کتاب درباره ی عشق فلسفه ای برای قرن بیست و یکم را می
توانید با استفاده از روش های زیر با سایرین به اشتراک بگذارید.
کتاب درباره ی عشق فلسفه ای برای قرن بیست و یکم
معرفی کتاب درباره ی عشق فلسفه ای برای قرن بیست و یکم
4.2 (5)
کتاب
دربارهی عشق فلسفه ای برای قرن بیست و یکم،
اثر
لوک فری
،
با ترجمه
نرگس حسن لی
،
در بازار نشر ایران، توزیع شده است. این محصول
در سال 1400
توسط انتشارات
بان
،
به چاپ رسیده است.
این محصول
به تیراژ 1,100 جلد،
در قطع و اندازهی رقعی،
در سایت ایده بوک قرار دارد.
ناموجود
این محصول ممکن است با عنوان یا انتشارات دیگری موجود باشد، مجموعه آنها را
اینجا
ببینید.
«دربارهی عشق» کتابی است به قلم لوک فری. کلود کاپلیه معتقد است: بحران جهانیای که خود را گرفتار آن میبینیم این احساس را تشدید کرده که جهان از کنترل خارج شده، راهحلهای سیاسی چپ و راست دیگر مبنایی در واقعیت ندارند و ارزشهایی که به نام آنها دست به عمل میزنیم کاربرد کمتر و کمتری در شیوهی زندگی ما دارند. دیگر نمیتوان تسلیم این شیزوفرنی ماند و این باور نادرست که وادارمان میکند در قالب تصورات دیروز به زمان حال بیندیشیم؛ تصوراتی که حالا دیگر آشکارا منسوخ شده است. هدف این کتاب در وهلهی نخست، نشان دادن این موضوع است که چرا و چگونه این دوران طولانی سردرگمی، بیآنکه کاملاً متوجه باشیم، اصل جدیدی از معنا را میسازد که قادرمان میکند اختیار سرنوشت خویش را بار دیگر به دست بگیریم، به شیوهی نگریستنمان به جهان انسجام ببخشیم و آرمانهایی تعیین کنیم که میشود باورشان داشت؛ و دوم، قصد دارد تغییرات بنیادین ملموسی را تحلیل کند که از قلمروهای بزرگ هستی فردی و جمعی یعنی بهطور مشخص خانواده، سیاست، آموزش و هنر نشئت میگیرند.
گفتمان عمومی ارزشهای جمهوریخواهانه (ارزشهایی که دیگر محل بحث نیستند، چراکه همهی ما از راست افراطی تا چپ افراطی تأییدشان میکنیم) حالا از مسائل حقیقی زندگی ما به همان صورتی که میبینیمشان (آیندهی فرزندانمان، مهمترین مرد یا زن زندگیمان، فرا رسیدن جامعهای که باعث شکوفایی آزادانهی همگان میشود) چندین سال نوری فاصله گرفته است. در نتیجه ما به رویارویی عقیمی میرسیم؛ در یک طرف دولتها قرار دارند که مدام تمهیدات بیپایانی صادر میکنند که بیتردید توجیه فنی یا تاکتیکی دارد، اما هدف نهاییاش بر کسی روشن نیست، و در طرف دیگر، خشم، ترس و انزجاری که مردم عادی بسیاری از کشورها را در چنگال خود گرفتار کرده است.
پسندیده نیست که تمام تقصیرها را فقط به گردن سیاستمداران بیندازیم، زیرا هر یک از ما همان نشانههای بیماری را برور میدهیم. ما هم مانند آنها از اصولی دفاع میکنیم که دیگر با شیوهی عمل ما منطبق نیست. همان افرادی که هر روزه به دام و سراب مصرف معترضاند شاید هر شش ماه یکبار گوشی آیفون خود را عوض کنند؛ همانهایی که فکر میکنند باید به روپوشهای خاکستری قدیمی برگشت که در گذشته تمام کودکان فرانسه میپوشیدند، به کودکانشان اجازه میدهند در فیسبوک تصاویری از خود با لباسهای ناجور منتشر کنند؛ و هرکسی که راجع به طرفدار محیط زیست بودنِ چیزها هیاهو به راه میاندازد، همچنان اتومبیل چهار چرخی دارد و بهندرت میتوان چیز منصفانهای در تمام اینها یافت. اسم این را گذاشتهاند «پذیرش تناقضهای فردی»، شیوهی متکبرانهای برای گفتن اینکه ما هیچ چیز را نمیپذیریم، جز ناتوانیمان در انتخاب آرمانهایی که واقعاً با آنها موافقیم. خلاصه، بازنمایی ما دیگر با حقیقت تجربهی خصوصیمان منطبق نیست؛ و همهی اینها ما را به این موضع میرساند که «کاری را بکن که میگویم، نه کاری که میکنم».
کاپلیه ادامه میدهد: هنگامی که بیش از بیست سال پیش، لوک فری را ملاقات کردم ما بیدرنگ بگومگوی شدیدی داشتیم! راجع به تقریباً همهچیز از هنر مدرن گرفته تا آموزش، سیاست و نظایر آن. من قاطعانه معتقد بودم که باید معنای تمام و کمالی به اشکال جدید وجود داد که حالا در مرکز زندگیمان هستند، حال آنکه دغدغهی اصلی او پیش از هر چیز گنجاندن این جنبههای جدید در یک صورتبندی غیرمتافیزیکی جدید از اومانیسم بود که میتوانست مشارکت مؤثر این جنبههای جدید را حفظ کند. در هر صورت، ما توافق کردیم که نمیتوان اینها را به حال خود رها کرد و فلسفههای موجود نیز دیگر کفایت نمیکنند، خواه به این خاطر که بیدرنگ در معرض مخالفتهای نیچه و اخلاف او قرار میگیرند و خواه به این دلیل که منجر به گفتمان دو گانهی همیشگیای میشود که از سویی، برای نمونه، فرد تصور وجود ارزشهای اخلاقی جهانشمول را از اساس نقد میکند، درحالیکه همسایهاش را با همین ارزشها فردی بد میخواند. از همان زمان ما بهترین دوست یکدیگر شدهایم و طی هزارها ساعت بحث، دیدم فلسفهای دارد کمکم شکل میگیرد -فلسفهای که به نظر من نهتنها فائق آمدن بر تفاوتهای ما را امکانپذیر میکند، بلکه بالاتر از همه، برای نیاز ما به یک شیوهی اندیشیدن پاسخی در اختیار میگذارد تا دنیای کنونی و نفسِ جوهر زندگیهایمان را واقعاً روشن کنیم. چون هیچیک سوءنیتی نداشتیم، تجربههای انسانیای که مباحث خود را بر آن بنیاد گذاشتیم همگی حقیقتی در خود داشتند. از آن پس، هدف ما از گفتوگو مغلوب کردن دیگری با گفتن «حرف آخر» در بحث نبود، بلکه درک دلیل تفاوت دیدگاهمان بود.
اکنون تصور من این است که لوک فری در آخرین آثار خود موفق شده به فلسفهی روی هم رفته اصیل و بر مبنای اصل جدیدی شکل دهد که دسترسی مستقیمتر و بنیادینتری به تجربهی جهانی برای ما فراهم میکند که حالا از آن ماست. او برای نخستین بار طی دهها یا حتی کل قرن، پی و اساس و راهی را برای بنا کردن بر آن دارد که قادرمان میکند یک نظام فلسفی واقعی و به بیان دیگر، راهی مناسب برای انسجام بخشیدن به تکثر تجربههایمان و در نتیجه راهی برای بخشیدن معنای کلی به زندگیمان بیابیم.
البته همیشه میتوانید بگویید عملگرا هستید و کاری با ایدهها ندارید: به هر حال، چرا نتوانید؟ و بااینحال هیچچیز موهومتر از همین تظاهر به واقعگرایی محض نیست: تجربه ثابت کرده کسانی که ادعا میکنند از ماندن در آن موضع خشنودند، تا ابد به ما میگویند راجع به چیزها باید چه فکری کنیم. تنها تفاوت در این است که اینها «ایدههای متداول» کهنهای عرضه میکنند که همانطور که دیدهایم، چیز به درد بخوری برای گفتن به ما ندارند. برخلاف تصورر عموم مردم، فلسفه تنها و یا حتی عمدتاً به درد فیلسوفان نمیخورد. وقتی دکارت فلسفهی خود را بر صرفاً عقل سلیم یعنی چیز مشترک در وسیعترین سطح دنیا، و بر عبارت مشهور «من میاندیشم، پس هستم» بنا کرد، چهارچوبی به دست داد تا تمام نسلهای منتهی به انقلاب فرانسه را از این خسران درازمدت نیاکانشان برهاند، تمام نسلهایی که درمانده بودند که از دستورات کلیسا، اوامر پادشاه، اندیشههای ارسطو، انتظارات سنت، آرزوهای پدران یا ارادهی آزاد خودشان پیروی کنند: تنها کافی است نمایشنامههای مولیر را بخوانید تا ببینید چگونه تعارض مشروعیت مانع روابط عاشقانهی شخصیتها میشود. از این نظر همه از دکارت سود بردهاند، حتی کسانی که آثار او را نخواندهاند! در قرن نوزدهم محدودیتهای نگاه صرفاً عقلانی و اخلاقی به دنیا که انقلاب فرانسه را به بنبست تمامعیار کشاند، فیلسوفان را واداشت ابعاد فراموششدهی زندگی بشری را در چهارچوب آن بگنجانند: تاریخ نزد هگل، نبرد طبقاتی در پیوند با روابط تولید نزد مارکس، ارادهی معطوف به قدرت و ناخودآگاه نزد نیچه.
آنچه لوک فری به ما عرضه میکند انقلاب مشابهی است. اما به نظر من این فلسفهی جدید پیشتر به تمامی رخ ننموده است، تا حدی به این خاطر که نویسنده به دلایل تعلیمی، تا حد زیادی به فیلسوفان متعدد دیگری پرداخته و تا اندازهای به این خاطر که لازم بود تا با اتکا بر تحلیلهای گوناگون (تاریخی، انسانشناختی، مفهومی) مبنای محکمی برای ایدههای خود فراهم کند. شاید هم خود این اندیشه که کسی بر راهحلی دست گذاشته که همگان مدتها منتظرش بودهاند، او را مستعد احتیاط و حزماندیشی خاصی در ارائهی کشفش کرده باشد.
این کتاب قصد دارد این فلسفهی جدیدی را که بسیار لازم داریم، به روشنترین صورت ممکن (اینبار بدون هر گونه طفرهرفتن یا تواضع کاذب)، ارائه کند و نشان دهد این فلسفه چگونه میتواند کمکمان کند راهمان را در این جهان و در عینیترین عرصههای فعالیت بیابیم. مانند تمام فلسفههای راستین، قرار نیست یک تصور موهوم را، معلوم نیست از کجا، به سادهدلترینهای جمع خود تحویل دهیم، بلکه تلاشی است برای تمرکز بر آنچه ما را در ژرفترین سطوح برمیانگیزاند، چیزی که تاکنون برایش کلمات یا بینش بسندهای نداشتهایم.
گوشه ای از کتاب
عشق اغلب میتواند خودش را تصحیح کند. سهگانهی عشق، قانون و آثار همیشه وجود داشته است. احتمالاً تربیت همواره مبتنی بر عشق، قانون و آثار بوده است. اما این روزها نسبتها اصلاً یکسان نیستند، درست همانطور که ماهیت خود قانون تغییر کرده است. بهعنوان یک مثال عینی، «پدر مادرانه» در دوران کودکی من وجود نداشت. پدران فقط در پنج شش سالگی کودکانشان، نه قبل از آن، اجازه میدادند کودکان وارد دنیایشان شوند. کودک بیشتر متعلق به مادر بود تا پدر. امروزه دو نقش پدری و مادری دارند بیشتر از قبل به هم نزدیک میشوند. البته همیشه میتوان این را سنجید و به مثالهای نقض رسید، اما روی هم رفته صحت این مشاهدات حفظ میشود. فمینیستها بهدرستی اشاره میکنند که مادرها هنوز سهم بیشتری از کار خانه را بر عهده دارند و معمولاً در ساماندهی امور مدرسه و فعالیتهای تفریحی کودکان فعالتر از پدرها هستند. واقعیت این است که هرچه باشد طی پنجاه سال گذشته، شیوهی مادرها و پدرها برای همکاری و مشارکت در تربیت فرزندانشان احتمالاً تغییرات بیشتری از پانصد سال گذشته کرده است! همهی ما پوشک نوزادانمان را عوض کردهایم و با شیشه به آنها شیر دادهایم، به میزانی که برای پدربزرگهایمان تقریباً به کلی غیرعادی مینمود.
نخستین چیزی که باید به سرانجام برسانیم، هر قدر هم پیشپا افتاده به نظر برسد، این است که کودکان به اندازه کافی خوب تربیت شوند، درست همانطور که خانوادههای سنتی میگویند، به نحوی که وقتی وارد مدرسه میشوند در وضعیت مناسبی برای آموختن چیزی که تدریس میشود باشند و معلمانشان هم مجبور نباشند کاری را که والدین پشت گوش انداختهاند انجام دهند. ما در زمانهای زندگی میکنیم که مثل ریختن آشغال در راهآب تمام مشکلات را به مدرسه موکول میکنیم. چون نتوانستهایم اقتدار درون خانواده را حفظ کنیم بیش از پیش متکی به مدرسه میشویم.
این سردرگمی در قبال نقشهای متناظر به دو شیوه نتایج مخربی به بار میآورد. من دوست ندارم معلمها در تربیت فرزندانم دخالت کنند، نه فقط به این خاطر که این شغلشان نیست، بلکه به این خاطر که فکر نمیکنم چنین کاری مطلوب باشد: تربیت بخشی از سپهر خصوصی و متعلق به خانواده است. البته تلاش برای برقراری یک تقسیمبندی سفت و سخت میان اجزای تربیت و متعلقات آموزشی کار درستی نیست؛ همیشه میان آنها همپوشانی است. همانطور که دیدن والدینی آزاردهنده است که بیوقفه با اقتدار معلمان و اهداف تعلیمی مشروع آنها مخالفت میکنند، معلمان هم باید هرگونه اقدام تربیتی را در محدودههای مقدماتیترین قواعد اخلاق عمومی و اصول سکولار نگه دارند. این همان چیزی است که ژول فری در کتاب مشهور نامه به دانشآموزان میگفت. معلم آنجا نیست که راجع به شادی یا زندگی خوب یا همینطور سیاست یا مذهب نظر بدهد. پس در اصل مسئله تربیتی است که خانواده باید پیش از شروع مدرسه و در شکل کاملتری پیش از شروع دبستان برای بچه بدهد. در نتیجه ما والدین باید اطمینان یابیم که اقتدار اعمال شده است. البته این به آن معنا نیست که باید نمایشی از اقتدارگرایی به راه بیندازیم، بلکه باید قادر باشیم برای کودکانمان درکی از قانون برای کار و تلاش ایجاد کنیم.
نویسنده
لوک فری
در حال حاضر مطلبی درباره لوک فری
نویسنده دربارهی عشق فلسفه ای برای قرن بیست و یکم
در دسترس نمیباشد. همکاران ما در
بخش
محتوا،
به
مرور،
نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با
توجه به
تعداد
بسیار
زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها،
کاری
زمانبر
خواهد
بود؛
لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند،
تهیه و
درج
محتوای
برای
آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت
ایدهبوک،
این
نویسنده
را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و
مفید،
سایرین را
به
مطالعهی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه
ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.
در حال حاضر مطلبی درباره نرگس حسن لی
مترجم کتاب دربارهی عشق فلسفه ای برای قرن بیست و یکم
در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش
محتوا،
به
مرور،
مترجمان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه
به
تعداد
بسیار
زیاد
مترجمان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری
زمانبر
خواهد
بود؛
لذا
در
صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از مترجم، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک
درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن مترجم در اولویت
قرار
خواهد
گرفت.ضمنا
اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این مترجم را می شناسید یا حتی اگر
خود،
مترجم
هستید
و
تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و
دعوت
کنید،
می
توانید
محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک
ارسال
نمایید.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک