جستجوهای اخیر
جستجوهای پرطرفدار
35,520
هیچ کداممان چیزی نگفتیم. اتوبوس که سرعت گرفت مادر ایستاد. سرم را از پنجره بردم بیرون دست تکان دادم براش دست تکان داد و اتوبوس که پیچید و رفت سمت در گاراژ، دیگر ندیدمش
به سالن که رسیدیم پر بود از جمعیت سرود انترناسیونال که بعدها فهمیدم سرود جهانی کارگران است و اوژن پوتیه آن را ساخته بود از بلندگوهای سالن پخش میشد. گروه گر تو آهنگ با هم می خواندند: برخیز ای داغ لعنت خورده دنیای فقر و بندگی یک ماه بیشتر نبود که دانشجوی دانشگاه تهران شده بودم. ته لهجه ی شمالی داشتم و حواسم بود که کمتر حرف بزنم و بیشتر گوش کنم ریحانه از روز اول دوستم شده بود یک سال بالاتر از من بود و تو خوابگاه هم اتاق شده بودیم. او هم مثل من ادبیات فارسی میخواند. اهل مشهد بود. بلند حرف میزد و هیچ ابایی نداشت که قاتی حرفهاش فحش کمر به پایین هم بدهد و هر چه دلش میخواست میگفت جهانگیر دوست پسرش بود و بیشتر حرفهاش را از قول جهان میگفت آن میتینگ را هم جهان گفته بود برود و او هم اصرار کرده بود که با هم برویم گفت که هر دو دعوت شده ایم و خواسته ی جهان است که من هم باشم یکی دو کتاب هم جهان داده بود بهش و گاهی میخواند و بیشتر وقتها نمیخواند. اما آنها را جوری میگذاشت روی میز اتاق که اگر کسی آمد تو جلدشان را ببیند و بفهمد که ریحانه هم از آن کتاب ها می خواند.
تو سالن نصف جمعیت سیگار میکشیدند و خیلی ها کتاب روزنامه یا جزوه ای زیر بغلشان بود. بعضیها زیر لب آهنگ بلندگوها را زمزمه می کردند و بیشترشان یا از ضرب می افتادند یا شعر را حفظ نبودند و ادای خواندن در می آوردند. ترانه که تمام شد ریحانه که گرم صحبت با جهان بود
تلگرام
واتساپ
کپی لینک