بنر بالای صفحه
IdeBook.ir
  • فروش ویژه

کتاب پاییز آمد

معرفی کتاب پاییز آمد

3.7 (2)
کتاب پاییز آمد (خاطرات فخرالسادات موسوی همسر سردار شهید احمد یوسفی)،(شمیز،رقعی،سوره مهر)، اثر گلستان جعفریان ، در بازار نشر ایران، توزیع شده است. این محصول در سال 1403 توسط انتشارات سوره مهر ، به چاپ رسیده است. این محصول در قطع و اندازه‌ی رقعی، در سایت ایده بوک قرار دارد.
موجود
قیمت ایده بوک: 180,000 26%

133,200

موضوعات مرتبط

محصولات بیشتر
پاییز آمد

مشخصات محصول

نویسنده: گلستان جعفریان
ویرایش: -
مترجم: -
تعداد صفحات: 240
انتشارات: سوره مهر
وزن: 230
شابک: 9786000350048
تیراژ: -
سال انتشار: 1403
تصویرگر: -
نوع جلد: -

معرفی محصول

(داستان های فارسی،قرن 14،خاطرات همسران شهیدان،ایران)
کتاب «پاییز آمد» گلستان جعفریان روایتگر خاطرات فخرالسادات موسوی، همسر شهید احمد یوسفی از شهدای زنجان است. این کتاب در حوزه تاریخ نگاری جنگ و زنان یک گام رو به‌جلو است.

در ادامه یادداشت روزنامه ایران به قلم مرتضی ویسی در ۲۳ آذر می‌خوانیم: کتاب «پاییز آمد» گلستان جعفریان روایتگر خاطرات فخرالسادات موسوی، همسر شهید احمد یوسفی از شهدای زنجان است. این کتاب در حوزه تاریخ نگاری جنگ و زنان یک گام رو به‌جلو است. چون یکی از مشکلات و آسیب‌های مهم در حوزه خاطره نگاری جنگ بخصوص آثار خاطره‌نگاری زنان این است که این آثار به‌مرور طی این چند سال به کلیشه و تکرار دچار شده است. از این‌رو نویسنده، محقق یا تاریخ نگار شفاهی که می‌خواهد در این حوزه قلم بزند باید از خلاقیت و نگاه متفاوتی برخوردار باشد یا بتواند سوژه‌های متفاوتی پیدا کند که به تکرار و کلیشه دچار نشود. بیشتر کلیشه‌هایی که در آثار تاریخ نگاری زنان وجود دارد مربوط می‌شود به زنانی که همیشه در زندگی نقش همسری تابع با رفتارهایی شعارگونه داشتند. البته استثناهایی هم وجود دارد؛ مثل کتاب «دا» اما خیلی از کتاب‌ها این ویژگی را دارند یعنی شعار بر واقعیت در داستان غلبه دارد.

انگاره‌ای که ۱۵- ۱۰ سال است در فضای تاریخ نگاری جنگ از سوی استادانی ازجمله مرتضی سرهنگی که پرچم دار این اتفاق است شکل گرفته و روی آن تأکید دارند این است که جنگ را نباید فقط در خاکریزها دنبال کرد و این یک اصل کلی درباره تاریخ نگاری زنان است که محققان باید به آن توجه کنند. کسانی در جنگ حضور داشتند که حضور عینی آنها به چشم ما نمایان نبوده، خیلی‌ها پشت جبهه بودند ازجمله زنان و خانواده‌های شهدا، همسران شهید و همسران رزمنده‌ها که نمی‌شود گفت به اندازه خود رزمنده‌ها اما کمتر از آنها هم رنج نکشیدند؛ رنج فراق، سرپرستی فرزندان شان، رنج تنهایی، رنج مشکلات اقتصادی و اداره زندگی و... به‌همین جهت پرداختن به این افراد هم یک کار الزام آور است هم اینکه در بطن آنها روایت‌ها و اتفاقات عاطفی بیرون می‌آید که برای مخاطب امروز بسیار شنیدنی و جذاب و گاهی اوقات غیر قابل باور است. مثل کتاب «ساجی» و رنج‌هایی که خانم ضرابی‌زاده در آن کتاب به تصویر کشید و برای خیلی از نسل‌های امروز غیرقابل باور بود اما واقعیت این است که خانم‌ها در این دوران رنج‌هایی کشیدند که ما نمی‌توانیم نسبت به آنها بی‌تفاوت باشیم.

کتاب «پاییز آمد» از چند جهت کتاب مهمی است. اول اینکه خانم گلستان جعفریان نویسنده کتاب با کارنامه و شناسنامه‌ای که از خود به‌جای گذاشته نشان می‌دهد که نویسنده باجسارتی است. نویسنده‌ای است که می‌تواند خط قرمزهایی را رد کند که به کتاب کمک کند از آن حالت شعارگونه خارج شود و برای مخاطب معنای عینی و قابل لمسی پیدا کند. در این کتاب سوژه خانم فخرالسادات موسوی دختری است از خانواده‌ای که کاملاً مذهبی و ارزشی نبود و در فضایی بزرگ شده که می‌توانسته مسیر متفاوتی در زندگی داشته باشد و وارد جریان‌های دیگری بشود.

اما آنچه که زندگی این خانم را ارزشمند می‌کند این است که مسیر انقلاب و حجاب برایش یک مسیر انتخابی بوده و شما به کرات در این کار می‌بینید که از سمت خانواده به او فشار می‌آورند که به سمت نظامی‌ها نرود و خواستگارهای نظامی را رد کند. پدرش راضی نبود دخترش وارد کارهای انقلابی و سیاسی بشود و حتی با یک نظامی ازدواج کند. اما آنچه که فخرالسادات موسوی در صحبت‌هایش خیلی خوب به تصویر کشیده بحث ایمان به راهش است. پدر و مادرش بسیار به او فشار می‌آورند که لباس‌های متفاوت و بهتری بپوشد اما ایشان ساده زیستی را جزو مرام انقلابی‌ها می‌دانسته و به آن باور داشته و همین نکات کار را جذاب کرده است.

نمی خواهم داستان کتاب را بگویم اما فقط اشاره‌ای کنم به این موضوع که فخرالسادات موسوی در خاطراتشان این‌طور روایت می‌کند که شهید یوسفی در برخورد اول رفتاری نداشته که منجر به ازدواج شود. اما توصیف عشق فخرالسادات جذابیت‌های خودش را دارد که برای مخاطب شنیدنی است. به علاوه اینکه جعفریان توانسته از زندگی فخرالسادات موسوی روایت‌های تازه‌ای بیاورد و عرصه‌های خصوصی تری از روابط آنها را مطرح کند.

مثل موقع‌هایی که دوستی خبر شهادتی برای این خانواده می‌آورد خانم موسوی برای همسرش آواز می‌خواند. فارغ از اینکه این مسأله چه وجهی دارد چون رابطه زناشویی خودشان بوده بیان این موضوع کار نویی است که تاریخ‌نگاران می‌توانند به آن توجه داشته باشند که این نوع روایت‌ها می‌تواند کار را از کلیشه خارج کند. علاوه بر همه این ویژگی‌ها باید اشاره کرد که «پاییز آمد» حجم متناسبی دارد، تکرار و تناوب ندارد و به اطناب دچار نیست و اینها به خاطر زحمت‌های جعفریان نویسنده کتاب و مرتضی سرهنگی است که آن را بازخوانی کرده است.

درنهایت باید گفت جنگ هنوز که هنوز است میلیون‌ها سوژه پرداخت نشده دارد که باید به آنها پرداخته شود. کتاب «پاییز آمد» را باید به فال نیک بگیریم تا این روند را بیشتر در ادبیات پایداری ببینیم و تا آنجا که می‌شود شاهد آثار کلیشه‌ای و تکراری نباشیم.

چکیده

گزیده کتاب پاییز آمد سی و پنج سال میگذرد اما هنوز پاییز که می آید نمیدانم از آتش مهری که بر جانم انداخته غمگین باشم یا مسرور. به برگهای زیبا و رنگارنگ می نگرم با من سخن میگویند زیبایی مرگ ما از زیبایی زندگی ماست… آری… پاییز برای من بغضی تمام نشدنی دارد. تب و لرزی است که حس آشنایش گرمابخش وجود من است. هنوز و همیشه نگاهم شور دیدنش را می ریزد و مرا بر سر دوست داشتنی ترین دوراهی ماندن و رفتن رها میکند. اصلا پاییز هار من است وقتی شکوفه میزند زخم های دلم در خزان فصل ها… او به من آموخت هر آمدنی رفتنی دارد اما زیبا رفتن کار پاییز است.

مقدمه

عشق های افسانه ای این طور ساخته میشوند؛ در زمانه بلا در روزگار تنگی و حتی وقت قحط سالی میشود اندر دمشق عشقهایی که می شود سالها و سالها بعد داستانش را تعریف کرد. عشق هایی که در دوری شکل گرفته اند نه در مجاورت عشقهایی که روزها را برای وصل شمرده اند. در این فراموشی ،عشق عاشق برای پایمردی بیشتر به یار نیاز دارد یار ناموجود یاری که جز اطوارش و جای خالی اش چیزی نداریم و با این همه همان قدر عزیز است که بود. اما وقتی یار نیست چطور میشود عشق را همچنان نگه داشت. این روایت عاشقی است که در غیاب یار عشق را مکرر میکند مصاحبه با خانم فخر السادات موسوی همسر سردار شهید احمد یوسفی در زمستان ۱۳۹۵ آغاز شد خوب یادم هست زمین پربرف بود از قطار که پیاده شدم و بخاری غلیظ از زیر واگنهای قطار بیرون می زد. هوا آفتابی بود و آسمان آبی همه چیز شاد و پاکیزه می نمود.

گوشه ای از کتاب

گفتم: «وقتی به ستاد تبلیغات جنگ رفتم، مسئول آنجا وسایل را به من تحویل نمی داد. می گفت چرا یک دختربچه را فرستاده اند. من کمی تند شدم و گفتم شما با سن و سال من چه کار دارید. کسی که مرا برای بردن این ها معرفی کرده حتماً می دانسته از پسش بر می آیم. آن آقا کوتاه آمد و گفت قصد جسارت نداشته و منظورش این بوده که وسایل خیلی زیاد است در جوابش گفتم من می روم و وانت نیسان کرایه میکنم فقط شما به نیروهایتان بگویید برای بار زدن کمک کنند. مسئولیت بقیه کار با خودم دو تا وانت بار کرایه کردم. اما دیدم درست نیست در جاده با راننده تنها باشم رفتم ترمینال. راننده اتوبوس حاضر نبود این همه وسایل را بار اتوبوس کند. می گفت صندوق های اتوبوس پر است از ساکها و بار مسافران به راننده گفتم این بار باید به زنجان برسد. با مسافرها صحبت کردم و گفتم رزمنده ها در جبهه جانشان را می دهند حالا شما حاضر هستید ساکهایتان را زیر پاها و یا روی زانو بگیرید تا وسایل را با این اتوبوس به زنجان ببریم. مسافرها قبول کردند. راننده هم با شنیدن حرفهایم آرام گرفت و وسایل را داخل و بالای سقف اتوبوس جا داد و آمدیم.»
تمام مدت که صحبت میکردم احمد یوسفی با دقت و عمیق به صورتم نگاه میکرد معذب بودم دلم میخواست خانم ادریسی بیاید. از حالت چهارزانو دو زانو نشستم و گفتم: «من دو سال است با شما کار کردم و تا حالا ندیدم مستقیم به صورتم نگاه کنید.»

پشت جلد

عشقی انشین عزمی پولادین و ایمانی راستین چهره نگار زندگی این دو جوان است که با نگارشی زیبا و رسا در این کتاب تصویر شده است. این نیز از همان روایات صادقانه است که شنیدن و خواندن آن امثال این حقیر را خجالت زده میکند و فاصله ی نجومی شان با این مجاهدان واقعی را آشکار میسازد. سی و پنج سال می گذرد؛ اما هنوز پاییز که می آید نمیدانم از آتش مهری که بر جانم انداخته غمگین باشم یا مرور به برگهای زیبا و رنگارنگ مینگرم با من سخن میگویند زیبایی مرگ ما از زیبایی زندگی ماست..... آری... پاییز برای من بغضی تمام نشدنی دارد تب و لرزی است که حس آشنایش گرما بخش وجود من است. هنوز و همیشه نگاهم شور دیدنش را می ریزد و مرا بر سر دوست داشتنی ترین دوراهی ماندن و رفتن رها می کند. اصلا پاییز بهار من است وقتی شکوفه میزند زخم های دلم در خزان فصلها..... او به من آموخت هر آمدنی رفتنی دارد؛ اما زیبا رفتن کار پاییز است.

نویسنده

گلستان جعفریان

گلستان جعفریان

در حال حاضر مطلبی درباره گلستان جعفریان نویسنده پاییز آمد در دسترس نمی‌باشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایده‌بوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعه‌ی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.

دیدگاه کاربران

دیدگاه شما

کد امنیتی ثبت نظر

با ثبت دیدگاه، موافقت خود را با قوانین انتشار دیدگاه در ایده بوک اعلام می‌کنم.

پرسش خود را درباره این محصول ثبت کنید