16,280
یک روز که دخترکوچولو از سروصدا و شلوغی خسته شده بود، تصمیمی بزرگ گرفت رفت انتهای حیاط و با شاخ و برگ ها غاری درختی درست کرد. وقتی همه فهمیدند به دیدن غار دخترکوچولو آمدند و برایش هدیه آوردند، چراغ، قالیچه، جالباسی ، چوبی صندلی و کلی چیزهای دیگر... روزی غار دخترک گم شد. این کتاب که متنش در چهارمین دوره ی مسابقه ی قصه نویسی و تصویرهایش در سومین دوره ی مسابقه ی تصویرگری انتشارات علمی و فرهنگی تحسین شده مخصوصا برای کودکانی مناسب است که تازه خواندن را یاد گرفته اند کودک با خواندن کتاب به رؤیاهایش جان می بخشد، با آنها زندگی می کند به آرامش می رسد و وقتی زمانش رسید، آنها را کنار می گذارد و سراغ کار دیگری می رود.
می دانید چه شد؟ من هیچ جایی برای جای پا نداشتم پایم را گذاشتم روی دسته ی، صندلی صندلی بیچاره از زیر پایم در رفت. جالباسی را چسبیدم. من و جالباسی افتادیم روی تابلو من و جالباسی و تابلو افتادیم روی جاکفشی من و جالباسی و تابلو و جاکفشی افتادیم روی قالیچه و خلاصه همه ی چیزهای دیگر و این طوری بود که غار بیچاره گم شد.
در حال حاضر مطلبی درباره محمد گلی نویسنده شما غار بی چاره من را ندیده اید؟ در دسترس نمیباشد. همکاران ما در بخش محتوا، به مرور، نویسندگان را بررسی و مطلبی از آنها را در این بخش قرار خواهند داد. با توجه به تعداد بسیار زیاد نویسندگان این سایت، درج اطلاعات تکمیلی، نقد و بررسی تمامی آنها، کاری زمانبر خواهد بود؛ لذا در صورتی که کاربران سایت برای مطلبی از نویسنده، از طریق صفحه ارتباط با ایده بوک درخواست دهند، تهیه و درج محتوای برای آن نویسنده در اولویت قرار خواهد گرفت.ضمنا اگر شما کاربر ارجمندِ سایت ایدهبوک، این نویسنده را می شناسید یا حتی اگر خود، نویسنده هستید و تمایل دارید با مطلبی جذاب و مفید، سایرین را به مطالعهی کتاب ترغیب و دعوت کنید، می توانید محتوای مورد نظرتان را از صفحه ارتباط با ایده بوک ارسال نمایید.
تلگرام
واتساپ
کپی لینک