جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
153,920
مقدمه مترجم
بخش اول چه لذتی است سوزاندن
بخش دوم الک و ماسه .....
بخش سوم سوختن درخشان
مصاحبه با ری بردبری
حواشی
مونتاگ همراه بیتی و بلک روی صندلی جلویی نشسته بود. حتی پیپ هایشان را هم دود نکردند. همان جا نشسته بودند و از شیشه جلویی ماشین بزرگ سمندر شکل شان که آرام و بی صدا پیچ خیابان ها را رد می کرد، بیرون را نگاه می کردند. بالاخره مونتاگ گفت: استاد ریدلی ،زنه ،گفت، استاد ریدلی، وقتی از در رفتیم تو یه چیز دیوونه کننده ای ،گفت ،گفت بنوازید آقا، استاد ریدلی و بعد نمیدونم چی چی چی بیتی گفت: «امروز» باید به لطف خداوند چون شمعی سوزان در انگلستان بتابیم که اطمینان دارم نباید اسیر تاریکی یأس شویم. استون من کاپیتان را نگاهی کرد. مثل مونتاگ - وحشت زده
۱۸ بیتی چانه اش را مالید جمله ایه که یه کسی به اسم لاتیمر به یه مردی به اسم نیکلاس ریدلی وقتی همراه هم تو دانشگاه آکسفورد تو ۱۶ اکتبر ۱۵۵۵ به جرم ارتداد داشتن زنده زنده سوزونده میشدن گفته.»
تلگرام
واتساپ
کپی لینک