بنر بالای صفحه
ستاره سهیل
ستاره سهیل ستاره سهیل

فروش ویژه

کتاب ستاره سهیل

معرفی کتاب ستاره سهیل

(2)
کتاب ستاره سهیل (روایت هایی از سردار شهید محمد اسلام نسب)،(شمیز،رقعی،سوره مهر)، اثر مجید ایزدی ، با ترجمه مترجم یونس رازی ، در بازار نشر ایران، توزیع شده است. این محصول توسط انتشارات سوره مهر ، به چاپ رسیده است. این محصول در قطع و اندازه‌ی رقعی، در سایت ایده بوک قرار دارد. دانلود pdf و ارسال رایگان
موجود
قیمت ایده بوک: 90,000 21%

71,100

90,000 21% 71,100
دسته بندی های مرتبط با این محصول را هم ببینید

کتابهای جنگ تحمیلی، دفاع مقدس و شهدا

محصولات مرتبط

(1)
26%
فروش ویژه
(2)
21%
فروش ویژه
(5)
21%
فروش ویژه
(5)
21%
فروش ویژه
(5)
26%
فروش ویژه
(2)
18%
فروش ویژه
(2)
19%
(2)
26%
فروش ویژه
(4)
26%
فروش ویژه
(5)
26%
فروش ویژه

فهرست

تهیه شده توسط تیم تولید محتوای ایده‌بوک

  • کتاب ستاره سهیل روایت هایی از سردار شهید محمد اسلام نسب نشر سوره مهر نویسنده  ایزدی منتشر شد

مشخصات محصول

نویسنده: مجید ایزدی ویرایش: -
مترجم: مترجم یونس رازی تعداد صفحات: 492
انتشارات: سوره مهر وزن: 534
شابک: 9786000322694 تیراژ:
اندازه (قطع) : رقعی سال انتشار -

معرفی محصول

تهیه شده توسط تیم تولید محتوای ایده‌بوک

(سرگذشتنامه شهیدان و بازماندگان در جنگ ایران و عراق،در سال 1359-1367)

چکیده

تهیه شده توسط تیم تولید محتوای ایده‌بوک

چکیده

واقعاً که خیلی خودسر شدی شیدا آخه چرا با خودت بازی می کنی تو با این کارت می خوای چی رو ثابت کنی هان؟ نمی تونی یه خرده دندون رو جگر بذاری لابد خودش پا پیش می ذاره البته اگه علاقه ای بهت داشته باشه وگرنه نمی شه تو خودتو به اون قالب کنی. باید عشق بینتون دو طرفه باشه یه طرفه باشه که فایده ای نداره یعنی باد هوا می فهمی باد هوا!! دستم را آهسته روی میز کشیدم و خیره شدم به انگشت هایم انگشت هایی که مثل اعضای یک خانواده خوشبخت هیچوقت از هم جدا نمی شوند. گاهی وقت ها توی دلم می گفتم این خانواده من و سهیل و بچه هامون هستیم که خیلی خوشبخت می شویم. توی این افکار بودم که ... مامان دستم را گرفت و من را متوجه خودش کرد. - درست می شه همه چی درست می شه اما تو باید مراقب رفتار و کردارت باشی عزیزم نباید خودت را سبک کنی. خودت را بسپار دست تقدیر تا ببینی چی می شه. مادر این را گفت و از جایش بلند شد و رفت توی حیاط. رفتم توی اتاقم جلوی آینه قدی ایستادم و خودم را تویش نگاه کردم. صورتم چقدر زرد و لاغر شده درست مثل یک لیموی پلاسیده بی مصرف. خدایا یعنی اون روز فرامی رسه دستم تو دست سهیل باشه بی هیچ دغدغه ای زندگیم را با اون شروع کنم زیر یک سقف کنار هم با هم با عشق و علاقه ای دو طرفه؟ هر وقت یاد آن چشمان آبی و خمارش می افتم واقعاً خودم را گم می کنم. انگار غرق در یک دریای آبی و مواج می شوم که با هر موجی به طرف ساحل پرت می شوم. انگار که دریا هم مرا نمی خواهد. چی می شد با آن چشمان آبی اش توی چشمانم خیره می شد و از ته دل بهم می گفت شیدا دوستت دارم تو تمام زندگی منی و خواهی بود. چی می شد اگه می گفت من بدون تو هیچم. خدایا تو فقط می دانی که چقدر دوستش دارم..... صدای رعد و برق من را به خودم آورد و از شدت صدا دستهایم را روی گوشهایم گذاشتم وای چه صدای گوش خراشی بود قلبم از جا کنده شد. نمی دانم چقدر زمان گذشته بود نگاهی به ساعت انداختم نزدیک هفت بود. رفتم سمت کمد درش را باز کردم و از بین تمام لباس ها بهترین را انتخاب کردم و پوشیدم. از پله ها رفتم پایین. صدای در آمد. - شیدا اگه می شه در را باز کن من دستم بنده. - بله؟ - سلام عمو باز کن که از سرما داریم منجمد می شیم. دکمه را فشار دادم. - باز شد؟ - آره عمو باز شد. در هال را باز کردم. از شدت خوشحالی دل توی دلم نبود و به دلم مژده می دادم الآنه که عشقم از در بیاد داخل. خودم را توی آینه جلوی در مرتب کردم. - مامان سر و وضعم چطوره خوبه؟ مامان از آشپزخانه آمد بیرون و لبخندی تحویلم داد. - بهتر از این نمی شه مثل یک تکه ماه شدی عزیزم سهیل خیلی هم دلش بخواد که یه همچین عروس خوشگلی دلبستش بشه. - وای مامان هیس نگو الآنه که بیان داخل ممکنه بشنون. - وای شرمنده فراموش کردم. مثل همیشه صدای قهقهه عمو بهزاد تمام ساختمان را پر کرده بود. من و مامانم رفتیم جلو برای خوش آمدگویی. عمو بهزاد باهام دست داد و صورتم را بوسید. - سلام عمو جان نیستی کم پیدایی بی وفا دیگه سراغی از عمو نمی گیری؟ ما باید همیشه سر بزنیم؟ وگرنه انگار نه انگار عمو و زن عمویی هم وجود داره. - سلام عمو جان به خدا منم دلم براتون خیلی تنگ شده بود ولی امتحانات میان ترم اصلاً این فرصت را به من نمی داد که بیام دست بوستون. همش خودمو توی اتاق زندانی کردم و فکر و ذکرم شده درس و امتحانات. بعد از امتحانات حتماً خدمت می رسم....

نویسنده

مختصری درباره نویسنده

مجید ایزدی

مجید ایزدی

در حال حاضر مطلبی درباره مجید ایزدی نویسنده ستاره سهیل در دسترس نمی‌باشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه «ارتباط با ما» درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایده‌بوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعه‌ی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه «ارتباط با ما» ارسال نمایید.


مترجم

مختصری درباره مترجم

مترجم یونس رازی

در حال حاضر مطلبی درباره مترجم یونس رازی مترجم کتاب ستاره سهیل در دسترس نمی‌باشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، مترجمان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد مترجمان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از مترجم، از طریق صفحه «ارتباط با ما» درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن مترجم در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایده‌بوک، این مترجم را می شناسید یا حتی اگر خود، مترجم هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعه‌ی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه «ارتباط با ما» ارسال نمایید.

مترجم یونس رازی

دیدگاه کاربران

دیدگاه شما

کد امنیتی ثبت نظر

با ثبت دیدگاه، موافقت خود را با قوانین انتشار دیدگاه در ایده بوک اعلام می‌کنم.

پرسش خود را درباره این محصول ثبت کنید