120,000
و با سطل حلبی که همراه داشت تمام حوض را خالی میکرد. عزیز غذایی مفصل تر از آن که خودمان میخوردیم را برای او در سینی بزرگ میگذاشت و ظرفی پر از آب دوغ با نعنا به او می داد و او با پاهای خیس کنار حوض مینشست و تا آخرش را میخورد. وقتی می آمدم از پنجره ی اطاق به او نگاه کنم، عزیز آبرو می انداخت و می گفت شاید ناراحت شود. صبح های زود هم محمد شیری با دو دبه ی بزرگ شیر پشت دوچرخه اش می آمد و فریاد میزد محمد شیریه باز یک روز که من با کاسه ای بیرون رفتم و گفتم محمد شیری، عزیز به من اخم کرد و گفت: «خودش میگوید محمد شیری ،آمده، شما باید بگویید محمد آقا. تا آنجایی که یک روز در خانه را زدند و من که در بازکن خانه بودم در را باز کردم عزیز از دور صدا زد «حمید آقا کیه؟» گفتم: جناب آقای گدا.
در حال حاضر مطلبی درباره حمید جبلی نویسنده خاطرات پسر بچه شصت ساله در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک