بنر بالای صفحه
IdeBook.ir
  • فروش ویژه

کتاب عزاداران بیل

معرفی کتاب عزاداران بیل

3.6 (2)
کتاب عزاداران بیل، اثر غلامحسین ساعدی ، در بازار نشر ایران، توزیع شده است. این محصول در سال 1403 توسط انتشارات نگاه ، به چاپ رسیده است. این محصول در قطع و اندازه‌ی رقعی، در سایت ایده بوک قرار دارد.
موجود
قیمت ایده بوک: 225,000 26%

166,500

موضوعات مرتبط

محصولات بیشتر
عزاداران بیل

مشخصات محصول

نویسنده: غلامحسین ساعدی
ویرایش: -
مترجم: -
تعداد صفحات: 208
انتشارات: نگاه
وزن: 260
شابک: 9789643514181
تیراژ: -
سال انتشار: 1403
تصویرگر: -
نوع جلد: شمیز

معرفی محصول

(داستان های فارسی قرن 14)

چکیده

معرفی مختصر کتاب «کتاب عزاداران بیل» مشتمل است بر هشت قصه از اهالی دهی به نام بیل. در «قصة هشتم»، زندگی و ترک دیار مشهدی اسلام، تنها گاری‌چی و ساززن ده به تصویر کشیده شده است. راوی مردی مهربان بود که با یک اسب و بز و یک گاری و ساز به تنهایی زندگی می‌کرد. روزی از ده سیدآبادی دو نفر از طرف شاه‌تقی به دنبال او می‌آیند تا در روز عروسی پسرش ساز بزند و آواز بخواند و مشهدی اسلام با اجازة کدخدا می‌رود و پسر مشهدی صفر، که مردی پست بود نیز به همراه او می‌رود. در شب عروسی مشهدی اسلام ساز می‌زند و می‌خواند. در فرصتی که مشهدی اسلام برای دیدن اسب بیمار مشهدی رقیه، زنی بیوه که قسم خورده بود ازدواج نکند، می‌رود، دو مرد سیدآبادی و پسر مشهدی صفر در حالی که شاهد این ماجرا بودند، داستان را به گونه‌ای دیگر می‌سازند و پسر مشهدی صفر آن را به گونه‌ای برای اهل بیل تعریف می‌کند و باعث رسوایی مشهدی اسلام می‌گردد. مشهدی اسلام که به ده برمی‌گردد اتفاقی صحبت‌های اهالی را می‌شنود. او لباس عزاداری می‌پوشد و خانة خود را گل می‌گیرد و ساز خود را برداشته و ده بیل‌ را ترک می‌کند و به شهر می‌رود و در پیاد‌ه‌روهای شهر مشغول ساززدن می‌شود.

گوشه ای از کتاب

کدخدا و مشدی بابا و دو تا از جوونها رفتند خانه ی کدخدا و بیل و کلنگ و نردبان را برداشتند و رفتند طرف قبرستان اسلام و عباس و دوتای دیگر هم رفتند خانه ی اسلام. جارو و مشک و کاسه ی لعابی و کیسه را برداشتند و آمدند کنار استخر اسلام و عباس هر چه دستشان بود گذاشتند کنار بید و رفتند سر وقت گودال که سنگ سیاه مرده شوری آنجا بود. اسلام و عباس گوشه های سنگ را گرفتند و حرکت دادند. مار کوچکی پرید بیرون و خودش را انداخت توی استخر دو نفر دیگر هم آمدند و کمک کردند و سنگ را از گودال کشیدند بیرون و رو به قبله اش گذاشتند و زیرش را با سنگ ریزه محکم کردند.
اسلام گفت: «خوب شد.» 
عباس گفت: «آره، دیگه تکون نمیخوره.» 
اسلام با خودش گفت: «روز به روز هم که سنگین تر میشه.» 
زنها طرف دیگر استخر جمع شده بودند و توی استخر را نگاه می کردند. پسر جوانی که کلاه نداشت و موهای سرخ و وز کرده اش را ریخته بود روی گوشها از توی کوچه آمد و سینی بزرگی را که تویش
بقچه بود داد به اسلام و گفت: «مال آقاس.»

پشت جلد

عزاداران تیل شامل هشت داستان کوتاه است و با اینکه حوادث به هم ربطی ندارند اما شخصیتها و مکانها در طول اثر تکرار میشوند. این داستانها با استفاده از راوی دانای کل توصیف میشوند و هر کدامشان به یک حادثه پرداخته است. کتاب به سبک رئالیسم است اما در بعضی قسمتها حالت رئالیسم جادویی نیز به چشم میخورد در قصه اول صدای زنگوله و در قصه هفتم تبدیل شدن انسانها به یک حیوان شبیه موش و میمون..... با دقت در تمامی داستانها به این نتیجه میرسیم که تم اصلی آنها مرگ است و اضطراب .... از روی داستان چهارم این مجموعه فیلم گاو

نویسنده

غلامحسین ساعدی

غلامحسین ساعدی

زادۀ ۱۳۱۴، در تبریز با نام مستعار گوهر مراد. ساعدی در خانواده‌ای به دنیا آمد که پدرش کارمند دولت بود و مادرش خانه‌دار. پدربزرگ مادریِ ساعدی از مشروطه‌خواهان شهر تبریز بود، اما این خانواده وضع اقتصادی بسامانی نداشت و به قول خودِ ساعدی خانواده‌اش اندکی بدحال بود.

دبستان بدر جایی بود که ساعدی تحصیلات خود را در مقاطع اولیه در آن به پایان رساند. در دبیرستان مشغول به تحصیل بود که نخستین داستان‌هایش در هفته‌نامۀ دانش‌آموز به چاپ رسید.

یکی از داستان‌های بلند ساعدی به نام از پا نیفتاده‌ها در همان زمان‌ها در نشریۀ کبوتر صلح به چاپ رسید. ساعدی که تحصیلات خود را در رشتۀ پزشکی به پایان رسانده، نخستین نوشته‌هایش در سال ۱۳۳۲ منتشر شد و سپس آثاری همچون چوب‌ به دست‌های ورزیل،‌ دیکته و زاویه، آی باکلاه آی بی‌کلاه و عزاداران بیل، او را در زمرۀ مهم‌ترین نویسندگان و نمایشنامه‌نویسان کشورمان قرار داد که در کنار چهره‌هایی چون بهرام بیضایی، اکبر رادی، عباس نعلبندیان، اسماعیل خلج و… در تحول تئاتری ایران در دهه‌های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ نقش پررنگی ایفا نمودند.

ساعدی پیرامون دلیل انتخاب اسم مستعارش، گوهر مراد می‌گوید:

«در تبریز و در پشت خانه‌مان گورستان متروکی بود که گاه ساعت‌ها می‌شد که در آن قدم می‌زدم. در یکی از این قدم‌زدن‌ها چشمم به سنگ قبر دختری به نام گوهر-مراد افتاد که در سنین جوانی از دنیا رفته بود. همان‌جا تصمیم گرفتم که این نام را به عنوان نام مستعار خود انتخاب کنم.»

ترس و لرز، آشفته‌حالان بیداربخت، تاتار خندان، غریبه در شهر، وای بر مغلوب، کلاته‌گل، آشغالدونی و طاهره طاهرۀ عزیزم از جمله آثار اوست.

ویدیوهای محصول

دیدگاه کاربران

دیدگاه شما

کد امنیتی ثبت نظر

با ثبت دیدگاه، موافقت خود را با قوانین انتشار دیدگاه در ایده بوک اعلام می‌کنم.

پرسش خود را درباره این محصول ثبت کنید