بنر بالای صفحه
IdeBook.ir
  • فروش ویژه

کتاب فصل سبز رستن خاطرات بهرامی نوا

معرفی کتاب فصل سبز رستن خاطرات بهرامی نوا

3.5 (2)
کتاب فصل سبز رستن خاطرات بهرامی نوا، اثر مهدی سجودی‌مقدم ، در بازار نشر ایران، توزیع شده است. این محصول در سال 1394 توسط انتشارات مهراندیش ، به چاپ رسیده است. این محصول به تیراژ 1,000 جلد، در قطع و اندازه‌ی رقعی، در سایت ایده بوک قرار دارد.
موجود
قیمت ایده بوک: 370,000 25%

277,500

محصولات بیشتر
فصل سبز رستن خاطرات بهرامی نوا

مشخصات محصول

نویسنده: مهدی سجودی‌مقدم
ویرایش: -
مترجم: -
تعداد صفحات: 376
انتشارات: مهراندیش
وزن: 420
شابک: 9789646799196
تیراژ: 1000
سال انتشار: 1394
تصویرگر: -
نوع جلد: -

مقدمه

اردیبهشت ماه سال نود بود که برای اولین بار آمنه را دیدم با پدرش و برادرش فرهاد که هنوز هیچ کدامشان را نمی شناختم. نمی دانم حرف میزد و میخندید و یا اینکه میخندید و حرف میزد. من بیشتر نگاهش می کردم و دلم میخواست در همان دقایق اول با آنچه که فکر میکند خودمانی شوم و از آن همه غریبگی و بیگانگی فاصله بگیرم کار آسانی نبود اما صمیمیت، سرزندگی و شادابی آمنه و عطوفت حضورش این کار را برایم آسان کرد شگفتا حتی دردها و غصه ها را هم با خنده بازگو می کرد و تو را وا میداشت در همه چیزهایی که یاد گرفته ای تجدید نظر کنی آموزگاری بود که آرام و صبور می خواست درسهایش را بگوید و تو بدانی که باید سکوت کنی و به آنچه که او بهتر از بسیاری فرا گرفته گوش دل بسپاری امید و آرزو مثل آبشار بلندی بی انقطاع از فکر زلال و بی آلایشش سرازیر بود. عینک مشکی بر چشم داشت اما از عصای سفید خبری نبود ترجیح میداد پستی و بلندی های زندگی را لمس کند، حتی به بهای افتادن و جراحت برداشتن .... اما می دانست که پس از آن بلند خواهد شد با چشمی بیناتر و قدم هایی استوارتر بعد از اولین دیداری که با او داشتم و دیدارهای مکرر بعد همیشه از خودم می پرسیدم چه گوهری در صدف وجود آمنه نهفته است که انسان را ترغیب میکند تا آهسته و پاورچین به کناره های ساحل زندگیش نزدیک شود و در تموج دلربای اندیشه و عاطفه، به طلوع خورشیدهای سخاوت و مردانگی چشم بدوزد؟ بسیار اوقات که غرقه روایتش میشدم و کوچه های خاطراتش را با کمند کلمات سیر میکردم دلم میخواست به زبان خودش با همان ۱ به نقل از کتاب چشم در برابر چشم مقدمه نویسنده کتاب، مهدی سجودی مقدم.

گوشه ای از کتاب

ردیبهشت ماه سال نود بود که برای اولین بار آمنه را دیدم با پدرش و برادرش فرهاد که هنوز هیچ کدامشان را نمی شناختم.
نمی دانم حرف میزد و میخندید و یا اینکه میخندید و حرف میزد. من بیشتر نگاهش می کردم و دلم میخواست در همان دقایق اول با آنچه که فکر میکند خودمانی شوم و از آن همه غریبگی و بیگانگی فاصله بگیرم کار آسانی نبود اما صمیمیت، سرزندگی و شادابی آمنه و عطوفت حضورش این کار را برایم آسان کرد شگفتا حتی دردها و غصه ها را هم با خنده بازگو می کرد و تو را وا میداشت در همه چیزهایی که یاد گرفته ای تجدید نظر کنی آموزگاری بود که آرام و صبور می خواست درسهایش را بگوید و تو بدانی که باید سکوت کنی و به آنچه که او بهتر از بسیاری فرا گرفته گوش دل بسپاری امید و آرزو مثل آبشار بلندی بی انقطاع از فکر زلال و بی آلایشش سرازیر بود. عینک مشکی بر چشم داشت اما از عصای سفید خبری نبود ترجیح میداد پستی و بلندی های زندگی را لمس کند، حتی به بهای افتادن و جراحت برداشتن ..

نویسنده

مهدی سجودی‌مقدم

مهدی سجودی‌مقدم

در حال حاضر مطلبی درباره مهدی سجودی‌مقدم نویسنده فصل سبز رستن خاطرات بهرامی نوا در دسترس نمی‌باشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایده‌بوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعه‌ی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.

ویدیوهای محصول

دیدگاه کاربران

دیدگاه شما

کد امنیتی ثبت نظر

با ثبت دیدگاه، موافقت خود را با قوانین انتشار دیدگاه در ایده بوک اعلام می‌کنم.

پرسش خود را درباره این محصول ثبت کنید