کتاب زمانی که یک اثر هنری بودم را می
توانید با استفاده از روش های زیر با سایرین به اشتراک بگذارید.
فروش ویژه
کتاب زمانی که یک اثر هنری بودم
معرفی کتاب زمانی که یک اثر هنری بودم
موجود
4.6 (4)
معرفی محصول
راوی، که جوانی بیست ساله است، به دلیل احساس پوچی، به خاطر داشتن چهرهای زشت، تاکنون سه بار دست به خودکشی زده، اما هر سه بار ناموفق بوده است. او این بار تصمیم میگیرد تا خود را از صخرههای ساحلی «پالومباسول» پرتاب کند. اما لحظۀ اقدام به این کار با هنرمندی به نام «زئوس» برخورد میکند. زئوس با منصرف ساختن جوان از خودکشی به او قول میدهد که برایش زندگی جدیدی بسازد، جوان نیز میپذیرد. از آن پس زئوس با انجام برخی جراحیهای زیبایی، به آرزوی دیرینۀ جوان مبنی بر زیبا شدن جامۀ عمل میپوشاند. اما با این کار، جوان گویی به یک اثر هنری تبدیل میشود و هویت خود را از دست میدهد. رمان حاضر به شیوۀ فلشبک «Flash back» به نقل از راوی بازگو و در آن به مسائل هستیشناسی و هویت انسانی پرداخته میشود.
راوی، که جوانی بیست ساله است، به دلیل احساس پوچی، به خاطر داشتن چهرهای زشت، تاکنون سه بار دست به خودکشی زده، اما هر سه بار ناموفق بوده است. او این بار تصمیم میگیرد تا خود را از صخرههای ساحلی «پالومباسول» پرتاب کند. اما لحظۀ اقدام به این کار با هنرمندی به نام «زئوس» برخورد میکند. زئوس با منصرف ساختن جوان از خودکشی به او قول میدهد که برایش زندگی جدیدی بسازد، جوان نیز میپذیرد. از آن پس زئوس با انجام برخی جراحیهای زیبایی، به آرزوی دیرینۀ جوان مبنی بر زیبا شدن جامۀ عمل میپوشاند. اما با این کار، جوان گویی به یک اثر هنری تبدیل میشود و هویت خود را از دست میدهد. رمان حاضر به شیوۀ فلشبک «Flash back» به نقل از راوی بازگو و در آن به مسائل هستیشناسی و هویت انسانی پرداخته میشود.
گوشه ای از کتاب
همین را به یاد دارم که از آن روز به بعد، هر روز برایم مثل یک روز بهاری بود. چیزی تازه و زنده در من متولد شده بود. هر روز کپسولهای زئوس را در ظرفشویی میانداختم، بعد مسیر لامبریلیک تا ساحل را میدویدم. فیونا و پدرش بهگرمی از من استقبال میکردند. پدر فیونا همیشه به من لبخندی عمیق میزد، لبخندی که با آن جوانی به چهرهاش باز میگشت. لبخندی پریشان، لبخندی که همۀ وجودش در آن خلاصه میشد. لبخندی چنان عمیق که آدم میتوانست حدس بزند که پشت آن یأسی خانه کرده است.
فیونا را خیلی راحت نمیشد کشف کرد. او مراقب حرکات و رفتار من بود و گاهی که فرصتی دست میداد نگاهش را به من میدوخت؛ من هم پاسخ نگاههایش را میدادم، چون از تماشای این زن بلند بالا، شادی واقعی را در خود احساس میکردم. یک روز درِ گوشی به او گفتم: توی این ساحل که نگاهتان میکنم، فکر میکنم که در ساحل ایرلندم.
درحالیکه از خجالت سرخ شده بود، گفت: «مادرم ایرلندی بود.»
او شاد و خندان و رؤیایی و بیخیال مشغول کمک به پدرش بود و به نظر میرسید که از زیبایی خود خبر ندارد.
نوعی حس مشترک و همبستگی خاص از آن دست است که بین آدمهای بزرگ و متفاوت وجود دارد، بر روابط پدر و دختر حاکم بود. آنها برای فهمیدن هم نیازی به حرف زدن نداشتند. یکی کاری را شروع میکرد و دیگری آن را به پایان میرساند. وقتی از آنها دور بودم، در لامبریلیک، یک دنیا سؤال داشتم که میخواستم از آنها بپرسم میخواستم بپرسم که آیا میدانند من چطور ساخته شدهام؟ و چرا هرگز در این مورد از من سؤالی نکردهاند؟ چرا بیآنکه از من سؤالی بکنند، مرا پذیرفتند؟ و آیا آنها میدانند که من در خانۀ یک هنرمند زندگی میکنم؟ و آیا میدانند که من یک اثر هنری هستم؟
زادۀ ۲۸ مارس ۱۹۶۰ در حومۀ لیون. اشمیت از کودکی به موسیقی عشق میورزید و در نه سالگی پیانو مینواخت. اولین اثرش را در یازده سالگی نوشت و در سال ۱۹۸۶ موفق به اخذ دکترای فلسفه شد.
او در جریان حادثهای که در صحرای هوگار برایش اتفاق افتاد (اشمیت در این صحرا گم شده بود، جایی که سیصد کیلومتر با نزدیکترین آبادی فاصله داشت؛ بدون آب و غذا.) احساس کرد نیرویی فوق بشری و متعالی وجود دارد که او را هدایت میکند. او میگوید در سال ۱۹۶۰ جسمم متولد شد و در صحرای هوگار بود که روح و قلبم به دنیا آمد.
اریک امانوئل اشمیت، نویسندهای است که رویکردی دینی و عرفانی دارد. اشمیت به مذهب خاصی گرایش نشان نمیدهد، بلکه به فلسفۀ دین که اساس آن سرشت و فطرت انسانی است توجه دارد.
خود او میگوید: «نگاه من نگاهی اومانیستی است و من بهخاطر دلایل مذهبی نیست که به سراغ ادیان رفتهام، بلکه به دلایل انسانی است و خود انسان است که مرا به سوی خود کشانده است.»
او میگوید: «تلاش من این است که فاصلۀ میان آدمها، فرهنگها و ادیان را کم کنم تا بشود دیگران را هم دید.»
اشمیت در بسیاری از آثارش به بازآفرینی اسطورهها میپردازد و از عهدۀ این کار نیز بهخوبی بر میآید و البته شاید هدف او آن است که با زدن نقدی به گذشتۀ بشر، انسان امروز را به قضاوت بنشاند.
پرنسس پابرهنه، اولیس از بغداد، اسکار و مادام رُز، کنسرتویی به یاد یک فرشته، خرده جنایتهای زناشوهری، گلهای معرفت، نوای اسرار آمیز و انجیلهای من از جمله آثار اوست.
در حال حاضر مطلبی درباره فرامرز ویسی
در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش
محتوا،
به
مرور،
مترجمان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه
به
تعداد
بسیار
زیاد
مترجمان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری
زمانبر
خواهد
بود؛
لذا
در
صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از مترجم، از طریق صفحه
ارتباط با ما
درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن مترجم در اولویت
قرار
خواهد
گرفت.ضمنا
اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این مترجم را می شناسید یا حتی اگر
خود،
مترجم
هستید
و
تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و
دعوت
کنید،
می
توانید
محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ما
ارسال
نمایید.
در حال حاضر مطلبی درباره فرامرز ویسی
در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش
محتوا،
به
مرور،
مترجمان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه
به
تعداد
بسیار
زیاد
مترجمان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری
زمانبر
خواهد
بود؛
لذا
در
صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از مترجم، از طریق صفحه
ارتباط با ما
درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن مترجم در اولویت
قرار
خواهد
گرفت.ضمنا
اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این مترجم را می شناسید یا حتی اگر
خود،
مترجم
هستید
و
تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و
دعوت
کنید،
می
توانید
محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ما
ارسال
نمایید.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک