1
بنر بالای صفحه
IdeBook.ir

کتاب در سال های دور

معرفی کتاب در سال های دور

4.2 (4)
کتاب در سال های دور، اثر حسن احمدی ، در بازار نشر ایران، توزیع شده است. این محصول در سال 1398 توسط انتشارات به نشر ، به چاپ رسیده است. این محصول به تیراژ 1,000 جلد، در قطع و اندازه‌ی رقعی، در سایت ایده بوک قرار دارد.
ناموجود

این محصول ممکن است با عنوان یا انتشارات دیگری موجود باشد، مجموعه آنها را اینجا ببینید.

موضوعات مرتبط

محصولات بیشتر
در سال های دور

مشخصات محصول

نویسنده: حسن احمدی
ویرایش: -
مترجم: -
تعداد صفحات: 120
انتشارات: به نشر
وزن: 139
شابک: 9789640220719
تیراژ: 1000
سال انتشار: 1398
تصویرگر: -
نوع جلد: -

چکیده

قهرمان داستان مردی به نام حبیب است که آرزو دارد خادم حرم امام رضا (ع) شود. او به مشهد سفر کرده و کتاب‌هایی درباره زندگی امام رضا (ع) مطالعه می‌کند. در ادامه داستان و اتفاق‌هایی که پیرامون آن رخ می‌دهد، خواننده با ابعاد مختلف زندگی امام هشتم و رنج‌هایی که آن حضرت در زندگی و دوران امامت تحمل کرده‌اند، آشنا می‌شود.

گوشه ای از کتاب

من که گفتم اومدم بمونم اومدم اجازه بگیرم و بشم یکی از نوکراتون حبیب میدانست خادم آقا بودن کار سختی است. صبر و بردباری لازم بود. 
با خودش گفت: 
بچه ها بزرگ شدن دیگه گرفتار کار و زندگی نیستم. درآمد مختصری هم هست. با این شرایط میتونم در خدمت زائرای شما باشم. حبيب ساعت نداشت ساعت نمیبست دوست نداشت مدام درگیر گذشت ثانیه ها و دقیقه ها و ساعتها باشد میخواست ساعت را از مردی بپرسد که کنارش ایستاده بود و زیارتنامه میخواند نخواست تمرکزش را به هم بریزد. مردی هم که سمت چپ او ایستاده بود مشغول راز و نیاز بود. از پرسیدن منصرف شد. 
در فکر نامه ها بود و باز به لحظه هایی فکر کرد که به دستور مأمون شروع کردند به کندن قبر برای امام آن شب امام به اباصلت گفته بود قصد مأمون از این کار این است که قبر پدرش قبله او باشد امام گفته بود هر چه کلنگ بر زمین بزنند به اندازه یک دانه ریگ از زمین کنده نمیشود. مأمون لحظه های سخت و تلخی را پشت سر میگذاشت نگران بود مردم به اهداف شوم او پی ببرند و بدانند عامل این اتفاق وحشتناک او بوده است تا آن لحظه نقشش را خوب بازی کرده بود. گریه و مظلوم نمایی و دلداری در حضور دیگران که «ای وای امام رفت.... مأمون به لحظه هایی فکر میکرد که صبح آن روز مردم جمع شده بودند و غوغایی به راه انداخته بودند میگفتند او فرزند رسول خدا را به ناحق شهید کرده است. مأمون میترسید از ترس و هراس جنازه امام را بیرون نیاورد و از محمد بن جعفر علوی خواست میان مردم برود و آنها را آرام کند. مأمون آن صبح موفق شده بود اما حالا دل تو دل نداشت؛ به خصوص که هر لحظه حقایقی برای او آشکار میشد. شستن امام پشت چادری که خود به خود ظاهر شد. کفن پوشیدن امام بی آن که مأمون بداند چه کسی این کار را انجام می داد؛ اما اباصلت همه اینها را میدانست. امام همه چیز را به او گفته بود.

نویسنده

حسن احمدی

حسن احمدی

در حال حاضر مطلبی درباره حسن احمدی نویسنده در سال های دور در دسترس نمی‌باشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایده‌بوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعه‌ی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.

ویدیوهای محصول

دیدگاه کاربران

دیدگاه شما

کد امنیتی ثبت نظر

با ثبت دیدگاه، موافقت خود را با قوانین انتشار دیدگاه در ایده بوک اعلام می‌کنم.

پرسش خود را درباره این محصول ثبت کنید