کتابخانه مرموز را می
توانید با استفاده از روش های زیر با سایرین به اشتراک بگذارید.
کتابخانه مرموز
معرفی کتابخانه مرموز
ناموجود
3.8 (4)
معرفی محصول
«کتابخانهی مرموز» عنوان کتابی است از هاروکی موراکامی نویسندهی مشهور ژاپنی. خیلی عجیب نیست کتابخانهای که موراکامی تصمیم به توصیفش میگیرد، مرموز باشد، پس دیدن کتابی از موراکامی دربارهی کتابخانهای مرموز و تو در تو عجیب نیست. تماشای پسربچهای هم که گیر میافتد و به فرار میاندیشد نیز عجیب نیست. عجیب این است که پسربچهای کنجکاو چطور میتواند خودش را از این هزارتوی مرموز رها کند و سلامت به مقصد برساند.
موراکامی با نوشتن داستان کوتاهی به نام «کتابخانهی مرموز» در اوایل دههی هشتاد میلادی، به این نکته، جواب داد؛ اما اولینبار در سال ۲۰۰۸ بود که داستان برای خوانندههای ژاپنی با تصویرسازی ارائه شد و بعد از شش سال، یعنی آخرینماه ۲۰۱۴ میلادی، داستان با تصویرسازیهای متفاوت از نسخهی ژاپنی بهدست خوانندههای انگلیسی زبان رسید. موراکامی در این داستان کوتاه، که عنصر فضاسازی در آن نقش عمدهای ایفا میکند، سعی دارد آشناییزدایی متفاوتی با آشناترین مکانی کند که کتابخوانها همیشه با آن مواجهاند، یعنی کتابخانه. کتابخانهای که به اندازهی هر کتابش پر از راز و رمز و عجایب است.
بالاخره این مارپیچ رفتنها به در فلزی بزرگی رساندمان. روی در، تابلوی «اتاق مطالعه» نصب شده بود. کل سکوت محوطه همسنگ سکوت نیمهشب قبرستان بود.
پیرمرد دستهکلید جلینگجلینگ کنی از جیبش درآورد و تک کلید کهنهای انتخاب کرد. آن را در قفل انداخت، نگاه کوتاه پرمعنایی تحویلم داد و کلید را به سمت راست چرخاند. صدای رعدمانند بلندی توی فضا پیچید. در با صدای جیر بلند و مرموزی باز شد.
– خب خب، رسیدیم. برو تو.
پرسیدم: «برم اون تو؟»
– آره، برو اون تو.
معترض شدم که آنجا چشم، چشم را نمیبیند. واقعاً هم آنجا عین حفرهای بود در دل کهکشان، پر از سیاهی.
پیرمرد رو کرد بهم و قد راست کرد.
تازه میدیدم چقدر درشتهیکل است. چشمهایی که تا چند لحظه پیش زیر خرواری ابرو گم بود، حالا عین چشم گوسفندی در سپیدهی صبح برق میزد.
– تو از اون مدل پسربچهها هستی که عادت داری سر هر چیز بیارزشی بحث کنی و دعوا راه بندازی؟
– نه، قربان… اصلاً همچین بچهای نیستم. ولی…
هاروکی موراکامی زادۀ سال ۱۹۴۹ در کیوتو، پایتخت باستانی ژاپن است. پدربزرگش یک روحانی بودایی بود و پدرش معلم ادبیات ژاپنی. موراکامی از همان ابتدا مجبور بود علیه فرهنگ سنتیای که احاطه اش کرده بود، بایستد.
درنتیجه از همان نوجوانی به سراغ آثار بالزاک، داستایوفسکی و دیکنز رفت. او خودش می گوید: «اگر ادبیات ژاپنی می خواندم، مجبور بودم با پدرم درباره اش صحبت کنم و اصلاً حوصله اش را نداشتم.»
موراکامی اگر بزرگ ترین نویسندۀ ژاپن نباشد، بی تردید از مشهورترین نویسندگان این کشور است.
این نویسندۀ سربه زیر و کم حرف که تس گالاگر، همسر کارور، او را گوشه گیرترین انسان جهان توصیف کرده است، سال هاست به دلیل شهرت بی حد و مرز خود در جهان، به خصوص در امریکا، آماج حمله های روشنفکران ژاپنی است.
طبیعی است اگر در فرهنگ تنیده در سنت ژاپن، آب روشنفکران با نویسنده ای جین پوش که ترانه های بیچ بویز و بیل ایوانز گوش می دهد، در یک جوی نرود؛ به خصوص که آن نویسنده در جایجای داستان هایش، همواره به این قبیل اسم های غربی اشاره می کند؛ اما موراکامی که به سادگی و بی پیرایگی معتقد است، پرده از دنیایی برداشته که در توکیوی امروز خودنمایی میکند، توکیوی روزگار مک دونالد و راک احمقانۀ ژاپنی.
شاید برای ادبیات دست به عصای ژاپن، انکار دیگر کافی باشد.
کافکا در ساحل، شکار گوسفند وحشی، سوکورو تازاکی بی رنگ و سال های زیارتش، مترو، پس لرزه، و دیدن دختر صددرصد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل از جمله آثار اوست.
در حال حاضر مطلبی درباره آراز بارسقیان
در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش
محتوا،
به
مرور،
مترجمان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه
به
تعداد
بسیار
زیاد
مترجمان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری
زمانبر
خواهد
بود؛
لذا
در
صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از مترجم، از طریق صفحه
ارتباط با ما
درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن مترجم در اولویت
قرار
خواهد
گرفت.ضمنا
اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این مترجم را می شناسید یا حتی اگر
خود،
مترجم
هستید
و
تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و
دعوت
کنید،
می
توانید
محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ما
ارسال
نمایید.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک