تشریف نشر شهرستان ادب
تشریف نشر شهرستان ادب تشریف نشر شهرستان ادب

فروش ویژه

کتاب تشریف نشر شهرستان ادب

معرفی کتاب تشریف نشر شهرستان ادب

(2)
کتاب تشریف، اثر علی اصغر عزتی پاک ، در بازار نشر ایران، توزیع شده است. این محصول توسط انتشارات شهرستان ادب ، به چاپ رسیده است. این محصول در قطع و اندازه‌ی رقعی، در سایت ایده بوک قرار دارد. دانلود pdf و ارسال رایگان
موجود
قیمت ایده بوک: 190,000 26%

140,600

190,000 26% 140,600
دسته بندی های مرتبط با این محصول را هم ببینید

برندگان جایزه جلال آل احمد

محصولات مرتبط

(2)
26%
فروش ویژه
(5)
26%
فروش ویژه
(2)
1%
(2)
26%
فروش ویژه
(4)
26%
فروش ویژه
(2)
26%
فروش ویژه
(2)
26%
فروش ویژه
(5)
26%
فروش ویژه
(5)
26%
فروش ویژه
(4)
1%

مشخصات محصول

نویسنده: علی اصغر عزتی پاک ویرایش: -
مترجم: - تعداد صفحات: 312
انتشارات: شهرستان ادب وزن: 260
شابک: 9786226936262 تیراژ:
اندازه (قطع) : رقعی سال انتشار -

معرفی محصول

تهیه شده توسط تیم تولید محتوای ایده‌بوک

(داستان های فارسی،قرن14)

چکیده

تهیه شده توسط تیم تولید محتوای ایده‌بوک

چکیده

کتاب تشریف روایتگر داستان مردی به نام شهریار است که در شب عروسی خود متوجه می شود همسرش در دوران دانش‌سرا دوست صمیمی اش مصطفی را به امنیتی ها فروخته است. شهریار با شنیدن این موضوع مجلس عروسی را ترک می کند و بدین‌شکل آوارگی سه‌روزه‌ او آغاز می‌شود. آوارگی‌ای که سرانجامش در دل برف و یخ تپه‌های اطراف همدان رقم می‌خورد. این داستان در آذرماه سال ۱۳۵۷ در همدان می‌گذرد و قصه‌ سرگشتگی‌ها و پیداشدن‌هاست.

گوشه ای از کتاب

تهیه شده توسط تیم تولید محتوای ایده‌بوک

گوشه ای از کتاب

دو سه بار در طول مسیرش از خیابان باباطاهر تا میدان پهلوی مأموران جلوش درآمدند و ایست دادند. هر دفعه با کمی گفت و گو با هم کنار آمدند و راهش را باز کردند. اما مأمور کوتاه قد و لاغر مردنی دور میدان کوتاه نیامد و به حرف هایش گوش نداد؛ و با همان لباس آب چکان هلش داد داخل کیوسک جلوی بانک ملّی در جبهه شرقی میدان. داخل کیوسک گرم بود و نیمه تاریک. شبح سروان سفیدمویی نشسته بود پشت میز تحریر فلزی زهواردررفته، و با دود سیگار استتار کرده بود. رادیو کنار دست سروان روشن بود و تک نوازی سنتور فضا را گرم تر کرده بود. سروان که سرحال به نظر می رسید، از پشت هاله دود سفید جوان را ورانداز کرد و سرووضع خیسش را خوب تماشا کرد. رفتار شبح وارش جوری بود که انگار ساعت ها منتظر بوده تا کسی دست شهریار را بگیرد و ببرد داخل. به مأمور قد کوتاه که او هم سرتا پا خیس بود، گفت:« خب، می گفتی استوار الوندی!»
استوار پا چسباند و گفت:« بی اعتنایی به منع آمدو شد قربان.»
سروان سرش را تکان تکان داد. سیگارش رسیده بود به سر چوب سیگار. ته سیگار را با نوک انگشت از بالا فشرد و انداخت داخل زیرسیگاری کنار دستش. سروان سرش را بلند نمی کرد، و انگار عمد داشت صورتش دیده نشود. حالش اما خوش بود و با همان حال خوش دست برد به بسته سفید سیگار و با بی خیالی محض یک نخ دیگر برداشت.

پشت جلد

تهیه شده توسط تیم تولید محتوای ایده‌بوک

پشت جلد

چهرۀ شَوَندی خیلی آهسته آهسته از سایه درآمده بود و بعد درخشان و شعله ور شده بود و حالا مثل خورشید میانۀ مرداد، ایستاده بود جلوی رویش. این کرد که بود واقعاً؟ وحشت سرتاپای شهریار را در برگرفت. جوشیدن دانه های عرق از تختۀ پشتش را به وضوح حس می کرد. دست تقدیر داشت شهریار را به کجا می برد؟ یعنی همه چیز دست به دست هم داده بودند تا او را بازی بدهند این وسط؟

نویسنده

مختصری درباره نویسنده

علی اصغر عزتی پاک

علی اصغر عزتی پاک

در حال حاضر مطلبی درباره علی اصغر عزتی پاک نویسنده تشریف نشر شهرستان ادب در دسترس نمی‌باشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه «ارتباط با ما» درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایده‌بوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعه‌ی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه «ارتباط با ما» ارسال نمایید.


دیدگاه کاربران

دیدگاه شما

کد امنیتی ثبت نظر

با ثبت دیدگاه، موافقت خود را با قوانین انتشار دیدگاه در ایده بوک اعلام می‌کنم.

پرسش خود را درباره این محصول ثبت کنید