جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
بچه ها در مقابل رفتار و گفتار والدین خود حساس اند. گاه فکر می کنیم آنها مشغول کار خود هستند و به حرف های ما توجه ندارند، اما سخت در اشتباهیم آنها همان طور که مشقشان را می نویسند یا مشغول بازی هستند هرچه ما می گوییم می شنوند و وقتی از نظر خودشان لازم باشد وارد گفت و گوهای ما بزرگ ترها می شوند
«من غمگینم، درست شبیه یک ناخدای تنهای یک پا که توی یک جزیره گیرافتاده و کشتی هایش غرق شده اند غمگینم از اینکه بابا کشتی ندارد و من را پشت فرمان کشتی نمی نشاند و من روی موج های آبی کشتی رانی نمی کنم غمگینم. بابا هم غمگین است. هیچ کدام ما ملوان و دزد دریایی نیستیم. اما کشتی های هردویمان غرق شده اند.» همه چیز از یک تصادف شروع می شود پدر، که راننده ی تاکسی تلفنی است با ماشین پرایدش به یک خانم میزند. مجروح در بیمارستان بستری میشود و پدر مجبور می شود ماشینش را بفروشد، حتی مادربزرگ گردن بند اشرفی اش را می دهد تا مخارج بیمارستان را بپردازند. پدر ناراحت است انگار کشتی هایش غرق شده اند. راوی داستان که دختری هشت نه ساله است و مادرش را در تصادف از دست داده در بیمارستان با مروارید دختر مادری که بستری است آشنا می شود و این سرآغاز ماجراهایی است که سرنوشت هر دو خانواده را تغییر می دهند.
25,900
تلگرام
واتساپ
کپی لینک