امپراتوری های مسلمان قرنهای شانزدهم و هفدهمی که هر دو طرف کاملاً قابل تشخیص بود. می شد نخستین موارد هنوز باقی بودند تنها اسمی از خود داشتند. روحی بودند احساسات متمایل به احیای مذهبی را در عقاید افرادی از خود پیشین شان تغییراتی صرف که انواع مختلفی از مانند شاه ولی الله دهلوی (۱۲-۱۷۰۳) دید، گفته می شود. نشانه های نسیان فرهنگی را نشان می دادند و از روحیه ی این جمال یک پارچه ی جمعی خبری نبود. فرهنگشان به حاشیه رانده شده بود و اصلاً ارتباطی با دنیای زمانشان نداشت. در زمینه ی هنر و معماری به خصوص در خدمت مذهب مسلمانان یا به صورت تشریفاتی از استادان پیشین شان نسخه برداری میکردند و یا تلاش می کردند لایه هایی را که از غرب به عاریت گرفته بودند بر فورم های سنتی شان قرار دهند. در زمینه ی علوم فیزیکی ریاضیات و مهندسی نه تنها فعالیتی در دنیای اسلام نبود بلکه نوعی احساس دشمنی منطقی شده ی مذهبی علیه چنین اهدافی به چشم میخورد ما میخواهیم در چنین زمینه ی گسترده ای برخی از پدیده هایی که در حفظ تعدیل حفاظت و ابداع راه کردهایی را برای احیا و یا حتا بازسازی نفس مسلمان
الدین اسد آبادی افغانی (۱۸۹۷-۱۸۳۹) بود که شیپور فراخوان اسلام در قرون نوزدهم و بیستم را به صدا در آورد. او که کار خود را به عنوان دانش جوی فلسفه ی الهیات سنت اشراقی در ایران آغاز کرد، به واسطه ی خونی که از وضعیت مسلمانان حس می کرد و شوقی که به آوردن اسلام به «عصر جدیده داشت به هندوستان حجال مصر ،یمن ،ارکیه روسیه انگلستان و فرانسه کشیده شد. با این که ارتدکس های فسیل شده ی مذهبی، به خصوص در استانبول و قاهره با او مخالفت های فراوانی می کردند اما او بر بسیاری از نویسنده گان و سیاست مداران تاثیر گذاشته است. عالم بزرگ مصری محمد عبده (١٩٠٥-١٨٤٩) رفیق تمام عمر او بود و این دو با هم روزنامه ی بحث برانگیز عروه الوثقی را منتشر می کردند و درون آن فراخوانی جذاب اما محکوم به فنا را در راستای پان اسلامیم تحت یک خلافت یگانه متمرکز و جهانی اسلامی ارائه می کردند. چنان که ارنست زنان از ملاقات اش با اسدآبادی در پاریس به یاد داد، او دارای منطق و افکار آزاد ابن سینا و ابن رشدی امروزی بود. تردیدی نیست که اسدآبادی به همراه پارش محمد عبده نویسنده ی الاسلام دين العلم و المدنية و رسالت التوحيد و شاگرد و زنده گی نامه نویس آتی شان رشید رضا، که تاریخ الاستاذ الامام، قاهره (۱۹۳۱) را نوشت، راه را برای یک قرن نوشته های مدرنی باز کردند که نه تنها نبود تعارض و بل که اساساً مقارنه ی میان منطق و لیبرالیسم خردمندانه را از یک سو و ابعاد اخلاقی و حتا روحانی را از سوی دیگر رواج میداد و این را یکی از خصوصیات ذاتی اسلام می دانست. سید احمد خان (ت ۱۸۱۷) که گرچه آموزشهای ابتدایی
آنری کوربن را میتوان یک دانشمند مستشرق دانست جانشین لوئی ماسینیون در سوربون از ١٩٥٤ تا ١٩٧٤ که از طریق هرمنوتیک شیعه صوفی به جایگاه دانشگاهی ترین فیلسوفان ابدی دست یافت چنان که در سخنرانی های اش در کنفرانس های ارانوس در سوئیس نیز مشهود است. خیلی زود در ١٩٤٦ کورین کتاب خانه ی بیب لیوتک ایرانیین و انستیتوی فرانسوی ایرانی را در تهران تاسیس کرد که بعدها به آکادمی شاهنشاهی فلسفه تبدیل شد و نقش محفل برخی از مهم ترین دانش مندان اسلام شناس جهان را بر گرده گرفت با این که ای کی کومارا سوامی به واسطه ی کتاب های اش درباره ی هنر و مشرق زمین به خصوص هندوستان به لحاظ ارزش روحانی مهم و محبوب باقی مانده است، و تیتوس بورکهارت کتابهای در غرب بر جای گذشته است این فریتیوف شوئون است برجسته ای مانند آینه و خرد، هنر مقدس در شرق و که با عمری طولانی و پربار فورم و محتویات فیلوسوفیا به ره نیس (فلسفه ی ابدی) را مهیا کرد و در قلب این پدیده باقی خواهد ماند. اما در راستای علاقه ی کنونی ما به حس وحدت لازم است بگوییم که در حدود بیست سال پوسته ی فلسفی که تون و شوئون و مکتب فکری شان سید حسین نصر را در خود جا داده است که فراتر از زمینه های تخصصی خود به منطق قلم و صدای این مکتب در غرب
تلاش بودند را مطرح کنیم. ابتدا باید بدانیم که این اسلام تشریفاتی انگیزه ی کافی و اینرسی لازم برای حفظ خودی که طی زوال آهسته ولی پیوسته ی ملت مسلمان موجود بود را داشت. نقش مسجد مدرسه و دیگر نهادها و نیز الگوهای رفتاری ای که ریشه در فقه اسلام - یعنی سنتهای مشروع - داشتند تاثیر بسیار اندکی پذیرفت.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک