سرچشمه نشاط و بیاعتنائی و امید و بیباکی و بیپروایی و بیاحتیاطی آب مینوشید و هنوز عارضش ضربت سیلیهای روزگار را چشیده بود و مخلص کلام، آنکه جوان و دلخوش و به اصطلاح بی فکر بود و خاطر کاملاً مجموعی داشت.
گوشه ای از کتاب
ازدواج روی هم رفته حکم لاتاری را دارد و به قول خودمان «الله بختگی» است و میترسم تمام حرفهای دیگر به قول فرنگی ها «تئوری» و نظری باشد یعنی زائیده منطق سست و تجربه نارسا و در واقع جز لیت و لعل و شاید و نشاید و باری به هر جهت و انشاء الله و ما شاء الله . پروردگار و تفضلات غیبی و تخیلات خام چیز دیگری نباشد و اعتبار چندانی نداشته باشد.... و بخواست
پدر و مادرم رک رک نگاهم میکردند و پیدا بود که درست معنی (یا عاری از معنی بودن حرفهایم را نمیفهمند و به ریشم میخندند. در آن حال به خوبی احساس کردم که میان من و آنها فاصله افتاده است و درخت عمر ریشه هایی دوانیده که بر تأثیر روابط پدری و فرزندی غلبه یافته است، دیگر حرف یکدیگر را نمی فهمیم و هیچکدام هم تقصیری نداریم و هر یک به جای خود حکم همان گنگ خوابیده و مستمع کر را پیدا کرده ایم.
پدر و مادرم را بیچاره و ناتوان میدیدم و دلم برایشان می سوخت و با آنکه روزگار خودم هم دل سوختنی بود باز هم دلم میخواست با چون و چرا روغن افاقه و استمالتی بر دل ریششان برسانم ولی گوش به این حرف ها نمی دادند. ناگهان مادرم سخت به گریه افتاد و گریه مادر هم کم مصیبتی نیست. درست گفته اند که برانترین سلاح زنان است و من در مقابل چنین سلاحی به کلی مخلوع السلاح و مغلوبم. خودم هم به گریه افتادم و سپر انداختم و قول صریح دادم که تا هرجا برایم مقدور باشد بر طبق ميل زينا عمل خواهم کرد
زادۀ بیست و سومین روز دی ماه ۱۲۷۰ شمسی در اصفهان. جمالزاده هم در نویسندگی دستی بر آتش داشت و هم در ترجمه. بسیاری از منتقدان ادبی به اتفاق، آثار جمالزاده را، شروع سبک واقعگرایی در ادبیات فارسی میدانند و او را البته پدر داستان کوتاهنویسی در ایران نیز به حساب میآورند.
در خانوادهای مذهبی در اصفهان به دنیا آمد و فرزند سید جمالالدین واعظ اصفهانی بود که در اصفهان زندگی میکرد اما برای وعظ به شهرهای گوناگون دیگر هم میرفت. سال ۱۳۲۱ هجری قمری، محمدعلی به همراه خانوادهاش به تهران مهاجرت کرد و تقریباً دوازده ساله بود که پدر، وی را برای ادامۀ تحصیل به بیروت فرستاد.
به توپ بسته شدن مجلس شورای ملی در همان زمان اقامت تحصیلی جمالزاده در بیروت اتفاق افتاد. در آن زمان، تمامی آزادیخواهان با مشکلاتی مواجه شدند و سید جمالالدین واعظ اصفهانی که قصد داشت جان به در برد، در همدان دستگیر شد و از آنجا به بروجرد منتقل و حاکم بروجرد، حکم داد تا او را اعدام کنند!
جمالزاده را به همراه صادق هدایت و بزرگ علوی از ستونهای اصلی ادبیات داستانی معاصر در ایران میدانند. شاید بتوان گفت داستان کوتاهِ فارسی شکر است، که نخستینبار در مجموعه داستان یکی بود یکی نبود به چاپ رسید، نخستین داستان کوتاه در زبان فارسی است که به تعریف آنچه در غرب به آن داستان کوتاه اطلاق میشود نزدیک میشود.
مجموعه داستان کوتاه یکی بود یکی نبود، که در سال ۱۳۰۰ و در کشور آلمان منتشر شد، نخستین مجموعه داستانی است که یک ایرانی نگارندۀ آن است و از این حیث نام جمالزاده، در تاریخ ادبیات ایران حائز اهمیت است.
یکی بود یکی نبود، عمو جمال، گنج شایگان، کهنه و نو، سر و ته یک کرباس، آسمان و ریسمان و قنبرعلی عناوین تعدادی از آثار اوست.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک