جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
444,000
تلفن در گوشش زنگ میزد زود باش ال خانه باش جواب بده
بگذار من کارم را انجام بدهم ال اتومبیل را به ایستگاه مخصوص سیگاری ها آورده بود که بیش تر از سه فوت از ستون یک پل فاصله نداشت دو تا از تایرها پنچر بودند و حلقه های زیگزاگی لاستیک سوخته در صدوسی فوت باقی گذاشته بود. لحظه ای به هم نگاه کردند و بعد به تاریکی سرد برگشتند. دوچرخه کاملاً اوراق شده بود یک چرخ آن نبود و وقتی ال به پشت سرش نگاه کرد دید که آن چرخ وسط جاده افتاده است، نیم دوجین پره مانند سیمهای پیانو به هم گیر کرده بود. ال با تردید گفته بود: «فکر می کنم آن چیزی است که ما روی آن رفتیم بد ترکیب پس، بچه کجاست؟»
آیا تو بچه ای دیدی؟
جک چهره اش را در هم کشید همه ی اتفاقات با سرعت احمقانه ای رخ داده بود. دو چرخه جلو جاگوار ظاهر شده بود. ال فریاد کشیده بود. سپس برخورد و خط ترمزی بلند.
دوچرخه را کنار جاده بردند ال به طرف اتومبیلش برگشت و فلشرها را روشن کرد طی دو ساعت بعد از تصادف آنها با چراغ قوه ای پرنور تمام اطراف جاده را گشتند. هیچ چیز نبود. با این که دیر وقت بود اتومبیلهای زیادی از کنار جاگوار پارک شده و دو مرد چراغ به دست که بالا و پایین می پریدند رد می شدند. هیچ کدام از آنها نمی ایستادند. جک بعدها فکر کرد که مشیت الهی مرموزی به هر دو آنها آخرین فرصت را عطا کرد که پلیسها به آن محل نیامدند و هیچ کدام از کسانی که از آنجا عبور میکردند هم سراغ آنها نیامدند. ساعت دو و ربع دوباره به اتومبیل برگشتند. هوشیار ولی ناراحت.
جک تورنس نویسنده ای جویای نام است که می خواهد زندگی خانوادگی و شغلی اش را از نو بسازد. جک که شغل معلمی در مدرسه ی پیش دانشگاهی ورمونت را بعد از حمله به یک دانش آموز از دست داده است مشتاقانه سرایداری زمستانی هتل کوهستانی پرت اوورلوک را می پذیرد و امیدوار است که بتواند در آن مکان دور افتاده ارتباط جدیدی با . خانواده اش همسر و پسرش - برقرار کند و به نگارش نمایش نامه ی جدیدی بپردازد. دنی پسر پنج ساله ی جک که به دلیل موهبتی خدادادی از قدرت خارق العاده ای برخوردار است بلافاصله پس از نقل مکان به هتل اوورلوک متوجه تصاویر و ارواح موجود در هتل می شود. با بارش برف سنگین و بسته شدن راه های ارتباطی حوادثی رخ میدهد که تمام افراد خانواده به خطر می افتند و.....
تلگرام
واتساپ
کپی لینک