جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
281,250
گر این طور بود تا آن وقت من فهمیده بودم ولی این که این طور و به شکل خلق الساعه این طرح مطرح شده بود ذهن مرا به همه جا می برد. امکان نداشت پشت این حرفها هیچ چیز جدی وجود داشته باشد. حتی اگر بازی و دام مجدد ساواک هم نبود، پشت این حرفها همان کسانی بودند که در زندان آنها را دیده بودم، همان چریکهای گیج و محزون که در خلوت خود گریه میکردند. آدم های ساده اندیشی که مبارزه انقلابی را با فیلم سینمایی اشتباه گرفته بودند و در خیالات خودشان همه چیز به شکل ایده آل اتفاق می افتاد. در این که باید چکار میکردم تردید نداشتم اما انجام آن سخت بود. دست تقدیر مرا در مقابل یکی از بهترین و دست بر قضا یکی از پاکترین دوستان خود قرار داده بود. سرنوشت اراده خود را بی رحمانه بر من تحمیل کرده بود. گوئی هیچ انتخاب دیگری نداشتم. تمام زندگی گذشته من دانش و اخلاقیات من تمام زندگی و خاطرات گذشته من زندگی یک انقلابی بود اما دیگر نمیخواستم مثل یک انقلابی بمیرم. من ایمان خود را از دست داده بودم به آن راه تردید داشتم و در آن گونه زیستن و مردن معنائی نمی یافتم. اما چرا باید در مقابل این آزمایش سخت قرار می گرفتم؟
تلگرام
واتساپ
کپی لینک