جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
142,820
اتاق کاری کوچک پنجره ای بلند پشت پنجره سرشاخه های بی برگ درختی امیر پشت میز تحریر به پشتی صندلی تکیه داده از پنجره به بیرون نگاه می کند.
حاجب : ریش پر سفید جلیقه تنگی به تن دارد کنار در میانی نزدیک دیوار
[سكوت]
امیر : خب
حاجب: توصیه نمیکنم عالیجناب
امیر: چرا؟
حاجب: در این لحظه نمیتوانم نگرانی ام را دقیقاً بیان کنم، اصطلاحی را که می آورم اصلاً بیان کننده منظورم نیست، اما می گویند: مرده ها را به حال خود بگذارید.
زن به درگاهی پنجره تکیه داده بود و به دور و برتگاه میکرد. یاد ملایی از سمت رودخانه می وزید و هیچ خبری با خود نداشت زن نگاه مردم کنجکاری را داشت که سیری ندارید. هنوز کسی لطق به او نکرده و جلوی خانه اش زیر اتومبیل نرفته بود. علاوه بر این در طبقه ماقبل آخر زندگی میکرد تا خیابان فاصله زیاد بود. از آن پایین فقط همهنه ای تا بالا می رسید. همه چیز آن پایین پایینها بود. زن داشت از پنجره کنار می رفت که متوجه شد. پیرمرد رو به رویی چراغ اتاقش را روشن کرده است. هوا هنوز روشن بود. نور چراغ یک جوری بود. انگار که در یک روز آفتابی به چراغ روشن حاشیه خیابان نگاه کنی زن کنار پنجره ماند. گزارش شاهد عینی گزیده ای است از داستانهای کوتاه مهم ترین نویسندگان آلمانی زبان قرن بیستم از هر نویسنده دست کم یک داستان انتخاب شده است که هر کدام لحنی متفاوت از دیگری دارند کوشش اصلی مترجم بازآفرینی لحن های گوناگون به زبان فارسی بوده است. داستانها در کنار هم تصویر کاملی از داستان کوتاه آلمانی به دست می دهند.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک