جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
روزگاری که بیماری و غیاب با نام شاعر فلسطینی محمود درویش همراه نبود او ستاره بود و بس در شهر نور که مرحله طلایی شعر خویش را در آن گذراند، در غوغای حضور و نشر و نوشتن و شبهای شعر آنجا بود که شاعر ما پنجاه سالگی اش را جشن گرفت نخستین دیدارمان در پاریس بود سال ۱۹۹۱، پس از شب شعری که در آن تازه ترین مجموعه شعرش میبینم آنچه می خواهم را خواند و هزاران شنونده از عرب و غیر عرب حاضر شدند. دومین دیدارمان در خانه اش بود در میدان ایالات متحده در پاریس که از طبقه پنجم مشرف به برج ایفل بود و درختان تبعیدگاه و کبوتران خاکستری این دیدار پس از آن بود که شاعر ،فلسطین پس از چهار سال خودداری از مصاحبه با مطبوعات با وساطت استاد انطوان نوفل سردبی. أرى ما اريد.
تو بدترین دختری هستی که در خانه ام قهوه درست کرده نخیرم... خوشمزه ترین قهوه را درست کرده ام... فراموش
نخواهی کرد! کمی شکر به آن اضافه کرد و فوری رفت به اتاقش، این بار در را پشت سرش بست. تنها ماندم توی هال از دور به همه ی جزئیات نگاه می کردم. می ترسیدم باز مچم را بگیرد. یک کاغذ سفید از کیفم در آوردم و صحبت هامان را ثبت کردم همان دو دقیقه را .... با این که میترسیدم ناغافل از اتاق بیاید بیرون نتوانستم جلوی خودم را بگیرم و به آینه اش نگاهی انداختم و به کتاب هایی که در قفسه چیده بود اکثرشان شعر بودند و به عربی و انگلیسی... روی یکی از طبقه ها تعداد زیادی کارت پستال تبریک عید از جاهای مختلف دیدم البته همه شان از طرف... خانم های علاقه مند بود این دفعه به چیزی دست نزدم فقط از دور نگاه کردم. بعد سر جایم نشستم و مشغول خواندن درسی شدم که دو هفته دیگر امتحانش را داشتم.
چه طور چنین کاری کردم؟ دیوانه ام؟
چند دقیقه بعد آمد و پرسید سؤال درباره ی فاصله و رسیدن ضروری است؟ میشود نداشته باشیمش نه استاد خیلی هم ضروری است...
وقتی خیره میشوی به گلی که زخم زخم کرده دیوار را و با خود می گویی پس میتوانم شفا یابم از آجر از آجر و سیمان سبز میشود دلت...
تلگرام
واتساپ
کپی لینک